ویکیکتاب:گزیدن کتابهای برگزیده: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
برچسب: برگرداندهشده |
برچسب: برگرداندهشده |
||
خط ۴۷:
در داستان کوتاه "دیوارگلی" که در سال 69 نوشته شدهاست مثل یک دوربین بی احساس از گوشه خیابانی شاهد اتفاق ناگواری در یک گوشهی شهر هستیم که نویسنده با زیبایی تمام آنرا روایت میکند :
"همه چیز آماده یک اتفاق بود. رعد و برق با صدای مخوف و گوشخراش چهره نیمه تاریک و عبوس شهر را لحظاتی روشن کرد. انگار آسمان به یکباره چادر سیاهش را چِلاند و سیل باران بر سر شهر نیمه تاریک فرو ریخت. صدای کلاغها قطع شد. شلاق خیس باد به جان شهر و عابران افتاد."
داستانهای این کتاب چیزی اضافه تر از خودشان دارند که نویسنده سعی کردهاست در داستانهای این مجموعه این مسائل را به شکل داستانی به خواننده بگوید در داستان "زن همسایه" نویسنده ما را وارد ذهن یک زن معمولی میکند و ما با شخصیت زن خانهداری آشنا میشویم که ممکن است در وجود بسیاری از آدمهای معمولی دیگر هم حلول کند.هرچند چوب سانسور بر سر این داستان سنگینی میکرده است ولی باز نویسنده توانسته است از عهده رساندن رسالت داستان بخوبی بر بیاید و یکی از بهترین داستانهای این کتاب را رقم بزند.
من هر روز از پنجرهی آشپزخانهام زن همسایه را میبینم، خانه ما از همدیگر یک کوچه باریک فاصله دارد. کوچهای که بغیر از سَر و صدای دستفروشان دورهگرد و هایوهوی کودکانِ در حال بازی و بوی رطوبت و فاضلاب و آشغال رها شده در جوی آن چیزی از آن بالا نمیآید. زن همسایه در طبقه دوم خانهای آجری که بین دو تا آپارتمان سنگی باریک فشرده شدهاست زندگی میکند. او اغلب یک بلوز آستین کوتاه و یک شلوار گشادِ رنگی میپوشد و موهای رنگ کرده یک دست طلاییاش را روی شانههایش رها میکند.
در داستان "آخرین نگاه" نویسنده سراغ مادری می رود که قریب به 30 سال، انتظار برگشت فرزندش را میکشد در قسمتی از این داستان می خوانیم:
|