اسناد نام خلیج فارس، میراثی کهن و جاودان/فصل دوم : خلیج فارس در گذر زمان

فصل دوم: خليج فارس در گذر زمان‏

1.اسناد و مبانى تاريخى نام خليج فارس‏

2.دوره ی استيلاى پرتغالى‏ها بر خليج فارس‏

3.دوره ی حضور هلندى‏ها

4.دوره ی استيلاى انگليسى‏ها بر خليج فارس‏

5.خليج فارس در قراردادها و معاهدات

6.خليج فارس و حقوق بين‏الملل درياها

7.مصوبات سازمان ملل‏

8.اطلس ها ، نقشه ها و اسناد تاریخی نام خلیج فارس و جزایر مهم آن

9.خلیج فارس در کتب سیاحان و جهانگردان

10.اعتراف به حقيقت‏ توسط روشنفکران عرب

اسناد و مبانى تاريخى نام خليج فارس‏(دریای پارس) ویرایش

به ندرت می‌توان کتاب یا نوشته ای را در قرون گذشته در علوم و فنون جغرافیا و تاریخ یافت که در آن خلیج فارس و یا همچم ومعادل آن به کار نرفته باشد. دست‏كم در سيصد كتاب مهم تاريخى، جغرافيايى، ادبى، مذهبى و علمىِ قرون گذشته و دو هزار نقشه متعلق به قبل و بعد از ميلاد مسيح تا نیمه اول قرن بیستم، در زبانهاي مختلف خليج فارس با همين نام و يا نامهايى مترادف و معادل آن توصیف گردیده است كه در اين مختصر به گوشه‏اى از آن‌ها اشاره مى‏كنيم.( ) از اولين نوشته‏هاى عهد باستان تا كنون، شاهراه آبى جنوب ايران همواره با نام خليج فارس و درياى پارس و مترادفهای آن نگارش شده است. گواه اين ادعا، وجود بيش از سيصد كتاب تاريخى مربوط به سياحان، مورخان، اديبان و دانشمندان اروپايى، عرب و مسلمانِ قرون گذشته و صدها سند و اثر باستانى و بيش از شش هزار نقشه ی تاريخى است كه بسيارى از آن‌ها از سوى يونسكو به‏عنوان ميراث بشريت شناخته شده است. اسناد و تاريخ شفاهى، اين نام را از سه هزار سال تاريخ مدون خاورميانه تا كنون به نسل امروزى منتقل كرده است. بعضی متفکران منصف عرب (بطور نمونه)مجله الاهرام العربى شماره 219، سال2001 و كتاب «تطوير العلاقات») به اين حقيقت اعتراف كرده‏اند كه هيچ سند تاريخى براى تغيير نام خليج فارس وجود ندارد و سكونت فعلى اعراب و وجود دولت های عربى در سواحل اين خليج، دليل منطقى براى تغيير نام كهن و تاريخى آن نيست.

 1-1.اسناد تاريخى دوره پارسى و دوره یونانی ‏

تا قرن پنجم قبل از ميلاد اسناد مشخصى درباره نام دقيق اين پهنه آبى وجود ندارد. در متن سومرى پادشاه "اور"،"لاگاش" (2494 - 2465 ق.م.) از عبارت ساحل بالا، و در متن "پادشاه يوروك" (2340 - 2316 ق.م) و همچنین متن "شاهان اكد" از اصطلاح "درياى بالا و درياى پايين" استفاده شده است. آشورى‏ها، اكدى‏ها، بابلى‏ها وعيلامى‏ها هر كدام از اين پهنه آبى با كلماتى از قبيل: تالاسا (Talassa)، مر (Mare)، كلپى (Kolpos)و دريا (Derya) كه در واقع هيچكدام اسم خاص نيستند و معنى همه آن‌ها دريا (Sea) به عبارت عام آن است، نام برده‏اند. در كتاب اوستا، بنظر می رسد"پوئى‏تيك" و "فراخكرد" (درياى وسيع)به خلیج فارس(در معادل دریای پارس که بخشی از اقیانوس را هم در برمی گرفته)اشاره داشته باشد. در شماره 18، فرگرد 5، بخش ونديداد اوستا آمده است: «...من اهورا مزدا آبها را به درياي پوئى‏تيك (خليج فارس) باز مى‏گردانم. چون ايزد تيشتر بر زمين باران آورد، درياى فراخكرد را در جنوب كوه البرز پديد آورد. شش درياى ديگر نيز پديد آورد. در جنوب درياى پوئى‏تيك (خليج فارس) ميان اين دريا و درياى فراخكرد (اقيانوس هند) درياى سدويس (درياى مكران پارس) قرار گرفت و درياى پوئى‏تيك از اين راه به درياى فراخكرد راه دارد. درياى ديگر كمرود (خزر) است كه در شمال قرار دارد. درياى ديگر، سياه بن است (درياى سياه) در سوى روم. دو شاخه فراخكرد، خليج بنگال در خاور و درياى سرخ در باختر آن است... .

همچنین در اوستا از اروند رود با نام "اورنگ" نام برده شده» و در يكى از كتيبه‏هاى آشورى، نام ناره مرتو (Nar Marratu) - يعنى تلخرود - براى خليج فارس به‏كار رفته است.( ) در قديمى‏ترين نقشه كه يك لوح سنگىِ بابلى است و در موزه لندن نگهدارى مى‏شود، آبهاى خليج فارس ترسيم شده ، ولى نام مشخصى براى آن ذكر نشده است. اگرچه از دوره ماقبل امپراتورى پارسى اسناد مكتوب قابل توجهی باقى نمانده، ولى تاريخ و فرهنگ شفاهى نشان مى‏دهد كه ايرانيان قبل از امپراتورى پارسى نيز آبهاى جنوب ايران را درياى جم، درياى ايران و درياى پارس مى‏گفته‏اند. از سال های 559 تا 330 قبل از ميلاد كه دوره حاكميت امپراتورى پارس بر تمام منطقه خاورميانه و به ويژه تمام خليج فارس و بخشى از شبه‏جزيره عربى بوده، نام درياى پارس به‏طورگسترده در متون مدون ذكر شده است.( )

قديمى‏ترين سياحتنامه متعلق است به فيثاغورث كه فصل 102 تا 110 آن مربوط به شرح سفرهاى وى به شوش است، سپس همراه داريوش به پرسپوليس رفته و به شرح آن پرداخته و به توصیف رفتار اسبهایی تربیت یافته به نام اسب فارس و به شرح پرسپوليس که آنرا شگرف و زيباترين بناى جهان برشمرده پرداخته است. در زمان ديدار وى از پرسپوليس، اين بناى عظيم در حال ساخت بوده و هنوز تكميل نشده بود.

نوشته ديگرى از اين دوره مربوط به كتيبه‏ها و سنگ ‏نبشته‏هاى داريوش در مصر است كه يكى از آن‌ها مربوط به حفر كانال نيل است كه متعلق به قرن پنجم قبل از ميلاد است و در سواحل رود نيل كشف شده كه در آن، داريوش اين شاهراه را درياى پارسه ناميده است. این سنگ نبشته در طبقه دوم موزه ملی قاهره نگهداری می شود. در سنگ‏نوشته‏هاى نقش رستم و شهر پارسه نيز از اين پهنه آبىِ تحت حاكميت پارس‌ها ياد شده است.( )

فلاسفه، سياحان و جغرافى‏نويسان باستان مانند: اناكسيماندرملطى(610 - 546 ق.م)در نقشه ی جهان كه در كتاب Kleinere Schriften,اثر للول. لايپزيك (1836م.) بازنگرى و چاپ شده است، از خليج فارس نام برده است. هكاتئوس مليتى (549 - 473 ق.م) در نقشه‏اى كه از جهانِ آن روزگار ترسيم كرده، از خليج فارس نام برده است. تالس مليتى (640 - 546 ق.م.)، فيثاغورث (608 - 509 ق.م)، كوسماس اينديكوپليوس (535 - 500 ق.م.) و نياركوس ، درياسالار يونانى (325 - 242 ق.م.) كه سواحل مكران و هرمز تا رود فرات را مورد بازديد قرار داده بودند، به نام خليج فارس اشاره كرده‏اند.البته هرودوت (486 - 420 ق.م.) از خليج فارس و درياى عمان به‏نام «اريترس» نام برده كه تاريخ‏نگارانى چون شوف و آگاتارشيد بر اين باورند كه اين نام گذاری برگرفته از نام سردار ايرانى،ارتيتراس ، فرزند ميوزايوس ، از توانمندان پارسى بوده كه بر سواحل عمان و خليج فارس حاكميت داشته و نام وى بر يكى از شهرها و جزاير بزرگ شرق عمان اطلاق مى‏شده است. بطلميوس (330 - 270 ق.م) رياضيدان و ستاره‏شناس در كتاب «جغرافياى جهان» كه اولين اطلس جهان با 36 نقشه و يك نقشه ی جهان‏نما بوده است، كتزياس (445 - 380 ق.م.)، گزنفن (430-352 ق.م.)، ايراتوستين سريانى (276 - 187 ق.م.) كه رياست كتابخانه اسكندريه را بر عهده داشته است، استرابون، پدر علم جغرافيا (قرن اول م.)، هيپاركوس، جغرافى‏نگار سده دوم ق.م.، گوئينوس كورتوس روفوس، كوين توس كورسيوس، تاريخ‏نويس رومى قرن اول ميلادى در شرح حال زندگى اسكندر، فلاويوس آريانوس، تاريخ‏نگار يونانى سده دوم ميلادى در كتاب آنابازيس يا تاريخ سفرهاى جنگى اسكندر، نام «خليج فارس» را به‏كار برده‏اند. نويسنده و مورخ رومى، پومونيوس (43م.) در تمام آثار و نقشه‏هايش، ديسئاركوس (325 - 285 ق.م.)، سيلاكس كاريانده، سياح يونانى و نماينده ويژه داريوش هخامنشى، هيپاركوس، جغرافى‏نگار سده دوم قبل از ميلاد، پوزيدوينوس، جغرافى‏نگار سورى (135 - 15 ق.م.) در كتاب اوسئانوس، كراتس مالوسى، دانشمند سده دوم ق.م. ، پليبيوس آريان (98 - 171 م.)، عيسوب اوسيوس (263 - 340 م.) كه به پدر تاريخ عيسوى معروف است، با توجه به كوروش‏نامه گزنفن، تاريخ كهن ايران و درياى پارس را توصيف كرده‏اند. آگاتانژ (226 - 320 م.) تاريخ‏نگار ارمنى، موسى خورن (سده 5 م.) در كتاب ماركوارت يا ايرانشهر، واسكودوگاما، ماركوپولو، اچ.بى‏و. گان، سى.اى.بيدولف، پيتر دو لاوابه ايتاليايى (1621م.)، فريار اودريك (قرن هشتم هجرى)، وارثمان، ابه رينال، دورات باربوسا، سياح پرتغالى ( 1518م.)، رالف فيتيج، سياح انگليسى ( 1578م.)، افنرى نيكتيكين، سياح روسى (1469م.)، ژان بابتيست تاورنيه فرانسوى (1665م.)، شواليه شاردن (1673م.)، ودن گارسيا دوسيلوا فيگوره اسپانيايى (1617م.)، سر توماس هربرت انگليس (1627م.)، وژ.آ. ماندلسلو (1638م.) تونت هلندى (1665م.)، استرويس (1672م.)، دكتر ژ.فريه (1676م.)، لوبرن (1803م.)، استودارت، دكتر گچ انگليسى (1628م.)، در قرن نوزده و بیست میلادی ، دوپره و استاك ( قرن نوزدهم)، سرهنگ ويلسون، سر پرسى ساكس، لرد كرزن انگليسى، ديولافوا فرانسوى، كارستن نيبور (1765م.)، گامب فر (1698م.) هئيت اوزلى (1810م.)، سر كربنز (1821م.)، ليو الكساندر (1826م.)، بى.توماس، سنت ايپستن، لسترنج گ در «جغرافياى تاريخى سرزمين‏هاى خلافت شرقى»، فيلبى، آلفونس گابريل (1928م.) در «عبور از صحارى ايران»، استانلى ، مک   گریگور ، اسپيك و سياحان و مورخان مشهور زياد ديگرى، همگى در يادداشت‏هاى سفر خود به ايران، خليج فارس و اقيانوس هند را با عبارت‏هايى كه معادل خليج فارس است، مانند: 
Pars sea، Persian sea، Persian Gulf، Persicon Kaitas، Persicus Sinus، Golfe Persique، Persicum Aquarum، Parsitsisots FARS korfezi، Persidski Zaliv.Perzesch Golf. Persischer Golf.، Golfo Persico.Bahre Fars
توصيف كرده‏اند. 

همچنين در سده‏هاى اول ميلادى، براى نام فعلى اقيانوس هند، نام درياى ارياتراس (شاهزاده پارسى فرزند ميوزايوس)؛ براى سواحل اومان (عمان)، درياى پارس؛ براى درياى سرخ، خليج عرب؛ و براى سواحل فعلى پاكستان، درياى مكران نيز به‏كار رفته است. در اين دوره، دريانوردان ايرانى تا جنوب موزامبيك فعلى نيز پيش رفتند و سيلاكس، سردار اعزامى از سوى داريوش، تا درياى سرخ و شرق آفريقا، زنگبار، سفالا، نامپولا و حوالى جنوب موزامبيك دريانوردى كرده است.( ) در تمام دوره پارسى و سپس دوره اشغال يونانى و بعد از آن، دوره حاكميت امپراتورى ساسانى (238 قبل از ميلاد تا 641 بعد از ميلاد) بر "خليج فارس" همين نام اطلاق مى‏شده است. از دوران حاكميت تمدن هخامنشى و ساسانى، آثار فرهنگى و باستانىِ زيادى در دو سوى خليج فارس باقى مانده است. شهر بتن اردشير و شهر هگر يا هجر كه امروزه الهفوف ناميده مى‏شود، و بنياد اردشير كه امروزه قطيف ناميده مى‏شود، و جزيره ميش ماهيگ (بحرين) منامه، و شهرهاى سيراف و مهرویان از جمله مراكزى است كه در دوره پارسى رونق گرفته است. در اين دوره، خليج فارس و مناطق شهرنشين شبه جزيره عربى – به ويژه يمن(یمان) - تحت حمايت ايران بود.( )

در دوره سلطه خلفاى مسلمان و در عصر مغولان و نيز در دوره‏هاى بعد همين نام گذاری همچنان رايج بوده است. در كتابى تحت نام "پريپلوس ارياتريا" سياح يونانى قرن اول ميلادى ضمن شرح سفرهاى دريايى خود، درياى سرخ را خليج عرب، اقيانوس هند را درياى ارياتريا، آبهاى سواحل اومان (عمان) را درياى پارس، و منطقه بارباروس (بين سواحل يمن و عمان) را متعلق به پارس‌ها مى‏داند و خليج جنوب ايران را خليج فارس ناميده است و ضمن شرح جغرافيايىِ اين پهنه آبى، آن را خليجى طولانى به‏درون خشكى ناميده كه در دو سوى آن، پارسيان زندگى مى‏كنند و در انتهاى آن شهرى است كه قانون حاكم است و آن را آپالگوس یا آپالا مى‏نامند( ) (احتمالاً آپادان يا آبادان امروز تلفظ عربی آن ابله است ).

