تاریخ ایران/زندیه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
خط ۶۷:
صیدمرادخان زند فرزند خدامرادخان بود.
==لطفعلیخان زند==
لُطفعَلی خان زند (۱۱۴۸-۱۱۷۳ ه.خ.) واپسین فرمانروای زند بود که میان سالهای ۱۱۶۸ تا ۱۱۷۳ ه.خ. بر سر پادشاهی با هماورد نیرومندش آقا محمدخان قاجار به نبرد پرداخت و سرانجام از او شکست خورد و با مرگ او پرونده دودمان زند نیز بسته شد
وی پسر جعفر خان زند و نوه صادق خان زند برادر بنیادگذار فرمانروایی
یا رب ستدی مملکت از همچو منی دادی به مخنثی، نه مردی نه زنی از گردش روزگار معلومم شد پیش تو چه دفزنی چه شمشیرزنی
===نبرد بر سر قدرت===
هنگامی که جعفرخان پدرش در شیراز ترور شد وی در بوشهر سرگرم سر و سامان دادن به وضعیت آن سامان بود که خبر مرگ پدر را شنید. وی که در این هنگام تنها هجده یا نوزده سال داشت با سیصد تن سپاهی دشتستانی، خود را به شیراز رساند و بر کودتاگران پیروز شد و کنترل اوضاع را به دست گرفت. در این هنگام با آقامحمدخان قاجار رو به رو شد که بر
===آوارگی، به دست آوردن کرمان، و دستگیری===
سپاهیان نخست به دشتستان و سپس به ''بندر ریگ'' رفت. امیرعلی خان حیات داوودی، فرمانروای ریگ وی را به گرمی پذیرفت و در اندازه توان نیروهایی بدو داد. او شکستهایی به سپاهیان قاجار وارد ساخت و سرانجام در ''دشت زرقان'' میان تخت جمشید و شیراز اردو زد. شهریار زند به علت نیروهای کم دست به جنگ پارتیزانی زد. در این هنگام خود آقامحمدخان با سپاهی چهل هزار نفری به سوی فارس رهسپار شد. لطفعلی خان با سه هزار تن در جایی به نام شهرک میان راه شیراز-اصفهان و در ۱۴ فرسنگی شیراز به پیشباز سپاه قاجار رفت ولی چون شمار سپاهیان دوسوی نبرد با هم برابر نبود لطفعلی خان رو به شبیخونهای پیدرپی آورد و اینگونه ماهها سپاه قاجار را کلافه نمود. به ناچار با صد تن از یارانش از راه بیابان به طبس رفت، در میان راه چند تن از یارانش از زور تشنگی جان دادند، فرمانروای آن سامان دویست تن سرباز زیر فرمان او گذارد.وی با این شمار از سپاهیان که داشت پس از چندی ابرقو را گرفت.در آنجا به گسترش سپاهش پرداخت تا آنکه نیروهایش را به ۱۵۰۰ تن رساند، پس دارابجرد و نیریز را نیز به دست آورد و سپاهیانی را که قاجارها از شیراز برای جنگ با او فرستاده بودند را نیز شکست داد.در این هنگام بزرگان نرماشیر بدو پیوستند و او سرانجام توانست بر شهر کرمان چیره گردد. کرمانیان او را پذیرفتند و از او پشتیبانی کردند.او در کرمان به نام خود سکه زد و آن شهر را مرکز پادشاهی کوچکش قرار داد.آقامحمد خان با لشکرش کرمان را محاصره کرد، محاصره چهار ماه دنباله داشت و در شهر قحطی آمد. سرانجام لشکر قاجار به درون شهر ریخت. خان زند از میان سپاه قاجار گذشت و توانست به یاری اسبش غران خود را تندرست از میدان برهاند و به سوی ارگ بم رفت و بیست و چهار ساعت پس از آن به بم رسید. از بم به سوی طبس رفت. فرمانروای طبس امیرحسن خان به پیشبازش رفت و او را نکو داشت ولی بدو پیشنهاد کرد که به تیمورشاه درانی فرمانروای قندهار پناهنده شود. در همین زمان بزرگان نرماشیر برایش پیامی فرستادند که در جنگ با قاجارها از او پشتیبانی خواهند نمود. شاه زند به بم رفت و حاکم بم نیز وی را به نیکی پذیرفت ولی ازآنجا که میپنداشت برادرش که از لشکریان زند بود به دست سپاه قاجار افتادهاست به مهمان خویش خیانت کرد و وی را به قاجارها سپرد. از دیگرسو خان قاجار پاداشی را برای تحویل دادن مرده یا زنده او تعیین کرد که فرمانروای بم با تحویل او به قاجارها آن را به دست آورد. البته لطفعلی خان به آسانی دستگیر نشد و تنها زمانی تسلیم شد که اسب نامدارش غران از پای درآمد.
لطفعلی خان در برابر خان قاجار
|