ویکی‌کتاب:سره‌نویسی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۱۶:
بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آن‌ها را به معنایی که خود می‌دانند در نمی‌یابند! این واژه‌ها را " ساختگی " (جعلی) می‌نامند و بیش ترشان ساختهٔ ترکان عثمانی است. از آن زمره‌اند :ابتدایی (عرب می‌گوید: بدائی)، انقلاب (عرب می‌گوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژه‌های دیگر. بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری می‌فهمند، از آن زمره‌اند :رقیب (عرب می‌فهمد: نگهبان)، شمایل (عرب می‌فهمد: طبع‌ها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژه‌های دیگر.
 
استفاده از واژگان بالا و مانند آن‌ها در زبان فارسی درست نیست بنابراین باید سره‌نویسی انجام دهیم تا آن‌ها را با واژگان فارسی جایگزین کنیم. در زمان قاجار در ایران تعداد زیادی واژه جعلی عربی در زبان فارسی ایجاد شده بود که حضور این واژگان در زبان فارسی ناپایدار بود و با گسترش جنبش سره‌نویسی از بین رفتند. با این حال هنوز هم واژگانی در زبان فارسی وجود دارند که اگر چه به نظر عربی هستند ولی در زبان عربی وجود ندارد یا معنای دیگری دارند. برای زدودن چنین واژگانی از زبان فارسی نیاز داریم بیشتر سره‌نویسی انجام دهیم. شایان ذکر است نگرانی کسانی که می‌گویند سره‌نویسی باعث می‌شود درک کردن متن سخت شود یا نامفهوم به نظر برسد کاملاکاملاً بیهوده است و زبان جریانی پویا است که همیشه واژگان تازه‌ای تولید می‌کند.
 
یکی دیگر از کاستی‌های پیش آمده، دگرگونی آواشناختی و خوشخوانی واژگان ایرانی‌تبار فارسی است که با دستور واژه‌سازی در زبان عربی درآمیخته و آمیزه‌های ناهماهنگی مانند خواهشاً، دستورات، پیشنهادات، ویرایشات، سبزیجات، ادویه جات، ... و بسیاری ریخت‌ها و ساختارهای ناشیوا و ناهمخوان را پدیدآورده است. امروزه به کار بردن چنین واژه‌ها و عبارت‌هایی در زبان فارسی نادرست شمرده می‌شود و پیشنهاد می‌شود با افزایش سره‌نویسی آن‌ها را هرچه سریعتر بزداییم. البته کسانی هم پا را از واژگان زبان فراتر گذاشته و گفته‌اند حتی حرف‌های الفبای فارسی هم نباید دیگر عربی باشد.
 
با همة دگرگونی‌های مثبت و امیدبخشی که در قرن اخیر در زبان فارسی ایجاد شده است تا این زبان ساده‌تر، پویاتر و در حوزه‌های مختلف کاربردی خود کارآمدتر باشد، نه‌تنها هنوز از سردرگمی‌های گذشته کاملاً رها نشده و به سامانمندی و درجة معیاری دلخواه و شایستة فرهنگ و تمدن ایران‌زمین نرسیده است، بلکه با آشوب‌های تازه‌ای نیز روبه‌رو شده که غالباً دست‌پروردة کسانی است که یا عرب‌مآب‌اند یا فرهنگی‌مآب. در این زمینه، جلیل دوستخواه در مقالة خود با عنوان «زبان فارسی از آشوب تا سامان» می‌نویسد: «از یک‌سو کسانی را می‌بینیم که گویی زمان‌سنج خود را به چاه انداخته باشند! اینان بی‌پروا به بایستگی‌ها و نیازهای زمانه، هنوز هم پا بر جای پای پیشینیان می‌گذارند و» «ره چنان می‌روند که رهروان رفتند»! و همچنان عربی‌مآبی و پیچیده‌نویسی را مایه فخر خود می‌شمارند و نه‌تنها در میهن که گاه در جای دوری چون آمریکا هم در پایگاه استاد زبان و ادب فارسی، «علامه‌بازی» درمی‌آورند...»
وی برای روشن کردن منظورش، مثال‌هایی از این نوع رفتار ناهنجار با زبان فارسی می‌زند که معتقد است مردم برای فهمشان به فرهنگ لغت احتیاج دارند:
 
علی ایّ حال (به هر روی/ به هر حال/ در هر حال/ به هر صورت/ در هر صورت)؛
 
به اقرب احتمالات (به نزدیک‌ترین احتمال‌ها/ به احتمال زیاد/ به احتمال نزدیک به یقین)؛
 
یاللعجب (شگفتا/ ای شگفت/ ای عجب/ عجبا)؛
 
متفق‌القول (هم‌سخن/ هم‌گفتار/ هم‌قول)؛
 
اساتید متقدم (استادان پیشین/ استادان قدیم)؛
 
قلت بضاعت (اندک مایگی/ کم‌مایگی/ کم‌بضاعتی)؛
 
فقه‌الغه (زبان‌شناسی)
 
....
 
== چه کسی و کجا؟==