وى بعد از نياركوس جزء اولين كسانى است كه خليج فارس را به‏طور كامل پيموده و مسافت ميان مكآن‌هاى جغرافيايىِ اين دريا را شرح داده است. در اواخر دوره عيلاميان و مادها، دوره پارس‏هاى هخامنشىِ هزاره اول پيش از ميلاد، دوره سلوكيان يونانى، دوره اشكانيان پارتى، دوره ساسانيان پارسى، و حتى در دوران سلطه اعراب مسلمان، ناوخدايان پارسى تجارت در تمام كرانه‏هاى خليج فارس را در انحصار داشتند و بديهى است كه نام درياى پارس را براى اين منطقه به‏كار مى‏بردند.

به همين ترتيب در ساير دوره‏هاى تاريخى، چه قبل و چه بعد از ميلاد، از اين آبراه در زبان‌های مختلف با نامهايى مترادف با خليج فارس نام برده شده است. بيشتر جغرافى‏دانان، اديبان، مفسران، مورخان و شعراى عرب و مسلمان نيز كه شمار آن‌ها افزون بر سيصد نفر است، همواره در طول تاريخ، اين آبراه را خليج فارس و يا بحر فارس وگاهی بحر العجم(فارسی) مى‏دانستند.( )

اعراب كه در دوره قبل از ميلاد، سكونتگاه‏شان حجاز،شاخ آفریقا،و سواحل درياى سرخ (خليج عرب که تلفظ لاتین آن عقبه نیز ثبت شده) بود، با خليج فارس آشنايى چندانى نداشتند. آشنايى اعراب با خليج فارس، به‏طور رسمى در دوره امپراتورى اردشير بابكان ساسانى آغاز شد و لشكركشى شاپور به بحرين و مناطق مجاور و عزيمت سپاه خسرو انوشيروان به يمن به درخواست سيف‏بن ذى‏يزن - حاكم يمن - براى سركوب حبشيان، منجر به كثرت رفت و آمد اعراب به سواحل خليج فارس شد. از اين دوره تا سقوط سلسله ساسانى، حكام يمن تحت فرمان ايران بودند. در زمان شاهپور دوم، قبایل عرب‏، خوزستان، سواد و شهر ريواردشير را مورد چپاول قرار دادند. سپاه ايران اعراب را تارومار و تا قطیف و مدينه (يثرب) پيشروى كرد و افراد زيادى از مهاجمان را به قتل رساند این حادثه در منابع متعددی ثبت شده است.

اسناد و مکتوبات عربی و اسلامی ویرایش

2-1.اسناد تاريخى دوره اسلامی در تائید اصالت نام خلیج فارس ‏

تا سال 1958 در تمام مکتوبات عربی نام بحر فارس و خلیج فارس استفاده شده و برای اولین بار سال 1958 نام خلیج عربی وارد مکتوبات عربی شده است. بدلیل کثرت کاربرد نام بحر فارس در منابع اسلامی و عربی، نام خلیج فارس میراثی اسلامی و عربی است.

در روزنامه"التجدید" مراکش شماره 1288 مورخ 24 نوامبر 2005 و در چند وب سایت عربی دیگر مثل المحیط و در وب سایت جنبش بین المللی اخوان المسلمین مقاله ای چاپ شد که خلیج فارس را اصطلاحی صهیونیستی وانمود می کرد. مطالب این مبحث راتا بخش دوره پرتغالی ها در 20 صفحه به زبان عربی طی ملاقاتی با سردبیر روزنامه آقای عبدالله بن کران که رئیس فراکسیون اسلام گرایان در پارلمان مراکش و دبیرکل حزب عدالت و توسعه بود به ایشان ارائه کردم وی ضمن قبول دلایل و مستندات گفت:" من بخاطر دارم درمدارس ودانشگاه خلیج فارس و گلفو پرسی می خواندیم من واقف هستم که خلیج عربی نام سیاسی است که ناصر مرسوم کرد، چاپ این مطلب در روزنامه اشتباه بزرگی بوده که باید جبران شود. روزنامه التجدید(نوسازی)در شماره 1294- 2 دسامبر2005 عذر خواهی زیر را منتشر کرد:

توضيح و اعتـــذار

"ورد فی الصفحة ۸ العدد ۱۲۸۸ من "التجديد" ضمن مادة اعلاميه تتحدث عن مصطلحات الاسلاميه العربيه التی حرفها الصهاينه، ذکر ان مصطلح الخليج الفارسی ابداع صهيونی، إلا أنه ورد علينا توضيح مبسوط، یوکد ان العــــکس هو صحيح بحيث ان أول من وضع عنوان" الخليج العربی" هو اليهودی البريطانی رودريک اوون الذی يشتغل لحساب المخابرات البريطانيه ام ۶ و ذالک عام ۱۹۵۸ و ان مصطلح الخليج الفارسی کان رائجا منذ ۶۰۰ قبل الميلاد حتی عام ۱۹۴۸ عام تاسيس اسرائيل و سجلت الخلیج الفارسی فی اکثر من ۳۰۰ کتاب عربی و الاسلامی و اکثر من الف خريطة منها خرايط العربية کخريطه ابن حوقل ، الادريسی ، ابن بطوطه و غيرهما من المسلمين."

ترجمه: در صفحه 8 شماره 1288 در یک آگهی تجاری از اصطلاحات اسلامی و عربی که صهیونیستیها آنها را تحریف کرده اند آمده بود که خلیج فارس اصطلاحی صهیونیستی است اما پاسخ مبسوطی در رد آن دریافت کرده ایم که تاکید می کند که عکس آن واقعیت دارد بطوریکه از 600 سال قبل از میلاد تا تشکیل کیان اسرائیل در همه زبانها فقط خلیج فارس و معادل آن بکار می رفته و اولین بار در سال 1958 رودریک اوون کارگزار انگلیس از کاربرد خلیج عربی دفاع نموده و .....

بسم الله الرحمن الرحیم

الخلیج الفارسی التراث العربی الاسلامی و لیس مصطلح صهیونی.

ردا علی مقالة" لا تقل الخلیج الفارسی بل قل الخلیج العربی" فی صحیفه التجدید 24 نفمبر2005 و فی شبکه الاخبار المحیط.المصطلح الجغرافی « الخلیج الفارسی» هو فی الحقیقه التراث الاسلامی العربی و التراث الثقافی الانسانی و لیست مصطلح صهیونی و فی مایلی بعض مستندات علی ذالک: منذ 600 قبل المیلاد حتی عام 1948 (تأسیس الکیان الصهیونی) لقد سجلت مصطلح "بحر فارس" او "الخلیج الفارسی" فی اکثر من 300 کتاب و اکثر من الف خارطه و منها الخارطه العالم لابن حوقل و ادریسی و استخری و غیرها من المسلمین (الخرایط الذی یوجد اصلحها فی متاحف اوروبیه وعربیه ) وکما اعترف المفکر العربي عبد المنعم السعيد في الاهرام 23/12/2002 و العميد الركن مجدي عمر عضو مجلس القيادة عن مصر في مجله الاهرام رقم 219 يونيو۲/۶- 2001 و عبدالهادی التازی والمفکرون العرب الاخرون : ان کل العرب و المسلمون کالشعوب الأخری منذ زمن بعيد سمو الخليج بالبحرالفارسي او الخليج الفارسی وان كل الخرائط من العصور اليونانيه القديمة وحتي تلك التي رسمها عرب، كانت كلها یوءکد أن الخليج اسمه عند العرب' بحر فارس او الخليج الفارسی( )... ادامه مطلب ترجمه به زبان فارسی:

بحر فارس در احادیث از پیامبر ویرایش

3-1.بحر فارس در آیات و احادیث

با ظهور دين اسلام و گسترش سريع آن به فلات ايران، بر شدت مهاجرت اعراب به سواحل خليج فارس افزوده شد و اين منطقه تحت سيادت حكومت خلفاى اسلامى قرار گرفت. در آيات قرآن به صراحت از خليج فارس نام برده نشده؛ اما در چند آيه، غيرمستقيم به اين پهنه آبى اشاره شده است و مفسران قديم و جديد، به اتفاق، اين آيات را منسوب به خليج فارس مى‏دانند.( ) در دوره پيامبر و جانشينان ايشان، اعم از خلفاى راشدين و جانشينان آن‌ها، بحر فارس با همين نام از شهرت بين‏المللىِ بيشترى برخوردار شد. در منابع شيعه و سنى، از قول پيامبر اسلام(ص) رواياتى نقل شده كه حضرت در آن‌ها از بحر فارس نام برده است از جمله این روایتها جساسه نام دارد که دو بار نام بحر فارس در حدیث بکار رفته است. بحر فارس در کتاب مُسند ابویعلیٰ موصلی اثر ابویعلی موصلی امام حنفی است. این مسند شامل ۷۵۵۵ حدیث است. این اثر در کنار مجموعه‌های بزرگ و معتبر حدیثی مانند صحاح سته و مسند احمد بن حنبل اعتبار ویژه‌ای دارا و از کتاب‌های درسی بوده‌است. طرق روایت آن از دو طریق بوده: نخست روایت ابن مقری معروف به «مسند کبیر» و دوم روایت ابوعمرو بن حمدان مشهور به «مسند صغیر»

عَنْ جَابِرٍ ، قَالَ : قَامَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ذَاتَ يَوْمٍ عَلَى الْمِنْبَرِ فَقَالَ : " إِنَّهُ بَيْنَمَا أُنَاسٌ يَسِيرُونَ فِي الْبَحْرِ فَنَفَدَ طَعَامُهُمْ ، فَرُفِعَتْ لَهُمْ جَزِيرَةٌ فَخَرَجُوا يُرِيدُونَ الْخُبْزَ فَلَقِيَتْهُمُ الْجَسَّاسَةُ - قُلْتُ لِأَبِي سَلَمَةَ : وَمَا الْجَسَّاسَةُ ؟ قَالَ : امْرَأَةٌ تَجُرُّ شَعْرَ رَأْسِهَا - قَالَتْ لَهُمْ : فِي هَذَا الْقَصْرِ خَبَرُ مَا تُرِيدُونَ فَأَتَوْهُ ، فَإِذَا هُمْ بِرَجُلٍ مُوثَقٍ فَقَالَ : أَخْبِرُونِي ، أَوْ سَلُونِي أُخْبِرْكُمْ فَسَكَتَ الْقَوْمُ ، فَقَالَ : أَخْبِرُونِي عَنْ نَخْلِ بَيْسَانَ وَأَرِيحِيَا - أَوْ أَرِيحَا - أَأَطْعَمَ ؟ قَالُوا : نَعَمْ ، قَالَ : فَأَخْبِرُونِي عَنْ حَمْأَةِ زُغَرَ هَلْ فِيهَا مَاءٌ ؟ قَالُوا : نَعَمْ . قَالُوا : هُوَ الْمَسِيحُ تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ فَيَسْلُكُهَا فِي أَرْبَعِينَ يَوْمًا إِلَّا مَا كَانَ مِنْ طَيْبَةَ ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " أَلَا وَإِنَّ طَيْبَةَ هِيَ الْمَدِينَةُ مَا مِنْ بَابٍ مِنْ أَبْوَابِهَا إِلَّا مَلَكٌ صَالِتٌ سَيْفَهُ يَمْنَعُهُ مِنْهَا ، وَبِمَكَّةَ مِثْلُ ذَلِكَ " ثُمَّ قَالَ :

  • " فِي بَحْرِ فَارِسَ مَا هُوَ فِي بَحْرِ الرُّومِ مَا هُوَ " .
فَقَالَ لِي أَبُو سَلَمَةَ : إِنَّ فِي هَذَا الْحَدِيثِ شَيْئًا مَا حَفِظْتُ قَالَ : شَهِدَ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ ابْنُ صَيَّادٍ قُلْتُ : فَإِنَّهُ قَدْ مَاتَ ، قَالَ : وَإِنْ مَاتَ . قُلْتُ : فَإِنَّهُ أَسْلَمَ ، قَالَ : وَإِنْ أَسْلَمَ ، قُلْتُ : فَإِنَّهُ قَدْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ ، قَالَ : وَإِنْ دَخَلَ الْمَدِينَةَ

[۱]

  • ابن تيميه؛ چهره مقدس وهابيت و رهبر معنوی سلفی ها هم همانند همه مفسران و نویسندگان عرب نام کهن و جاودان بحر فارس و خليج فارس را در نوشته های خود بکار برده ، تا سال ۱۹۵۸ هیچ عربی نام سیاسی و جدید خلیج عربی بکار نبرده
  • در كتاب الجواب الصحيح لمن بدّل دين المسيح (جلد 5/ صفحه 246-247):

... .. فَإِنَّهُ حَازَ مِنَ الْبَحْرِ الرُّومِيِّ إِلَى الْبَحْرِ الْفَارِسِيِّ، وَمِنْ لَدُنِ الْأَنْهَارِ بِجَيْحُونَ وَسَيْحُونَ، إِلَى مُنْقَطَعِ الْأَرْضِ بِالْمَغْرِبِ، كَمَا قَالَ: " زُوِيَتْ لِيَ الْأَرْضُ، مَشَارِقُهَا وَمَغَارِبُهَا، وَسَيَبْلُغُ مُلْكُ أُمَّتِي مَا زُوِيَ لِي مِنْهَا ....... این صفات بر پیامبر اسلام و امت او درست است نه بر عیسی مسیح ، برای اینکه پیامبر اسلام و امت او از دریای روم تا دریای پارس و از رودهای جیحون و سیحون تا مغرب (مراکش) جایی که خشکی تمام می شود را بدست آورده است.

 چنانکه پیامبر فرمود: زمین و مشرق و مغرب آن به من نشان داده شده است و مالکیت امت من به اندازه ای که به من نشان داده شده به آن خواهد رسید.  [۲]

همچنين "ابن‏فقيه" و "شهاب‏الدين النويرى" و بسيارى ديگر از مفسران شيعه و سنى، دستکم 25 مفسر مشهور را می توان نام برد که منظور از آيات 19 و 20 سوره ی الرحمن را دو درياى پارس و روم دانسته‏اند. به طور کلی سوره ها و آيات ذيل به بحر و بحرين (دريا و دو دريا )اشاره دارد که اکثر مفسرين قديم از جمله طبری ،زمخشری، طبرسی، مقدسی و... و مفسرین معاصر از جمله علامه طباطبايی درالميزان تفسير اين آيات از بحر فارس و بحر روم نام برده اند. بحر فارس نزد اعراب دريای وسيعی بود که خليج فارس فعلی فقط بخش کوچکی از آن است و بحر روم درسال های پس از قرون وسطی به دریای مدیترانه مشهور گشته است ،اما نام خلیج فارس همچنان کاربرد خود را حفظ نموده است.

سوره ی ابراهيم :آیه ی 32 ، سوره ی النحل : آیات 14 - 15 ، سوره ی الفرقان : آیه ی 53 ، سوره ی النمل : آیه ی 61 ، سوره ی فاطر :آيه 12،سوره ی الجاثية :آيه 12 ،سوره ی الطور:آيه 6،سوره ی الرحمن :آيات 19 – 24. الفرقان : وهو الذي مرج البحرين هذا عذب فرات وهذا ملح اجاج وجعل بينهما برزخا وحجرا محجورا ( آیه ی ۵۳ ) اشاره به تنگه هرمز حائل میان بحر فارس و بحر محیط که شوری آب در دو سوی آن متفاوت است. النمل: وجعل خلالها آن‌هارا وجعل لها رواسي وجعل بين البحرين حاجزا(آيه61) فاطر: وما يستوي البحران هذا عذب فرات سائغ شرابه وهذا ملح اجاج و من كل تأكلون لحما طريا وتستخرجون حلية تلبسونها وترى الفك مواخر فيه ولتبتغوا من فضله ولعلكم تشكرون (آيه12) لقمان:وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعةُ أَبْحُرٍ﴿آيه27﴾

در تفسير هفت دریا سوره ی لقمان بيشتر مفسران از بحر فارس به عنوان یکی از درياهای هفتگانه نام برده اند. کلمه هفت حدود 18 بار در قرآن به کار رفته از جمله" سبع سموات "هفت آسمان و هفت زمین و هفت دریا در هفت آیه ی سوره های زیر :

"سوره ی البقرة :آیه ی29  " الإسراء: آیه ی 44 " المؤمنون:آیه ی 86 " فصلت:آيه 12 " الطلاق:آيه 12 " الملك:آيه 3 " نوح: آیه ی  15 "  

" الله الذى خلق سبع سموات ومن الأرض مثلهن"الطلاق:آيه 12 " . در خطبه 13 نهج البلاغه شرح ابن ابی الحدیدنیز بحر فارس مورد اشاره قرار گرفته است.

بحر فارس در 50 کتاب تفسیر قران ویرایش

4-1.نام بحر فارس در تفسير مفسران مشهور

  1. آيه شريفه 19 سوره ی الرحمن «مرج البحرين يلتقيان بينهما برزخ لايبغيان؛ در "تفسير مواهب عليه" (تفسير حسيني)، "مرحوم کمال الدين حسين واعظ کاشفي" قرن نهم هجري قمري (910 قمري) جلد 4، صفحه 240، سطر 6 اشاره شده است که مقصود از بحرين درياي فارس و روم است.
  2. تفسير "منهج الصادقين (في الزام المخالفين)" "ملافتح الله کاشاني" (988-977 قمري) جلد 9، صفحه 121،سطر 25.
  3. "تفسير عاملي"،"ابراهيم عاملي" جلد 8، صفحه 142، سطر 22، آيه شريفه 53 سوره ی مبارکه فرقان «وهوالذي مرج البحرين هذا عذب فرات و هذا ملح اجاج و جعل بينهما برزخاً و حجراً محجوراً» آمده است که مقصود از بحرين درياي فارس و روم است.
  4. "تفسير اختصاصي منهج الصادقين" جلد 6، صفحه 391، سطر6، "تفسير کبير ملافتح الله کاشاني" (988-977 قمري)آيه شريفه 60 سوره ی مبارکه کهف :

"و اذ قال موسي لفته لا ابرح حتي ابلغ مجمع البحرين او امضي حقبا" درخصوص محل ملاقات حضرت موسي عليه السلام با حضرت خضر پيامبر سلام الله عليه اشاره مي فرمايد ، مقصود از بحرين درياي فارس و درياي روم است.

  1. "تفسير گازر"،"جلاءالاذهان و جلاءالاحزان"، "ابوالمحاسن الحسين بن الحسن الجرجاني" (اواخر قرن 9 قمري) جلد 5، صفحه 397، سطر 16.
  2. "تفسير مواهب عليه"،"کمال الدين حسين واعظ کاشفي" (910 قمري) جلد2، ص 481.
  3. "تفسير منهج الصادقين في الزام المخالفين"، "ملافتح الله کاشاني"(988 - 977 قمري) جلد 5، صفحه 364، سطر15.
  4. "تفسير شريف لاهيجي" ،"بهاءالدين محمد شيخعلي الشريف لاهيجي" (1088 قمري) اختصاصي، جلد 2، صفحه 910، سطر 12.
  5. "تفسير معين مولي نورالدين محمدبن مرتضي الکاشاني" (سال 1115 قمري) اختصاصي، جلد 2، صفحه 768، سطر .9
  6. "مخزن العرفان در علوم قرآن(کنزالعرفان)" ، "بانو اصفهاني(امين)" (1404 هجري قمري) جلد 10، صفحه 56، سطر 1.
  7. "تفسيرالميزان"،"علامه طباطبايي"، جلد 13، صفحه 470،سطر 17.

عربي؛ جلد 13، صفحه 365، سطر 3جلد 4، صفحه 350، سطر 15

  1. "من وحي القرآن"،"سيدمحمد حسين فضل الله" (1405 قمري) جلد 14،صفحه 380.

اينها بخشي از تفسيرهایي بود که نام درياي فارس در آن‌ها ذکر شده است البته آيات ديگري از جمله در تفسير آيه شريفه 12 سوره ی فاطر نيزاشاراتي شده است .

از ابتدای آغاز خلافت اسلامی و حتی در دوره‏ ى بنى‏ اميه، و در ساير دوره‏ هاى خلافت اسلامى، ايرانيان نه تنها در رأس مديريت شهرهاى ايران بودند؛ بلكه دستگاه خلافت نيز – به ويژه در دوره عباسيان و فاطميان - توسط مديرانِ ايرانى هدايت و اداره مى‏ شد.(20) در سال 750 م. خلافت بنى‏ اميه به مركزيت دمشق - كه عنصر نژادپرستى را سرلوحه خود قرار داده بود - توسط ايرانيان سرنگون و خلافت به عباسيان در بغداد واگذار شد. از سال 945 تا 1055م آل بويه به‏طور مستقل بر ايران و سراسر خليج فارس حاكم شدند و از سال 1055 سلجوقيان، از اقوام شرق ايران، قلمرو آل بويه را در اختيار گرفتند. از صدر اسلام تا غلبه مغول، در بيش از یکصد کتاب کهن جغرافيايى، تاريخى، ادبى، تفسير، اخلاقى و فقهىِ علماى مسلمان، خليج فارس توصيف شده است، كه از جمله آن‌ها مى‏توان به اين کتاب ها اشاره كرد: مختصر كتاب البلدان و تاريخ (احمدبن واضح اصبهانى يعقوبى)،کتاب هاى المغازى، فتوح الشام، فتح العجم و فتح مصر (محمدبن عمر واقدى)، الطبقات الكبرى (واقدى)، حبيب العروس و ريحان النفوس (سعيد غنيمى مقدسى)، البد و التاریخ مقدسی ،اخبار الطوال متوفى (ابوحنيفه احمدبن‏داوود دينورى)، تاريخ الرسل و الملوك (محمد جرير طبرى)، تاريخ بلعمى (بلعمى)، الكامل (ابن اثيرص 1129)، تاریخ ابن خلدون ص 258 ، کتاب الحیوان ابن جاحز(ص. 942)، زیج بتانی (22) (ص 14)،الملل و الاهواء و الحل ابن حزم (ص. 71- 177)، المنتظم ابن جوزی( ص. 4- 10-13-249)،اساس البلاغه زمخشری (ص. 60)، مجمع الامثال المیدانی ، احسن التقاسیم فی معرفه اقالیم مقدسی (ص 5-175-78 196)،معجم البلدان یاقوت حموی، رحله ابن بطوطه ، نزهه المشتاق ادریسی جغرافیای کتاب مقدس یشو(4:1)نهایه الارب فی فنون النویری ، مروج الذهب (مسعودى).) حتى در دوره‏ى استيلاى مغولان نيز اداره امور در دست اميران ايرانى بود و مغولان پرچم ايران را به‏عنوان نماد خود پذيرفته بودند. در اين دوره نيز اگرچه نام بسيارى از مكآن‌هاى جغرافيايى تغيير كرد، ولى نام خليج فارس همچنان بدون تغيير باقى ماند. محمدبن‏قزوينى(674ق.)،شمس‏الدين الانصارى الدمشقى الصوفى (727ق.)،النوبرى حمداللَّه مستوفى زيدالدين عمر مظفربن الوردى (749ق.)و عبداللَّه كاتب چلبى قسطنطنى (1067ق) از جمله نويسندگانى بودند كه در اين دوره در وصف خليج فارس مطلب نوشته‏اند.

براى نمونه این مطلب را از کتاب پیروز مجتهد زاده و به نقل از از كتاب عربى «البدء والتاريخ» مطهربن‏طاهر مقدسى، الجزء الرابع،(صص 32 تا 57) عيناً می آوریم :

«...البحار المعروفة العظام خمسه: احدها بحر الهند وفارس والصين والثانى بحر الروم وافريقيه والثالث بحر اوقيانوس و هو بحر المغرب والرابع بحر بنطس والخامس بحر جرجان ...»

خلاصه ترجمه: درياهاى بزرگِ معروف پنج دسته‏اند: اول، درياى هند و فارس و چين؛ دوم، درياى روم و آفريقا؛ سوم، درياى اقيانوس كه درياى مغرب است؛ چهارم، درياى بنطس؛ و پنجم، درياى گرگان (خزر). ... بحر فارس را خليج فارس مى‏گويند. طول آن 150 فرسخ (يك فرسنگ 6 كيلومتر است) و عرض آن نيز 150 فرسنگ است. رود دجله كه از ارمنستان سرچشمه مى‏گيرد، به خليج فارس مى‏ريزد. رود جندى شاپور و رود اهواز از اصفهان مى‏آيد و در دجيل اهواز به هم مى‏پيوندند (اروند رود) و به خليج فارس مى‏ريزند.

همچنين براى نمونه، مطلب ذيل عيناً از مقدمه كتاب ادريسى « نزهه المشتاق (جغرافيا العالم) قرن 6 هجرى و 12 ميلادى نقل مى‏شود: ... نویسنده علت نوشتن کتاب را چنین شرح داده است:

هنگامیکه قلمروی شاه "روجارو" رومى توسعه یافت و سرزمین های زیادی تحت فرمان او قرار گرفت ،می خواست بداند نام سرزمین ها و دریاها ی تحت فرمان او چیست و در کجای سرزمین های هفتگانه قرار دارند.

کتاب هایی را مطالعه کردند مثل كتاب العجائب للعالم المسعودى، و كتاب أبى نصر سعيد الجيهانى، و كتاب أبى القاسم عبيداللَّه بن خرداد ذبه، و كتاب أحمد بن عمر العذرى، و كتاب أبى‏القاسم محمد الحوقلى البغدادى، و كتاب خاناخ بن خاقان الكيماكى، و كتاب موسى‏بن‏قاسم و كتاب أحمدبن يعقوب المعروف باليعقوبى، و كتاب اسحاق بن الحسن المنجم، و كتاب قدامه البصرى، و كتاب بطليموس الأقلودى، و كتاب أرسيوس الأنطاكى ...

ترجمه: کتاب های در بالا گفته شده را مطالعه کردند اما بروشنی حدود و مرزها را نفهمیدند و برایشان مبهم بود پس دستور داد دانشمندان را جمع کردند تا ابهامات را روشن سازند.ادریسی توانست کتابی را بنویسد که بر همه کتاب های قبلی برتری داشت.او کتاب خود را با نقشه جهان و سپس توضیح مناطق هفتگانه جهان که بنظر او دایره(سیرکل) بوده است شروع کردو سپس مشخصات دریاهای هفتگانه جهان راشرح داد و...

ثم تكلم بعد هذا عن البحار السبعة، و هو يشير الى أن هذه البحار السبعة ستة منها متصلة و بحر واحد منفصل لا يتصل بشى‏ء من البحور المذكورة ثم يبدأ فى عد هذه البحار فذكر البحر الممتد من الصين و الهند و السند و اليمن بحر الصين و البحر الهندى و يتشعب من هذا البحر الخليج الأخضر و هو بحر فارس، كما يتشعب منه خليج القلزم و البحر الشامى حيث مخرجه من البحر المظلم الذى فى جهةالمغرب و يسمى هناك بحر الزقاق لأن سعته هناك تكون 18 ميلا و يخرج من هذا البحر الشامى خليجان أحدهما خليج البنادقيين (جنوب ايطاليا) والثانى بحر نيطس، و أما بحر جرجان فهو بحر منقطع لا يتصل بشى‏ء من البحار المذكورة. ثانيا: الأقاليم السبعة و يقسم فيه الأرض سبعة أقاليم و كلا اقليم يضم عشرة أجزاء كما يلى...» .

خلاصه ترجمه: ادريسى به‏دستور پادشاه رومى (راجر) پس از مطالعه کتاب هاى جغرافيانويسان قبلى - كه آن‌ها را نام برده است - به سبك بهترى از آن‌ها كاينات و هستى را كه هفت دريا و هفت سرزمين جهان و هفت آسمان پنداشته مى‏شد، شرح داده است. يكى از آن هفت درياى جهان، بحر فارس و يكى از هفت اقليم، سرزمين فارس است كه وى آن‌ها را شرح داده و حدود جغرافيايى آن‌ها را مشخص كرده است. 

دکترپیروز مجتهد زاده در کتاب خلیج فارس در درازای تاریخ اینگونه نقل می کند:

(ابوالقاسم محمدبن حوقل بغدادي فصلي از كتاب پر ارزش صورة الارض را كه در سال 367 هجري به پايان رسانيد، به بحر فارس اختصاص مي دهد و ضمن شرح مفصلي، حدود اين درياي عظيم بين قاره اي را بهتر از ديگر جغرافيانويسان مشخص كرده و مي گويد:

« بحر فارس والذي يجب ان يذكر بعد ديار العرب بحر فارس لان بحر فارس يشتمل علي اكثر حدودها و تتصل ديار العرب به و بكثير من بلدان الاسلام و تعتوره،... الخ ( )

یعني : درياي فارس، پس از ذكر ديار عرب ناحيه اي كه شرح آن لازم است درياي فارس مي باشد كه بيشتر حدود آن ديار را در برمي گيرد. ديار عرب و نيز بلاد اسلام به وسيله ی آن به يكديگر متصل مي شوند. آنگاه به بيان نواحي كه اين دريا شامل آن‌هاست، مي پردازيم و از (قلزم) و كناره آن از سوي مشرق آغاز مي كنيم. دريای فارس از قلزم به ابله منتهي مي شود، سپس حدود ديار عرب را دور مي زند و از آن جا به آبادان و پس از قطع عرض دجله به مهروبان و بعد به جنابه مي رسد. آنگاه از كناره هاي فارس به سوي سيراف مي گذرد و به سواحل (هرمز) از پشت كرمان امتداد مي يابد و به ديبل و سواحل ملتان كه ساحل سند است مي رسد و در اينجا مرز بلاد اسلام پايان مي يابد. آنگاه از سواحل هند گذشته، سواحل تبت را قطع مي كند و به سرزمين هاي چين مي رسد، اما اگر از سرزمين قلزم به سوي مغرب دريا متوجه شويم بيابان هاي حدود مصر را طي مي كنيم و تا جزايري به نام بني حدان مي رسيم. در اين ناحيه كشتي هايي بوده است كه حاجيان را به سرعت به "جار"و "جده" مي برده، آنگاه از بيابان هاي متعلق به نجد كه داراي معدن زمرد و كمي معادن طلا است، مي گذريم و به شهر عيذاب كه در كرانه ی دريا و محاذي جار واقع است، مي رسيم. اين كرانه ها به "سواكن" مي پيوندند و آن سه جزيره اي است كه بازرگانان ايران و گروهي از ربيعه در آن جا ساكن اند و در آن جا خطبه به نام پادشاه مغرب مي خوانند. "سواكن" مقابل جده است و ميان آن و"عيذاب"، سنجله كه جزيره ايست ميان كوه دواي و كوه ابن جرشم، قرار دارد و جاي سرسبز و خرمي است و از آن مرواريد به دست مي آيد و همواره مردم با توشه روي بدان جاي مي نهند. ميان سنجله و جده يك شبانه روز راه است و كسي كه بخواهد در آن جا از حالت احرام بيرون آيد به جزيره ی باصع مي رود كه از آن دو مجرا فاصله دارد، از بازع تا دهلك چهار مجرا راه است و سپس از دهلك تا زيلع شش مجرا است. باضع جزيره اي است حاصلخيز و داراي خواربار و چهارپا و روبروي حلي قرار گرفته است و جزيره دهلك رو به روي باعثر است و جزيره زيلع چنان است كه گويي ميان غلافقه و عدن قرار دارد و جزيره بجه و بربره روبروي اعمال عدن است و بيشتر پوستين هاي دباغي شده مانند پوست گاو، و ملمع و چرم سنگين از همين جزيره است. آنگاه درياي پارس به درياي حبشه امتداد مي يابد و به پشت شهر نوبه(سودان) وصل مي شود و سپس به ديار زنگ (آفريقا) منتهي مي گردد كه از پهناورترين كشورها است. سپس از كناره ها از روبروي همه ی بلاد اسلام مي گذرد و از آن جا تا نزديك سرزمين هاي چين، جزيره ها و اقليم هاي گوناگوني وجود دارد كه به جز از راه دريا نمي توان از آن‌ها مطلع شد.")

خلاصه اينكه ابن حوقل شهرت و عظمت كشور يا سرزمين پارس در سراسر تاريخ را دليل اصلي ناميدن خليج فارس به اين نام دانسته است. پژوهشگران افغاني به نام هاي "پوهنمل پاينده " و "محمد سرهنگ" ، در نوشته اي در نشريه افغاني "آريانا" 1349ش. درباره ی صورة الارض ابن حوقل و استدلال وي در فارسي بودن نام خليج فارس آورده اند:

(بحث درياي فارس كه از جانب يك دانشمند عرب نگاشته شده، اهميت خاص تاريخي داشته، سند ملي ايران گفته مي شود).

در بالاي نقشه ی ابن حوقل اصطلاح صورة بحر فارس يا نقشه ی درياي پارس ديده شده و در زير آن نقشه ی دريايي هلالي شكل ترسيم شده است كه نام "البحر المحيط" يا "اقيانوس كناري" ، بر آن آمده است. در بخش پايين آن، خشكي دو نيم مي شود. در نيم سمت راست، صحراهاي خشك جنوب رسم شده و زيرآن سرچشمه رود نيل را در "جبل القمر" ذكر كرده و نيل را تا شمال (قسمت چپ پايين نقشه) امتداد داده است. در پشت آن کلمه ی الواحات را نوشته و در قسمت راست پايين نقشه (مغرب) مشخص است. در سواحل شمال غربي بحر احمر امروز، از جزاير بني حدان، عيذاب، سواكن، زيلع، بربره، الحبشه و زنگبار (زنج) به ترتيب از پايين به بالا و سمت جنوب و جنوب غرب، نام مي برد كه دنباله ی آن به سمت اقيانوس كشيده شده است و در قسمت هاي داخلي آن تا رود نيل، از بلدالنوبه و نواحي نجد نيز نام برده مي شود. گويا چنين تعبير جغرافيايي از درياي فارس قرنها در آسياي آن روز خصوصاً منطقه غربي آسيا مرسوم و متداول بوده است چنانكه داريوش،شاه هخامنشي در كتيبه (حجرالرشيد) كه در منطقه ی كانال سوئز كشف گرديد، يادآور مي شود كه از سرزمين پارس به نيل آمده تا درياي نيل را به دريايي بپيوندد كه از پارس بدان روند.

از اين گفته مي توان چنين استنباط كرد كه همه ی درياهاي جنوب و جنوب غرب آسيا در قديم و در عصر هخامنشي نيز درياي پارس ناميده مي شد، زيرا راه رسيدن به سوئز از خليج فارس، درياي عمان، درياي عرب، خليج عدن، درياي سرخ و خليج سوئز است و داريوش به همين مناسبت همه ی آن‌ها را دريايي ناميد كه از پارس به سوئز روند.

گرايش ترسيم جغرافيايي از حدود درياي پارس قديم به حدود خليج فارس امروز

بعد از ابن حوقل، شکل گرفت. حدود درياي فارس در آثار جغرافيايي رفته رفته در جهت تطبيق با حدود كنوني خليج فارس تغيير پيدا مي كند، درحالي كه درياي هند كه قبلاً از شعب درياي فارس به شمار مي رفت، به جاي آن دريا شناخته مي شود و درياي عظيم و بين قاره اي جنوب و جنوب غربي آسيا "البحرالهندي" نام گرفته، بحر فارس تا حد خليج فارس امروز محدود گردید. از آثار اين دوره گذشته از فرضيه "ابوريحان بيروني" كه از آن صحبت خواهد شد، فرضيه اي كه "شمس الدين ابوعبدالله محمدبن احمد بن ابوبكرالشامي مقدسي" معروف به "البشاري" در كتاب ارزشمند "احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم" در مورد حدود بحر فارس ارائه مي دهد، مي تواند منظور فوق را برساند.

مقدسي در صفحه ی 18 كتاب مزبور كه در حدود 375 هجري قمري تأليف گرديده درياي عمان و خليج فارس كنوني را ضميمه بحر فارس ذكر مي كند و پس از آنكه از درياهاي هفتگانه ايراني (بحارالاعاجم) ياد مي كند، مي گويد:"... يسمونه الي حدود اليمن بحر فارس و ان اكثر صناع المراكب و ملاحيها فرس..." يعني:"... بيشتر مردم آن را از حدود يمن، بحر فارس مي نامند و همانا بيشتر كشتي سازان ، كشتي رانان و ناوبران آن ايراني هستند و آن دريا از عمان تا آبادان است با عرض كم و مسافر در آن گم نمي شود.

ابوريحان محمد بن احمدالبيروني الخوارزمي (متوفي به سال 440 هجري) و معاصر با ابن حوقل نيز در كتاب "التفهيم الاوائل صناعة التنجيم"و كتاب "قانون مسعودي"حدودي را كه براي درياي فارس نام مي برد، با آن چه گفته شد، كاملاً مطابقت دارد ، چنانكه "جان بارتلميو" (John Barthlemew) در كتاب "ماجراهاي اكتشاف آسيا"((Asia Adventures of Exploration چاپ لندن ،ص 948، ضمن ترسيم نقشه ی جهان به زبان لاتين، از روي علائم و گفتار ابوريحان بيروني، حدود درياهاي عمان، عرب و خليج فارس را درياي فارس ((Mare Fars نام مي نهد.( )

درقرن ششم هجري آثار جغرافيايي حد و مرز افسانه ها و تخيلات را تا اندازه اي درهم مي شكند و آن چه را كه عرضه مي دارد، در جهت تطبيق با حقايق جغرافيايي امروز قرار مي گيرداما همچنان از اندازه های واقعی به کلی فاصله دارد.

ابوحفض زين الدين عمر مظفر معروف به ابن الوردي متوفي به سال27 مي نويسد:

( فصل في بحر فارس و مافيه ... يعني:فصلي درباره ی درياي پارس و آن چه در آن است از جزاير و عجائب و آن درياي سبز ناميده مي شود و شعبه ی بزرگي است از درياي هند و آن دريايي پر خیر و برکت و هميشه بي خطر است. "ابي العباس احمدبن علي بن احمد القلقشندي"(گلقشنگی)، متوفي به سال 821 هجري، در صفحه ی 242 جلد سوم كتاب صبح الاعشي في صناعة الانشاء گويد: ويتفرع من البحر الهندي بحران عظيمان مشهوران و هما (بحر فارس و الخليج البربري) فاما بحر فارس فهو بحر ينبعث من بحرالهند... الخ.. از درياي هند، دو درياي عظيم و مشهور جدا مي گردد و آن دو، درياي فارس و خليج بربري هستند. اما درياي فارس و آن دريايي است در دنباله درياي هند...)

آنگاه ابعاد جغرافيايي درياي پارس را ذكر مي كند كه مطابق است با ابعاد كنوني خليج فارس. احمدبن ماجد یکی از دریانوردان معروف است که از وی نوشته ای به صورت شعر در خصوص توصیف مناطق دریایی باقی مانده است . کویتی ها او را سند باد بحری و متعلق به کویت می دانند قصاید او تا کنون چندین بار تجدید چاپ شده و او چند بار در قصیده ی خود خلیج فارس را به کار برده است "ارجوزة بر العرب و العجم فی الخلیج الفارس".

آنانكه با دانش جغرافيا آشنايي دارند، خوب مي دانند كه اسامي جغرافيايي، تغييرپذير نيستند، مگر آنكه در همه‌ی خصوصيات و مشخصات جغرافيايي منطقه دگرگوني حاصل آيد تا آن منطقه شايستگي تسميه تازه اي را احراز نمايد و اين خود از محالات است، زيرا مثلاً نمي توان شبه قاره ی پهناور هند را از كنار اقيانوس هند به منطقه اي ديگر منتقل كرد يا همه ی آثار علمي چند صد ساله را به آتش كشيد و اگر به همين اصل بديهي و ساده نيز آشنايي حاصل شود، مي توان فهميد كه هيچ تلاشي قادر به چنان دگرگوني نخواهد بود. به ويژه اگر يك نام جغرافيايي در فرهنگ ملل رسوخ كامل داشته باشد و در مقابل تنها به انگيزه ی سياسي خامي در پي دگرگوني آن گام برداشته شود؛ "شاكر خصباك عراقي" مؤلف كتاب (الاكراد) در تشريح حدود كردستان قديم به شرفنامه شرف خان بدليس استناد مي كند و آن جا كه به تركيب (درياي هرمز) مي رسد، براي روشن ساختن قضيه، كلمه ی الخليج الفارسي را در كنار آن قرار مي دهد. وي در صفحه ی 516 كتاب مذكور به نقل از كتاب شرف نامه شرف خان بدليسي گويد:(".... اما شرف خان البدليسي فقد ذكر في كتابه (الشرف نامه) بان كردستان تبدا عند شواطي بحر هرمز (اوالخليج الفارسي المجاور البحر الهندي) ممتدة في خط مستقيم حتي ولاية ملاطيه (و هي مدينة في ولاية خربوط في كردستان التركي) و (مرعش) مدينة في شمال حلب و تمتد شمال هذا الخط فتشمل و لاية فارس و العراق العجمي...الخ. يعني: سرزمين كردستان از سواحل درياي هرمز (خليج فارس كه مجاور اقيانوس هند است) آغاز و به خط مستقيم تا شهر ملاطيه كه شهري در استان كردستان تركيه و مرعش (شهري در شمال حلب) است ادامه مي يابد... الي آخر". همچنين در بعضي آثار، از درياي جنوب ايران گاه با عناويني ياد مي شود كه به كلي دور از ذهن است چنانكه "جوزافا باربارو" جهانگرد ونيزي در سفرنامه خود از خليج فارس به نام درياي سرخ ياد مي كند، ولي خود او بلافاصله يادآور مي شود كه منظورش از درياي سرخ همان خليج فارس (در حاشيه Sinu Persic) است.در قرون اخیر عرب ها به جای بحر فارس از کلمه خلیج فارس استفاده کرده اند . چنانكه دانشمند شهير عرب، "جرجي زيدان" در صفحهٌ 43 جلد دوم از كتاب پر ارزش "تاريخ التمدن الاسلامي" ، ضمن بيان ابعادي كه بحر فارس در نظر جغرافيانويسان قديم داشت، استفاده از آن تركيب را به قرون سوم، چهارم، پنجم و ششم هجري منتسب دانسته و تعبير امروزي نام دريايي جنوب ايران را خليج فارس مي داند.

جرجي زيدان گويد: (بحر فارس ـ ويراد به عندهم كل البحور الميحطة ببلاد العرب من مصب ماء دجلة في العراق الي ابلة فيدخل فيه مانعبر عنه اليوم بخليج فارس و بحرالعرب و خليج عدن و البحر الاحمر و خليج العقبه(العربه)... يعني: درياي فارس ـ نزد آنان (متقدمين) همه ی درياهايي كه سرزمينهاي عرب از مصب آب دجله گرفته تا ايله را احاطه مي كند، به عنوان درياي فارس تعبير مي شده و از آن جمله است آن چه را كه ما امروز از آن به خليج فارس و درياي عرب و خليج عدن و درياي سرخ و خليج عقبه(عربه) تعبير مي كنيم.9 درنیمه اول قرن بیستم آثار عربي ، تركيب خليج فارس را به كار مي گرفتند و بحر فارس را تقريباً به دست فراموشي سپرده اند. از جمله معروفترين دائرة المعارف دنياي عرب يعني المنجد كه به عنوان سندي محكم قابل استفاده است، در تسميه درياي جنوب ايران از تركيب خليج فارس استفاده کرده است . به عنوان مثال، در صفحه ی 66 قسمت (الادب و العلوم) اين كتاب (چاپ نوزدهم ـ بيروت 1966) درباره ی بحرين آمده است. البحرين: مجموعة جزربالقرب من شاطي الغربي للخليج الفارسي ... الخ. گذشته از تأليفات، در ترجمه هاي نیمه دوم قرن بیست نيزاستفاده از تركيب "الخليج الفارسي" مرسوم بوده ، بعضی نقشه های موجود در کتاب های درسی عربی بخصوص در مراکش در تایید این امر وجود دارند. "محمد عبدالكريم صبحي" نيز در كتاب پر ارزش دانش كارتوگرافي (علم الخرائط) در نقشه هايي كه با ترجمه ی عربي نقل كرده است، درياي جنوب ايران را اغلب "الخليج الفارسي" نام نهاده است، جز در چند مورد كه تركيب بحر فارس را به كار گرفته است. همچنين "دكترانيس فريجه" در ترجمه ی كتاب تاريخ اعراب نوشته ی "دكتر فيليپ حتي" ـ چاپ بيروت 1969ـ نيز تركيب خليج فارس را بكار گرفته است. درحاليكه در ترجمه هاي نيمه اول قرن بیست ، گاه از تركيب بحر فارس نيز استفاده شده است، براي مثال نقشه اي در دست داريم از كتاب جغرافياي تاريخي پر ارزش"كي لسترانج" (بلدان الخلافة الشرقية)، ترجمه شده به عربي از "بشير فرنسيس" و "كوركيس عواد" (چاپ بغداد 1954) كه اين حقيقت را به وضوح آشكار مي سازد. دو نقشه ی بسيار معتبر از كشورهاي كويت و عراق نيز در دست است كه درياي جنوب ايران و جنوب شرقي عراق را ، خليج فارس نامگذاري نموده اند و اين دو نقشه در عين حال نشان دهنده آن است كه تركيب بحر فارس از سالهاي ميانه نيمه ی دوم قرن بیست به كلي فراموش شده است. اول ، نقشه اي است از دائرة المعارف مشهور و بسيار معتبر و پر ارزش "المنجد" (چاپ نوزدهم ، بيروت ، 1966). دوم ، نقشه اي است از دائرة المعارف اقتصادي لبناني به نام "الدليل التجاري ـ للشرق الاوسط" 1971ـ1972 (تجارة ـ صناعة زراعة 1969 الي 1971) الناشرة ايفيت شكري كرم صاحب، الدليل التجاري للشرق الاوسط چاپ بيروت 1972. به طور كلي عظمت و وسعت سرزمين آبادان پارس در منابع عربي به عنوان دليلي براي نامیدن درياي پارس اقامه شده است. چنانكه يونانيان باستان نيز در مراودات دريائي و ارتباطات سياسي خود با اين سرزمين، به دليل همين عظمت، وسعت و پيشرفت بود كه درياي مزبور را بدان منسوب و موسوم كردند. درآن زمان تمام مناطق جنوب ایران به سه اقلیم خوزی ، فارس و مکران تقسیم می شد.منطقه ی خوزی، استان فعلی بصره و مکران نیز جنوب پاکستان فعلی را در بر می گرفت و مرکز این دو فارس نام داشت."ابوعبدالله زكريا بن محمدبن محمودالقزويني" (متوفي به سال 682 قمری ) كه از علماي برجسته اسلامي است، در كتاب معروف "آثار البلاد و اخبار العباد" ، چاپ گوتينگن 1848 ميلادي در توجيه تسميه منطقه ی فارس و درياي منتسب بدان و همچنين در اهميت سرزمين فارس، چنين گويد:(...الناحية المشهورة التي يحيط من شرقها كرمان و من غربها خوزستان...) يعني: سرزمين مشهوري كه شرق آن را كرمان و غربش را خوزستان و شمالش را استان خراسان و جنوبش را دريا احاطه كرده است، به نام فارس بن اسورابن سام بن نوح، ناميده مي شود.... و در تاريخ آمده است كه همانا پارسیان چهار هزار سال بر امور عالم پادشاهي كردند. اول آن‌هاكيومرث بود و آخرشان يزدگرد فرزند شهريار كه در جنگ عمربن خطاب در مرو به قتل رسيد، آنان سرزمينها را آبادان كردند و بندگان را بهره مند ساختند.) "ابوعلي احمدبن عمر معروف به ابن رسته" در صفحه ی 84 جلد هفتم كتاب "الاعلاق النفيسه" كه در سال 290 هجري تأليف شد، مي گويد: (....فاما البحر الهندي يخرج منه خليج الي ناحية فارس يسمي الخليج الفارسي.) يعني: اما از درياي هند خليجي بيرون مي آيد به سمت سرزمين فارس و بعد در يك جمله كوتاه مي گويد (آنرا خليج فارس مي نامند) و... تركيب اين جمله به گونه اي است كه با ظرافت خاصي، علت اين تسميه را به سمت سرزمين فارس قرار گرفتن آن دريا ذكر مي كند. اما "الطاهربن مطهرالمقدسي"، معروف به "بشاري" در صفحه ی 18 كتاب احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم چاپ ليدن 1906، شرحي مفصل در اين باره آورده و علت اين تسميه را با دقت بيشتري مورد بررسي و تجزيه و تحليل قرار مي دهد و مي گويد:(...فان قيل لم جعلت بحار الاعاجم من السبعة...) يعني: اگر گفته شود براي چه درياهاي عجم را هفت گانه دانسته اي (منظور از درياهاي هفتگانه عبارت است از: خليج فارس، درياي قلزم، درياي يمن، درياي حبشه، درياي زنگ، درياي هند و درياي چين كه در آثار مختلف از آن‌ها نام برده مي شود) بعد از آنكه چنين گفتي، خداوند خطاب به آن‌ها فرموده به آن چه را كه خود مي شناسند آن را (اشاره به آيه بيستم از سوره ی مباركه ی الرحمن ) كه گويد: خداوند دو دريا را روانه كرد. و مفسرین آن دو دريا را به درياي فارسي و درياي روم معرفي كردند.) جواب آن از دو جهت است، يكي اينكه اعراب كه به فارس سفر مي كرده اند، نمي ديدند مگر آن چه راعمربن خطاب گفته است: همانا من دادگري را از كسري آموخته ام (منظور انوشيروان عادل است) و ياد مي كند از شكوه او و نيكي اخلاقش. ديگر اينكه اگر كسي به هگر و آبادان بخواهد برود، ناچار است از درياي فارس و كرمان و"تيزمكران" بگذرد و آيا نمي بينيد كه بيشتر مردم آن دريا را از حدود يمن، بحر فارس مي نامند و بيشتر كشتي سازان و كشتي رانان آن ايراني هستند و آن دريا از عمان تا آبادان است با عرض كم و مسافر در آن ناپديد نمي شود. و بالاخره "ابوالقاسم بن محمدبن حوقل" در كتاب "صورة الارض" در چگونگي تسميه درياي فارس و خليج فارس دقت بيشتري به خرج مي دهد و در صفحه 244 (فصل فارس) با صراحت تمام مي گويد: به طور مكرر گفتم كه درياي پارس، خليجي از بحر محيط (اقيانوس ) در حد چين و شهر واق است و اين دريا از حدود بلاد "سند" و كرمان تا فارس ادامه دارد و از ميان ساير ممالك به نام فارس ناميده شده است، زيرا فارس از همه ی كشورها آبادتر است و پادشاهان آن جا در روزگاران قديم سلطه ی بيشتري داشتند و هم اكنون نيز بر همه كرانه هاي دور و نزديك اين دريا تسلط دارند و ما در همه بلاد ديگر، كشتيهايي را كه در درياي فارس حركت مي كنند و از حدود مملكت خود خارج مي شوند و با جلال و مصونيت برمي گردند، نمي شناسيم، مگر آنكه از فارس است.

  • به طور خلاصه در دوره اسلامی, از آغاز فتوحات تا کنون, همه مورخان و جغرافي دانان مسلمان به ویژه ايرانی،عرب و ترک ، نام اين خليج را «بحر فارسی»، «خليج الفارسی»، «خليج فارس» و «دريای پارس» آورده اند.

علیرضامیرزامحمد و مرحوم محمد جواد مشکور در یک کار گروهی تعدادی از کتب مهم را قبل از انقلاب اسلامی بررسی و منتشر کردند که در اولین سمینار خلیج فارس سال 1369ه.ش هم به ترتيب تاريخ حيات مؤلفان آن‌ها، بصورت زير ارائه شده است:

  1. ابن فقيه در کتاب البلدان (تأليف 279 ق.): بحر فارس
  2. . ابن رسته در کتاب الاعلاق النفيسه (تأليف 290 ق.): خليج الفارسی
  3. سهراب (قرن سوم هجری) در کتاب عجايب الاقاليم السبعه: بحر فارس
  4. ابن خردادبه (متوفي 300 ق.) در کتاب المسالک الممالک: بحر فارس
  5. بزرگ بن شهريار در کتاب عجايب الهند (تأليف 342 ق.): بحر فارس
  6. اصطخری (متوفي 346 ق.) در کتاب المسالک و الممالک: بحر فارس
  7. اصطخری در کتاب الاقاليم: بحر فارس
  8. مسعودی (متوفي 346 ق.) در کتاب مروج الذهب: بحر فارس
  9. مسعودی در کتاب التنبيه والاشراف: بحر الفارس
  10. ابن مطهر در کتاب البدء والتاريخ (تأليف 355 ق.): خليج الفارس
  11. ابوريحان بيرونی (متوفي 440 ق.) در کتاب التفهيم: خليج پارس ـ دريای پارس
  12. ابوريحان بيرونی در کتاب قانون المسعودی: دريای فارس
  13. ابوريحان بيرونی در کتاب تحديد نهايات الامانی: بحر فارس
  14. ابن حوقل در کتاب صورة الارض (تأليف 367 ق.): بحر فارس
  15. مؤلف ناشناخته حدود العالم من المشرق الی المغرب (تأليف 372 ق.) خليج فارس
  16. مقدسی در کتاب احسن التقاسيم فی معرفة الاقاليم (تأليف 375 ق.): بحر فارس
  17. محمد بن نجيب در کتاب جهان نامه (تأليف قرن چهارم): بحر پارس
  18. ابن بلخی در کتاب فارسنامه (تأليف حدود 500 ق.): بحر فارس
  19. طاهر مروزی در کتاب طبايع الحيوان (تأليف حدود 514 ق.): الخليج الفارسی
  20. شريف ادريسی (متوفي 560 ق.) در کتاب نزهة المشتاق: بحر فارس
  21. ياقوت حموی (متوفي 626 ق.) در کتاب معجم البلدان: بحر فارس
  22. زکريای قزوينی (متوفي 682 ق.) در کتاب آثار البلاد: بحر فارس
  23. زکريای قزوينی در کتاب عجايب المخلوقات: بحر فارس
  24. انصاری الدمشقی (متوفي 727 ق.) در کتاب نخبة الدهر: بحر فارس
  25. ابوالفداء (متوفي 732 ق.) در کتاب تقويم البلدان: بحر فارس
  26. شهاب الدين احمد نويری (متوفي 733 ق.) در کتاب نهاية الارب: خليج فارس
  27. حمدالله مستوفی قزوينی (متوفي 740 ق.) در کتاب نزهة القلوب: بحر فارس
  28. ابوحفص ابن الوردی (متوفي 749 ق.) در کتاب خريده العجايب: بحر فارس
  29. ابن بطوطه (متوفي 777 ق.) در کتاب مشهور به رحله: بحر فارس
  30. قلقشندی (متوفي 821 ق.) در کتاب صبح الاعشی: بحر فارس
  31. حاجی خليفه (متوفي 1067 ق.) در کتاب جهان نما (ترکی): بحر فارس
  32. شمس الدين محمد سامی در قاموس الاعلام (قرن سيزدهم هجری): خليج بصره
  33. البستانی در دايرة المعارف البستانی (طبع 1883 م.): الخليج العجمی

و در کتاب های کهن زیر چند نمونه را عیناً به زبان اصلی یاد آوری می کنیم:

  • 1- تاريخ ابن خلدون
  الجزء الأول  (ص.ص 2 - 258 )  

(...وكان على عهد يستأنف من ملوك الفرس الكيانية إنه ملك الموصل وأذربيجان ولقي الترك فهزمهم وأثخن ثم غزاهم ثانية وثالثة كذلك وإنه بعد ذلك أغزى ثلاثة من بنيه بلاد فارس وإلى بلاد الصغد ..... فبحر الهند من الجنوب وبحر فــارس الهابط منه إلى البصرة من المشرق ...)

  • تاريخ ابن خلدون الجزء الأول ص .ص ( 3 - 258 ) :

والبحر الثاني من هذا البحر الحبشي ويسمى الخليج الأخضر يخرج ما بين بلاد السند والأحقاف من اليمن ويمر إلى ناحية الشمال مغرباً قليلاً إلى أن ينتهي إلى الأبلة من سواحل البصرة في الجزء السادس من الإقليم الثاني على أربعمائة فرسخ وأربعين فرسخاً من مبدئه ويسمى بحر فـــارس‏.‏ وعليه من جهة الشرق سواحل السند ومكران وكرمان وفارس والأبلة عند نهايته ومن جهة الغرب سواحل البحرين واليمامة وعمان والشحر والأحقاف عند مبدئه‏.‏ وفيما بين بحر فارس والقلزم جزيرة العرب كآن‌ها داخلة من البر في البحر يحيط بها البحر الحبشي من الجنوب وبحر القلزم من الغرب و بحر فارس من الشرق وتفضي إلى العراق فيما بين الشام والبصرة على ألف وخمسمائة ميل بينهما‏.‏ وهنالك الكوفة والقادسية وبغداد وإيوان كسرى والحيرة‏.‏ ووراء ذلك أمم الأعاجم من الترك والخزر وغيرهم‏.‏ ‏ هذه جملة البحار المشهورة التي ذكرها أهل الجغرافيا‏.... .... وفي الجزء السادس من هذا الإقليم فيما بين البحرين الهابطين من هذا البحر الهندي إلى جهة الشمال وهما بحر قلزم و بحر فــــــارس وفيما بينهما جزيرة العرب‏.‏ وتشتمل على بلاد اليمن وبلاد الشحر في شرقيها على ساحل هذا البحر الهندي وعلى بلاد الحجاز واليمامة‏.‏ في كتاب أحسن التقاسيم في معرفة الأقاليم المقدسي البشاري صفحة 5 ... والسبعة بحر القلزم وبحر اليمن وبحر عمان ... مكران وبحر كرمان وبحر فــــارس وبحر هجر، فهذه ثمانية ... أكثر من عشرة لأنك تركت بحر الصين وبحر الهند وبحر الزنج. ... في تفسير هذه الآية ورأينا بحر الصين لا يلقى الرومي سقط ... أن النيل كان يفيض في بحر الصين إلى قريب. فأن ... موسى إنما طرحت تابوته في بحر القلزم فخرج في النيل إلى ... العرب قد كانت تسافر إلى فارس آلا ترى أن عمر بن ... وعبادان لا بد له من بحر فــــــارس وكرمان وتيز مكران، أولا ... الناس يسمونه إلى حدود اليمن بحر فـــــارس ، ... ووضع هذا الإقليم شرقيه بحر فـــــارس وغربيه كرمان ومفازة سجستان وأعمالها ... مكران وجبال القفص من ورائها بحر فـــارس وإنما أحاط بحر فـــــارس بشرقي هذه البلاد وجنوبيه

  • 2- كتاب "الحيوان الجاحظ"

صفحة 494 ... في المواضع التي ليس بقربها بحرٌ ولا نهرٌ، ولا حوضٌ، ... وفي سواحل بحر فارس ناسٌ يأكلونها. ... فإن يكُ بحرُ الحنظليَّين زاخراً . 3- كتاب الملل والأهواء والنحل ابن حزم، (صفحة71) ... إنما اللؤلؤ في مغاصاته في بحر فارس وبحر الهند وآن‌هار بالهند والصين ودر ص 177 نیز آورده شده است : ... إلى سواحل اليمن كلها إلى بحر فارس إلى منقطعة ماراً إلى الفرات ... الفرات إلى منقطع الشام إلى بحر القلزم وفي هذه الجزيرة من ... بكر سنتين وستة أشهر فغزى فارس والروم وفتح اليمامة وزادت قراءة .

  • 4- كتاب المنتظم ابن الجوزي" که در همه جا بحر فارس به کار برده است).

صفحة 4 ... وشمالها مملكة الصين، وجنوبها بحر فارس . وأما مملكة فارس فشرقها بلادالإسلام، وغربها ... وشميشاط، وقاليقلا أبدا إلى بحر الخزر. ص 10 : أعظم البحار بحر فارس ، وبحر الروم، ... وأعظمها طولاً وعرضاً بحر فارس ، وبحر القلزم، ... على صورة الناس. وفي بحر الهند حيتان تبلع القارب، ... سمك طيارة. وفي بحر الشرقي سمك طول السمكة مائة ... ثلاثةبحور، ويقال أن بحر الهند طوله من المغرب إلى ... جعل الله سبحانه وتعالى لكل بحرجزراً ومداً، وفي بحر فارس الماء ثلاثون باعاً إلى سبعين ... ، ص 13 ... في السواد، قبل ملك فارس ، ثم وليت ملك فارس فحفروا آن‌هار كوثى والصراة الصغرى ... وحفر براز الروز رجل من فارس اسمه بران، وحفرالحجاج ... في جزيرة الفضة التي في بحر الصين يخرج منها ثلاثة آن‌هار ... المدار،ويصب الجميع إلى بحر فارس ومسافتها ثمانمائة ميل ونصف. ... نهراً منها جيحان يصب فيبحر الشامي، وطوله سبعمائة ونصف 249 ... محفوظة إلى أن تصب في بحر فارس ، ثم غوِّرت وجرت.

5- "كتاب الحيوان الجاحظ صفحة" 494 ... في المواضع التي ليس بقربها بحرٌ ولا نهرٌ، ولا حوضٌ، ... وفي سواحل بحر فـــــارس ناسٌ يأكلونها. ... فإن يكُ بحرُ الحنظليَّين زاخراً.

  • 6- "کتاب الزیج" – البتاني صفحة 14 ... وقدروا بحر الهند فقالوا أن طوله يعد يخرج نحو أرض أيلة وهو بحر القلزم طوله ألف وأربعمائة ميل ... وخليج آخر يخرج نحو أرض فارس يسمى الخليج الفارسي وهو من البصرة طوله ألف وأربعمائة ميل ... الخليجين أعني خليج أبلة وخليج فــارس أرض الحجاز واليمن ويكون ما ... وفي هذا البحر كله أعني بحر الهند والصين من الجزائر العامرة ... كثيرة. فأما بحر أوقيانوس الغربي الذي يدعى المحيط ... أرض الحبش إلى بريطانية وهو بحر لا تجري فيه السفن والست ... وطنجة يسمى سبطاً يخرج إلى بحر الروم وفيه أيضاً من ناحية ... الذي يخرج من بحر أوقيانوس الغربي عند الجزيرة التي.....بحر فـــــارس ..
  • 7- كتاب الكامل في التاريخ ابن اثير

صفحة 129 ... وتزوج امرأة من نسل ملوك فارس يعرفون بالبادرنجبين، وكان قيما ...وكان في سواحل بحر فارس ملك اسمه أسيون يعظم فسار ... وقتل ملكها، وعاد إلى فارس وتوجه إلى محاربة نيروفر صاحب ... مدينة سوق الأهواز وعاد إلى فارس بالغنائم، ثم عاد من فارس إلى الأهواز على طريق خرة ... هناك كرخ ميسان وعاد إلى فارس . 1129 ... همذان إلى التبت طولأن ومن بحر فــارس إلى بحر الديلم وجرجان عرضأن وجعل له....

  • 8- أساس البلاغة الزمخشری

صفحة 60 ... لأرضها ومحلتها، لأن بحر فـــارس وبحر الحبش ودجلة والفرات قد

  • 9- كتاب مجمع الأمثال الميداني

صفحة 196 ..... أن الجلندى وقع إلى سيف فارس في دولة الإسلام، وإن ... كان يأخذالسفن كان في بحر مصر لا في بحر الفــــــــــارسی .

  • 10 - قال العلامة محمود الالوسي في كتابه القيم ( الماء وما ورد في شربه من الاداب) - ضمن مطبوعات اكاديمية المملكة المغربية -في معرض كلامه عن فوائد نهر دجلة ومن اين ينبع ومصدره فقال: (ومخرجه - اي دجلة - من اصل جبل بقرب امد عند حصن ذي القرنين وكلما امتد انضم اليه مياه جبال ديار بكر وبآمد يخاض فيه بالدواب ثم يمتد الى ميافارقين ثم الى حصن كيفا ثم الى جزيرة ابن عمر ثم الى الموصل وينصب فيه الزابان ومنهما يعظم ثم الى بغداد ثم الى البصره ثم ينصب في بحر فارس … .

يقول محمد بهجة الاثري اللغوي معقبا على قول شيخه الالوسي رحمه الله في تسمية الخليج بالفارسي ما نصه : (من اليونان انتقلت الى بعض قدامى الجغرافيين من المسلمين نقل صديقي د: جواد علي المؤرخ العراقي - في تاريخ العرب قبل الاسلام ( 3-309 ط. بغداد ) عن المؤرخ paulys- wlissowa ان الذين سموا الخليج الذي يفصل جزيرة العرب عن امة القارة من الشرق باسم الخليج الفارسي هم اليونان.

مواضعی از کتاب العُباب الزاخر که نام دریای فارس آمده است: عبادان: (آبادان): (ریشة ‌عبد) جزیره‌ای است که دو شاخة دجله در دریای فارس آن را احاطه کرده اند. آنجا عبادتگاه عابدان و ملاقاتگاه زاهدان است. در آن نشان‌گاه‌هایی است که زایران را به زبان حال به انقطاع به سوی خداوند و رویگردانی از دنیا می‌خواند. خود صغانی در سال 614 وارد آبادان ‌شده است. (ص 878 ). قصیر: (ریشة ‌قصر) جزیره ای است کوچک و بلند در نزدیکی جزیره هنگام[1] در دریای فارس. (ص 930) خارک: بر وزن طابَق جزیره‌ای از جزایر دریای فارس. صغانی مؤلف کتاب در سال 624 قمری در سفر دومش که از دارالخلافه به سفارت ملکشمس هندی می‌رفته وارد آن جزیره شده است. (ریشة خَرْک) ياقوت حموي كه گويد: هنديجان: ذات آثار عجيبه و ابنيه عايه و تتار منها الدفائن كما تثار بمصر و بما نواويس بديعه الصنعه و بيوت نار و يقال ان جيلا من الهند قصدت ملك الفرس لتنزيل مملكه فكانت الوقعه هذالمكان فغلبت الفرس الهند و هزمتهم هزيمه قبيحه فهم يتبركون بهذاالموضع. معجم البلدان/ طبع بيروت، دار صادر، ج ۵ ص ر ۴۱۹) قيس: و بما مسكن ملك ذالك البحر صاحب عمان و له ثلثاً دخل البحرين و هي فارس. هنگام: بالتح اسم لجزيره في بحرالفارس قريبه من كيش (ج ۵ ص ۴۱۹). هرمز: مدينه في البحر و قصي علي بر الفارس (ج ۵ ص ۴۰۲). خارك: جزيره وسط البحر الفارسي و كان ابو صفره و الا الهلب فارسياً من اهل خارك و قال الفرزدق: بخارك لم يقد فرساً، ولكن يقود السفن بالمرس المغار (ج ۲ ص ۳۳۷). سيراف: و هي مدينه جليله علي ساحل بحر فارس (ج ۳ ص ۲۹۴) و لها من البحار بحر فارسي و... (ج ۴ ص ۲۲۷). ابن حوقل در صوره الارض گويد: عبادان مدينه علي بحر فارس (ص ۲۰۸)، تنبوك و هنديجان(ص ۲۳۵) فالبحر الاعظم معروف بأسمها (فارس) لان بحر البصره الي اقصي عمل الهند يعرف ببحر الفارس (ص ۲۳۷). همچنين ابوالقاسم بن احمد جيهاني (قرن ۴ هجري) صاحب «اشكال العالم» به ترجمه علي بن عبدالسلام كاتب گويد: «اما آنچه در درياست از جزيره هاي منسوب به ولايت اردشير خره: جزيره بني كاوان، لافت و اوال و خارك (ص ۱۱۱). اما درياها؛ درياي فارس است. بحيره بختگان، بحيره دشت ارزن، بحيره پور الجود، فايان، بحيره جنگان. درياي فارس خود گفته شده است؛ اين است: از محيط جدا شده در حد چين بر حدود هندوستان و سند و كرمان مي گذرد تا فارس و اين دريا را در ميان چندين ممالك به فارس باز مي خوانند براي آنكه بر كنار اين دريا هيچ پادشاهي بزرگتر و معمورتر از فارس نيست و پادشاهان فارس در قديم بزرگتر از همه پادشاهان بوده اند» . (ص ۱۱۴) قرن 2- کتاب العین

کهن‌ترین لغتنامة‌ عربی نوشتة خلیل بن احمد فراهیدی (100-170ق). جزیرة العرب، ارضها و معدنها لان البحرین بحر فارس و بحر الحبشه و دجله و فرات قد احاطت بها. قرن 5- ثمارالقلوب فی المضاف و المنصوب ابو منصور الثعالبی (350-429 ق) در ثمار القلوب محدودة جغرافیایی ایران شهر را مشخص کرده است. سُرّة ‌الارض: ناف زمین: به اقلیم چهارم می‌گویند و فارسی آن «ایران شهر» است. و آن میانة نهر بلخ تا کرانه‌های آذربایجان و ارمنستان است و ازسویی تا قادسیه و فرات وازسویی تا بحر یمن و بحر فارس و مکران و کابل و طبرستان. ناف زمین همان میانة ‌زمین است و در خط اعتدال آن بخاطر اعتدال اهالی آن و راستی و اعتدال بدنهای ایشان. مگر سلامت ایشان را نمی‌بینی که سرخی رومیان و اسلاوها و سیاهی حبشیان و سوختگی زنگیان و کوسگی ترکان و کوتاهی چینیان را ندارند؟ قرن 6- مجمع الامثال میدانی نوشتة میدانی نیشابوری (د. 518ق) باب ظاء ذیل اظلم من الجلندی: مثلی است از اهالی عمان. جلندی دزد دریایی بوده در دریای مصر و نه در دریای فارس. قرن 6- الامکنه والمیاه و الجبال تألیف محمود بن عمر الزمخشری (467-536 ق) در تعریف جزیرة العرب: ارضها و معدنها لان البحرین بحر فارس و بحر الحبشه و دجله و فرات قد احاطت بها. زمخشری عیناً از کتاب العین فراهیدی نقل کرده است. وی از کتاب جزیرة العرب اصمعی استفاده کرده است. قرن 7 - معجم الادبا تألیف یاقوت حموی. (574-626 / 1178-1229 م.).

ذیل زندگی ابراهیم بن عبدالله النجیرمی: نجیرم قریه‌ای است بر ساحل دریای فارس.

قرن 7- وفیات الاعیان تألیف ابن خلکان (608- 681)

ذیل یوسف النجیرمی: نجیرم در دریای فارس است نزدیک بصره .

قرن 8- الوافی بالوفیات تألیف صلاح الدین الصفدی (696-764 / 1296-1363 م.) الصفدی از اهالی فلسطین که در مصر و حلب سرپرست دیوان دبیری بوده است. در باب محمد ذیل امیر المؤمنین الأمین و نیز ذیل البحیرمی نام بحر فارس را آورده است. قرن 8- نهایة الرب فی فنون ‌الادب تألیف النویری (677-733/ 1278-133 م.)

احمد بن عبدالوهاب النویری، اهل نویره از روستاهای بنی سویف مصر است در کتاب وی  هشت بار نام خلیج الفارسی و بحر الفارسی آمد است. به گفتة وی  خلیج فارس مثلث شکل است.

قرن 9- الروض الامطار فی خبر الاقطار ابن عبدالمنعم الحمیری (900ق / 1521 م.) الحمیری ،کتاب جغرافیایی خود را در شهر جده در سال 866 قمری نوشته است. نام دریای فارس 10 بار در این کتاب یافته شد. در این کتاب نام شهرها بر حسب الفبا آمده است: کیش: جزیره فی وسط بحر فارس توصیف مفصل این جزیره. ابرکاوان (همزه): جزیره ای در دریا تا سیراف 150 فرسنگ است و تا ساحل دریای فارس 2 فرسنگ. الدردور: موضعی است در بحر فارس خارک: بهترین مرواریدها از بحر فارس است. الخشبات: در عراق از عبادان (آبادان) به خشبات شش میل است و این خشبات در محل اتصال دریای فارس به مصب دجله است. شروان: ... مجمع البحرین دوتاست: یکی بحر فارس و دیگری بحر روم. الصین (چین): هر که بخواهد به چین برود باید از هفت دریا بگذردکه اول آنها دریای فارس است. کرمان: از شمال به صحرای ‌خراسان و سجستان و در جنوب به دریای فارس. الدردور: موضعی در دریای فارس کسیر و عویر: نام دوکوه در دریای عمان و آن دریای فارس است. یکی از علمای اهل سنت مطلب زیر را نوشته است: - در کتاب تحفة الأحوذي شرح جامع الترمذي لمحمد بن عبد الرحمن المباركفوري، كتاب السير، باب ما جاءَ في إخراجِ اليَهودِ والنّصَارَى مِن جَزيرةِ العَرَب: آمده است: قال الأزهري سميت جزيرة لأن بحر فارس وبحر السودان أحاطها بجانبيها وأحاط بالجانب الشمالي دجلة والفرات. الازهری می گوید جزیرة العرب بدین خاطر جزیره خوانده می شود که بحر فارس و بحر سودان در دو جانب آن هستند و از جانب شمالی توسط دجله و فرات احاطه شده است . قول فوق در شرح حدیثی است که دلالت بر اخراج یهود و نصاری از جزیرة العرب می کند و در توضیح این حدیث به اینکه چرا به شبه جزیره عربستان جزیرة العرب گفته می شود نیز بیان شده که در قولی از ازهری دلیل آن احاطه این بلاد توسط دریاها ذکر گردیده که یکی از آنها بحر فارس نامیده شده که نام دریایی است که در شرق جزیرة العرب قرار دارد . در شرح دیگری (فيض القدير، شرح الجامع الصغير للإمامِ عبد الرؤوف المناوي، الجزء الخامس، حرف اللام). آمده است : بحر الفرات وهو نهر عظيم مشهور يخرج من آخر حدود الروم ثم يمر بأطراف الشام ثم بالكوفة ثم بالحلة ثم يلتقي مع دجلة في البطائح ويصيران نهراً واحداً ثم يصبان عند عبادان في بحر فارس.= بحر فرات نهری عظیم و مشهور است که از آخر حدود روم خارج می شود و از اطراف شام و بعد از کوفه و بعد از حله عبور می کند و در بطائح با دجله وصل می شود و بصورت نهری واحد جریان می یابند تا در عبادان به بحر فارس بریزند .

بحر فارس نامی است که در متون بسیاری از آن استفاده شده است و در کتبی چون لسان العرب ابن منظور، قاموس المحیط فیروزآبادی، مجمع الامثال میدانی، عون المعبود عظیم آبادی، النهایه ابن اثیر و کتب دیگر آمده است.

مورد دیگری در این باره تفسیری است که از کلمه « بحرین » ارائه می شود . در الجامع لأحکام القرآن آمده است : "حتى أبلغ مجمع البحرين" أي ملتقاهما. قال قتادة: وهو بحر فارس والروم. (الجامع لأحكام القرآن للإمام القرطبي، سورة الكهف، الآية: 60). مجمع البحرین یعنی ملتقای آن دو بحر . قتاده گوید : منظور بحر فارس و روم است . (الجامع لأحكام القرآن للإمام القرطبي، سورة الكهف، الآية: 60). وهو الذي مرج البحرين هذا عذب فرات وهذا ملح أجاج وجعل بينهما برزخا وحجرا محجورا … وقال الحسن: يعني بحر فارس وبحر الروم. (الجامع لأحكام القرآن للإمام القرطبي، سورة الفرقان، الآية: 53). حسن بصری ( درباره آیه 53 از سوره الفرقان ) گوید : منظور بحر فارس و بحر روم است . (الجامع لأحكام القرآن للإمام القرطبي، سورة الفرقان، الآية: 53). حسن و قتاده در مورد کلمه بحرین در قرآن نظرشان بر این است که منظور از این دو بحر، بحر فارس و بحر روم می باشد . این مورد در تفاسیر دیگر و همچنین در آیات دیگری که کلمه بحرین آمده ذکر شده است . همانطور که گفتیم ما در اینجا قصد نداریم تفحص نماییم که آیا این تفاسیر صحیح هستند یا خیر بلکه هدف ما فقط توجه به اسم بکار رفته برای خلیج فارس است . با توجه به مشخصاتی که برای بحر فارس ذکر شد من جمله بحری که دجله و فرات به آن می ریزند و بحری که در شرق جزیرة العرب قرار دارد می توان به خوبی درک کرد که اسمی که در قدیم الایام برای این بحر بکار می رفته همان بحر فارس است که امروزه خلیج فارس نامیده می شود .

بعضی استدلال می کنند که در اطراف این خلیج اکثرا عرب زبانان ساکن هستند پس این خلیج باید خلیج عربی نامیده شود در حالی که اسم فارس در این نامگذاری از زبان ساکنین اطراف این خلیج گرفته نشده بلکه این نام از بلاد فارس اخذ شده است مثل دریای عمان و خلیج مکزیک و بنگال و بسیاری دیگر . بلاد فارس مملکتی است که در قرون گذشته از ممالک کنونی ایران و افغانستان و آذربایجان و چند مملکت دیگر تشکیل یافته بود . مثال خوبی که در این باره می توان ارائه داد شخص سلمان فارسی رضی الله عنه است . سلمان اسمش را از فارسی(روزبه) به عربی تغییر داد و نام سلمان فارسی به خود گرفت و این اسم را رسول الله صلی الله علیه و سلم و همه مسلمین قبول داشته و او را به این اسم خطاب می کردند ولی با مسلمان شدن سلمان و عربی شدن اسم او، سلمان فارسی به سلمان عربی تبدیل نشد زیرا سلمان اهل بلاد فارس بود و بدین جهت سلمان فارسی نامیده میشد و به نوعی مبین ملیت سلمان بود و نه زبان او . مشخص است سلمان رضی الله عنه نزد رسول الله صلی الله علیه و سلم و باقی مؤمنین به عربی تکلم می کرد ولی به دلیل مذکور شخصی او را سلمان عربی خطاب نکرد . این مسأله درباره بسیاری از علمای بلاد فارس نیز صادق است و آنها نیز بسیاری از کتب خود را به زبان عربی نوشتند ولی با این حال اهل بلاد فارس و بالطبع فارسی هستند .  این اسم برای خلیج فارس مقبول اعراب جزیرة العرب برای مدتی متمادی بوده است . حال باید دید چرا آن عده که می گویند اسم این خلیج، خلیج عربی است بر این قول خود اصرار دارند و چرا اصولا این نام را وضع کرده اند و چرا می خواهند به عداوت با بلاد فارس و ابناء فارس برخیزند که موجب رشد تعالیم دینی شده اند و رسول الله صلی الله علیه و سلم هم در فضل آنها مطالبی گفته است. 

ما با فارس دشمنی نداریم دشمنی بر اساس قومیت نیست از ابی هریره روایت است که رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت : اگر علم در ثریا باشد مردمانی از ابناء فارس آن را بدست خواهند آورد. (مسند الإمام أحمد، مسند أبي هريرة رضي الله عنه).

سه کتاب از معتبرترین کتب یعنی صحیحین بخاری و مسلم و سنن ترمذی آن را آورده اند . 

جعفر عن أبيه أن رسول الله ص قال لو كان العلم منوطا بالثريا لتناولته رجال من فارس. (قرب ‏الإسناد لعبد الله بن جعفر الحميري، ص : 52). جعفر از پدرش روایت کرده که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفت : اگر علم در ثریا باشد رجالی از فارس آن را بدست می آورند. (قرب ‏الإسناد لعبد الله بن جعفر الحميري، ص : 52). احادیث دیگری نیز وجود دارند که از کتب مسلمین غیرشیعی نقل شده اند مثل این حدیث : ابوهریره روایت کرده است که عده ای از اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گفتند : یا رسول الله ! این عده که الله در کتابش آنها را ذکر کرده چه کسانی هستند ؟ و سلمان نزدیک رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود که دستش را به ران سلمان زد و گفت : این و قومش، قسم به کسی که جانم در دست اوست اگر ایمان در ثریا باشد مردانی از فارس آن را بدست خواهند آورد. (بحار الأنوار ج : 22 ص : 52 ، باب ما جرى بينه و بين أهل الكتاب و المشركين بعد الهجرة و فيه نوادر أخباره و أحوال أصحابه ص زائدا على ما تقدم في باب المبعث و كتاب الاحتجاج و ما سيأتي في الأبواب الآتية).


به طور خلاصه در کتاب های کهن عربی اسلامی زیر نیز که این نگارنده تعدادی از آن‌ها را شخصاً در کتابخانه ی ملی قاهره بررسی و یا به کتاب علیرضامیرزامحمدمستندنموده ام که بر اصالت نام هايي هچون خليج فارس، درياي پارس و خوزستان تأكيد دارند و بحر فارس در آن‌ها توصیف شده ودر چندین جا به کار رفته :

  1. تاريخ ابن خلدون الجزء الأول (ص.ص 3- 2 - 258 ).
  2. كتاب الحيوان الجاحظ صفحة 494 .
  3. مسالك‌ الممالك‌ الاصطخری (ص.ص. 3 و 6 ـ 7 و 28 ـ 29 و 163).
  4. كتاب الملل والأهواء والنحل ابن حزم (ص71).
  5. كتاب المنتظم ابن الجوزي (ص.ص.4 ،10،13،245).
  6. الكامل‌ فی التاريخ‌ ، ابن‌ الاثير (630 هـ) ذيل‌ الدعوه‌ الی الطاعه‌ (ص.ص.9 و 129، 160و282).
  7. أساس البلاغة الزمخشری (ص 60).
  8. كتاب مجمع الأمثال الميداني (ص 196)
  9. كتاب الزيج البتانی صفحة14الخلیج الفارسی ...به کار برده است.
  10. صوره‌ الارض‌ ابن‌ حوقل‌ (367 ه.ق.) ذيل‌ بحر فارس‌، (ص.ص.‌ 44 ـ 52 و 274، 208).
  11. احسن‌ التقاسيم‌ فی معرفه‌ الاقاليم‌ مقدسی (380ه.) (ص.ص‌.16 ـ 19).
  12. نزهة المشتاق ـ نوشته ی ابوعبدالله، محمدبن عبدالله معروف به شريف الادريسي(560 ه.ق.) ، چاپ رم 1878- ج 1/ ص9 «و يَشعب‌ من‌ هذا البحرالصينی الخليج‌ الاخضر و هو بحر فارس‌».
  13. كتاب‌ العين‌ خليل‌ بن‌ احمد فراهيدی (170 ه.ق.) ... و جزيره‌ العرب‌ محلَّتها لان‌ البحرين‌ بحر فارس‌ و الحبش‌ احاطا بجانبيها .
  14. .المدخل‌ الكبير الی علم‌ احكام‌ النجوم‌ (تأليف‌ 220 هـ.ق.) ابومعشر جعفر بن‌ محمد بن‌ عمر البلخی (272 هـ.ق.) از روی چاپ‌ عكسی فؤاد سزگين‌

... فامّا البحار التی تكون‌ و يوجد فيها المدّ و الجرز فهی البحار التی تكون‌ قريبه‌ من‌ موازاه‌ القمر و... كما تمدّ و تَجزَر بحر فارس‌ (ص‌ 198)... و اما بحر فارس‌ و الهند فهما في‌الجمله‌ بحرواحد» لخل الجواهر و صفاتها ، يحيي‌ابن‌ ماسويه‌ (243 هـ.ق.) عماد عبدالسلام‌ رئوف‌، مصر، دارالكتب‌ 1977، درباره‌ مغاصات‌ (مكان‌ غوص‌) مرواريد: ص‌ 32 «... جهاز البحرين‌ يسمی كله‌ القطری و من‌ كاظِمه‌ الی بحر فارس‌...» (مصحح‌ آن‌ در پاورقی نوشته‌: يريد الخليج‌ العربي‌!) ( ص.‌ 36) ... اما جهاز سيراف‌ و هو بحر فارس‌ مابين‌ سيراف‌ و الی الجُمحَه‌ و فيه‌ ضروب‌ من‌ اللؤلؤ». 16. الجواهر و الاشباه‌، يعقوب‌ بن‌ اسحاِق الكندی (حدود 260): «... ان‌ ماء الآن‌هار يقلّ فی الشتا فينزر مقدار ما يدخل‌ البحر الفارسي‌» (به‌ نقل‌ از الجماهر فی الجواهر ، چاپ‌ ميراث‌ مكتوب‌، ص‌. 243).

  1. كتاب‌ البخلاء ، عمرو بن‌ بحر جاحظ‌ (255 هـ.ق) (ص.2/12 ـ13).
  2. تاريخ‌ يعقوبی (284 هـ.ق.) ذيل‌ ملوك‌ الصين‌ (ص.1/182)

02) كتاب‌ البلدان‌، ابن‌ فقيه‌ (حدود 279) ص‌ 8 ـ 9 (چاپ‌ ليدن‌ ه.ش.1302).

  1. . الاعلاق النفيسه (تقويم‌ البلدان‌) نوشته ی ابوعلي احمد بن عمر(290 هـ.ق) ، معروف به ابن رسته، چاپ ليدن 1981 (ص‌ 86 ـ 87).
  2. . المسالك‌ و الممالك‌ ، ابن‌ خردادبه‌ (حدود 300 خورشیدی) ص‌ 60 ـ 62 (و چاپ‌ ليدن‌ 1306 هـ.ق) ص‌ 233.
  3. تاريخ‌ الطبری (310 هـ.ش.) ذيل‌ الخبر ملوك‌ الفرس‌ (ص.1/390/5/61).
  4. كتاب‌ الخراج‌ قدامه‌ بن‌ جعفر (337 ه.ق) صص.‌ 232 ـ 233
  5. عجايب‌ الهند برّ‌ و بحرو‌ جزائره‌، شهريار رامهزی (342 هـ) (چاپ‌ قاهره‌ 1326) (ص‌ 31)
  6. مروج‌ الذهب‌ مسعودی (346 هـ). «...و هو خليج‌ فارس‌ و يعرف‌ بالبحر الفارسي‌» ج‌ 1، ص‌ 63 ـ 70 و 91.
  7. . تجارب‌ الامم‌ ، ابوعلی مسكويه‌ (421 هـ) 4/72،‌ ابوالقاسم‌ امامي‌، انتشارات‌ سروش‌.
  8. 20. الجماهر فی الجماهر ، ابوريحان‌ بيرونی (440 هـ) «... فی ذكر مواضع‌ المغاصات‌.... فی خليج‌ فارس‌» ص‌ 237 و 239 و 245.
  9. تحقيق‌ ماللهند ، ابوريحان‌ بيرونی (440 هـ) ص‌ 96.
  10. 22. تحديد نهايات‌ ، ابوريحان‌ بيرونی (440 ه.ق) ط‌ قاهره‌ 1962، ص‌ 60 ـ 61.
  11. ثمار القلوب‌ فی المضاف‌ و المنسوب‌ ، ابو منصور الثعالبی (429 هـ).
.. يقال‌ الاقليم‌ الرابع‌ و فارسيه‌ ايران‌ شهر و هو ما بين‌ نهر بلخ‌ الی منتهی آذربيجان‌ و ارمينيه‌ الی القادسيه‌ الی الفرات‌ الی بحر اليمن‌ و بحر فارس‌».
  1. القانون‌ المسعودي‌، ابوريحان‌ بيروني‌، ج‌ 2/558 (چاپ‌ حيدرآباد).
  2. فارسنامه‌ ، ابن‌ البلخی (حدود 500 هـ.ق) (فارسي‌) (چاپ‌ 1313 تهران‌).
  3. طبايع‌ الحيوان‌ ، شرف‌ الزمان‌ مروزی (514) كه‌ الخليج‌ الفارسی نوشته‌، ج‌ 2، ص‌ 68 (چاپ‌ قاهره‌ 1323 هـ).
  4. مجمع‌ الامثال‌ ، احمد بن‌ محمد الميدانی النيسابوری (518 هـ)ص 196

«ان‌ الذی كان‌ يأخذ السفن‌ كان‌ فی بحر مصر لا فی بحر فارس‌» ذيل‌ مَثَل‌ «اظلم‌ من‌ الجلندي‌».

  1. لامكنه‌ و المياه‌ و الجبال‌ ، جار اللّه‌ زمخشری (538 هـ.ق).
  2. «... جزيره‌ العرب‌: ارضها و معدنها لان‌ البحرين‌ بحر فارس‌ و بحر الحبشه‌...» ص‌ 49.
  3. انس‌ المهج‌ و حدائق‌ الفرج‌ ، شريف‌ ادريسی (560 هـ) ص‌ 107.

د 5 الجامع‌ لصفات‌ اشتات‌ النبات‌ و ضروب‌ انواع‌ المفردات‌، ابو عبدالله‌ محمد بن‌ محمد ادريسی (حدود 560 هـ) فاكسيميله‌، سزگين‌ 1995 م‌، برگ‌ 177 نسخه‌ و صفحه‌ 353 چاپ‌ عكسي‌: «قال‌ جالينوس‌ فی ذكر صدف‌ فی بحر فارس‌».

  1. المنتظم‌ ابن‌ جوزی (597 هـ) «فی الاقليم‌ الخامس‌ خمسه‌ و عشرون‌ نهراً و يصبّ الجميع‌ الی بحر فارس‌» 1/163.
  2. . جهان‌ نامه‌ ، محمد بن‌ نجيب‌ بُكران‌ (605 هـ) فارسی ص‌ 19 (چاپ‌ عكسی مسكو 1960).
  3. النهايه‌ فی غريب‌ الاثر ابن‌ كثير (606 هـ) ذيل‌ باب‌ الجيم‌ مع‌ الزای جزأً... و قال‌ الازهَري‌:

«سمّيت‌ جزيره‌ العرب‌لان‌ بحر فارس‌ و بحرالسودان‌ احاطابجانبيها» ج‌1/267.

  1. . معجم‌ الادبا ، ياقوت‌ الحموی (626 هـ.ق)
«نجيرم‌ قريه‌ كبيره‌ علی ساحل‌ بحر فارس‌...» (ذيل‌ شرح‌ حال‌ ابراهيم‌ بن‌ عبدالله‌ النجيرميی).
  1. معجم‌ البلدان‌ ، ياقوت‌ الحموی (626) 160/343 و 260/337.
  2. ازهار الافكار فی جواهر الاحجار ، احمد بن‌ يوسف‌ تيفاش‌ (644 هـ) تحقيق‌ بسيونی خفاجي‌، ص‌ #
  3. . التذكره‌ النصيريه‌، نصير الدين‌ الطوسی (672 هـ)... خليج‌ فارس‌ مثلث‌ الشكل‌...ص‌ 348.
  4. وفيات‌ الاعيان‌ ، احمد بن‌ محمد بن‌ خلّكان‌ (681 هـ).
«و النجير في‌... و هی علی بحر فارس‌» (ذيل‌ شرح‌ حال‌ يوسف‌ النَجيرَميی).
  1. . آثار البلادو اخبار العباد، القزوينی (682 هـ) (بيروت‌ 1960 م‌) ص‌ 180 و 195 و 232و 421
  2. . عجايب‌ المخلوقات‌ ، القزوينی (682 هـ.ق) ص‌ 102 و 108 ـ 110.
  3. مسالك‌ الابصار ، ابن‌ فضل‌ الله‌ العمری (688 هـ) از 370 و مجلدات‌ ديگر.
  4. لسان‌ العرب‌ ، ابن‌ منظور (717 هـ) بحر فارس و بعد از خارَك‌ را تعريف‌ كرده‌).
  5. . نخبه‌ الدهر ، شمس‌ الدين‌ الدمشقی (727 هـ) (سن‌ پترز بورگ‌ 1865 م‌) ص‌ 19 ص‌ 77 و 94 ـ 98 و 166 و 174.
  6. . تقويم‌ البلدان‌ ، ابوالفداء (732 هـ) (پاريس‌ 1840 م‌) «فی ذكر البحر الخارج‌ من‌ المحيط‌ الشرقي‌» ص‌ 21 ـ 23، ص‌ 77، 99، 291، 309، 321، 3342، 349، 353، 370 ـ 373.
25	نهايه‌ الارب‌ فی فنون‌ الادب ، النويری (732 هـ) (القاهره‌ ـ 1929 م‌) ج‌ 1/227، 234 و 258.
  1. نزهه‌ القلوب‌ ، حمدالله‌ مستوفی (740 ه.ق ) ص‌ 164 (چاپ‌ تهران‌ 1336).

00) مراصد الاطلاع‌ علی اسماء الامكنه‌ و البقاع‌ ، صفی الدين‌ ارموی (739 هـ) ص‌ 63 (چاپ‌ تهران‌ 1300).

  1. تحفه‌ النظار فی غرائب‌ الامصار و عجائب‌ الاسفار(سفرنامه‌ ابن‌ بطوطه‌) محمد بن‌ عبدالله‌ لواطی طنجی (779 هـ) ص‌ 139 ‌ قاهره‌) جلد دوم چاپ مراکش دارای سه نقشه با نام خلیج فارس.
  2. خريدة العجائب و فريدة الغرائب ـ نوشته ابو حفض زيدالدين عمر مظفر، معروف به ابن الوردي(749 ق) ، چاپ قاهره 1303 هجري. صفحات‌ 6 و 27 ـ 28 و 62 و 65.

خلیج فارس ويسمى البحر الاخضر، وهو شعبة من بحر الهند الاعظم وهو بحر مبارك كثير الخير. 58. کتاب "الوافی بالوفيات‌، صلاح‌ الدين‌ الصَفَدی (764 هـ) ذيل‌ شرح‌ حال‌ الامين‌ (برادر مأمون‌)... الی ان‌ دعا المأمون‌ الفضل‌ بن‌ سهل‌ فولاّه‌ علی جميع‌ المشرِ من‌ همدان‌ الی جبل‌ سقينان‌ و التبّت‌ طولاً و من‌ بحر فارس‌ الی بحر الديلم‌...»... و نجيرم‌ قريه‌ كبيره‌ علی ساحل‌ بحر فارس‌».

  1. . العبر و ديوان‌ المبتداء و الخبر ، ابن‌ خلدون‌ (808 هـ) (بيروت‌ 1961 م‌) صص‌ 118 و .79

... مقدمه‌ ، ابن‌ خلدون‌ (808 هـ) 1/48 «و... تفضی الی بحر فارس‌...».

  1. تاریخ ابن خلدون الجزء الأول ص ( 2 - 258 )

صص صبح‌ الاعشی ، القلقشندی (821 هـ) (مصر 1963 م‌). ج‌ 3/(صص 242، 244، 313).

  1. الخطط‌ المقريزيه‌ (845 هـ) 1/28، 4/401 و 408 و 5 ص‌ 6، (چاپ‌ لبنان‌).
  2. . آثار البلاد و اخبار العباد ـ نوشته ی ابوعبدالله زكريا بن محمد بن محمود القزويني ـ چاپ بيروت 1960م. .
  3. احسن التقاسيم في معرفة الاقاليم نوشته ی شمس الدين محمدبن احمدبن ابوبكر الشامي مقدسي( البشاري) ،389 ش. چاپ دوم ليدن 1960م. مكتبة المثني ببغداد(ص 16-19).
  4. الاكراد،تأليف شاكر خضبناك، چاپ بغداد 1972 .
  5. بلدان الخلافة الشرقية ـ تأليف كي لسترانج ـ ترجمه به عربي توسط بشير فرنسيس و كوركيس عواد، چاپ بغداد 1954 .
  6. تاريخ اعراب ـ تأليف دكتر فيليپ حتي ـ ترجمه به عربي از انيس فريجه،چاپ بيروت 1969.
  7. تاريخ التمدن الاسلامي، جرجي زيدان1331ش. چاپ قاهره 1935 ـ جلد1-2 ص41.
  8. التفهيم لاوائل صناعة التنجيم ـ نوشته ابوريحان بيروني خوارزمي ـ تصحيح جلال همايي چاپ 1318 ش.
  9. حياة الحيوان الكبري ـ نوشتهٌ شيخ كمال الدين الدميري، چاپ قاهره 1311 هجري.
  10. الدليل التجاري للشرق الاوسط (1971ـ1972) (تجارة صناعة ـ زراعة 1969 الي 1971).
الناشرة ايفيت شكري كرم صاحب، الدليل التجاري للشرق الاوسط ـ چاپ بيروت 1972 .
  1. زندگي سياسي و مذهبي عمر بن خطاب ـ آلكساندر مازاس ـ ترجمه باقر قائم مقامي 1319.
  2. سفرنامه ابودلف (341 هجري)، ترجمه ی ابوالفضل طباطبائي از روي تأليفات و تحقيقات ولاديمير مينورسكي، چاپ تهران 1342ش .
  3. صبح الاعشي في صناعة الانشاء ـ نوشته ابي العباس احمدبن علي بن احمد القلقشندي متوفى 821 ه) چاپ قاهره 1913 تا 1920 جلد سوم. «فاما بحر فارس فهو بحر ينبعث من بحر الهند المتقدم ذكره من شماليه...».
  4. صورة الارض، نوشته ابوالقاسم محمدبن حوقل، چاپ ليدن 1938 ، جلد اول.
  5. طبايع الحيوان ـ نوشته شرف الزمان طاهر مروزي ـ چاپ لندن 1942 .
  6. عجائب الاقاليم السبعة الي نهاية المعمارة نوشته سهراب، چاپ وين 1929 .
  7. العراق ـ تأليف سيد عبدالرزاق الحسني ـ چاپ صيدا 1956 .
  8. . علم الخرائط ـ تأليف دكتر محمد عبدالكريم صبحي، چاپ قاهره 1966 .
  9. .قاموس الاعلام ـ نوشته شمس الدين محمد سامي، چاپ استانبول 1306 هجري.
  10. . قانون مسعودي ـ نوشته ابوريحان بيروني الخوارزمي، چاپ حيدرآباد دكن 1955 .
  11. . قصة الحضارة "ويل دورانت" ترجمه عربي از زكي نجيب محمود، چاپ قاهره 1965
  12. . لطايف اللغات،نوشته ی عبداللطيف بن عبدالله ـ نسخه ی خطي.
  13. .مختصر البلدان ـ نوشته ابوبكر احمدبن محمد، معروف به ابن الفقيه (279 هجري)، چاپ ليدن 1885) يطلب من مكتبة المثني ببغداد).
  14. .مراصد الاطلاع ـ نوشته ی علي محمد البجاوي ـ چاپ 1954 جزء اول.
  15. .الموسوعة العربية الميسرة ـ تأليف صبحي عبدالكريم، ترجمه به عربي از محمد شفيق غربال، چاپ قاهره 1965 .
  16. .تطور الخط العربي ـ تأليف ناجي زيدالدين ـ چاپ بغداد 1968 . 33ـ معجم البلدان ـ نوشته ی شهاب الدين ابوعبدالله ياقوت بن عبدالله حموي رومي، چاپ قاهره 1906 .
  17. المنجد (معجم)، چاپ نوزدهم، بيروت 1966 .
  18. نخبة الدهر في عجائب البر و البحر ـ نوشته ی شمس الدين ابوعبدالله محمد بن ابي طالب الانصاري الدمشقي الصوفي، چاپ لايپزيك 1923 .
  19. .نزهة القلوب ـ نوشتهٌ حمدالله بن احمد بن ابي بكر مستوفي قزويني ـ چاپ 1928 ميلادي.
  20. .التنبيه‌ و الاشراف‌ مسعودی ج‌ 1/91 ـ 92.
  21. .البدءوالتاريخ‌ ، طاهربن‌ مطهر مقدسی (355 هـ) فی ذكر المعروف‌ من‌ البحار، ج‌ 4/54 ـ 58.
  22. .جهان‌نما ، حاجی خليفه‌ (1067 هـ) (تركي‌) ص‌ 78 (چاپ‌ عكسی استامبول‌ 1145).
  23. .المستطرف‌ فی كل‌ فنٍّ مستظرف‌ ، محمد بن‌ احمد الاشبيهی (853 هـ).
  24. .«واعلم‌ انّ بحر الظلمات‌ لايدخله‌ شمس‌ و لاقمر و... بحر فارس‌ خليج‌ منه‌» ص‌ 2/1761 (ذيل‌ باب‌ فی ذكر البحار و مافيها).
  25. .الروض‌ المعطار فی خبر الاقطار ، ابن‌ عبدالمنعم‌ الحميری (900 هـ)

«... ابر كاوان‌ جزيره‌ فی البحر و بينها و بين‌ ساحل‌ بحر فارس‌ فرسخان‌» ص‌ 4 و 37 ... جزيره‌ خارَك‌... و فی البحر الفارسی جميع‌ مغايص‌ اللؤلؤ وامكنه‌ 3/1056 جزيره‌ كيش‌... جزيره‌ فی وسط‌ البحر، بحر فارس‌ 4/244 و الاحساء و هی مدينه‌ علی البحر الفارسي‌... الديبل‌ مدينه‌ فی جنوب‌ البحر الفارسی و سيراف‌ و هی علی ساحل‌ البحر الفارسي‌».

  1. .قصيده‌ بحر العجم‌(يكصد بيت‌) ابن‌ ماجد سیرافی (سال904 م.)

و بعد ذا اَشرح‌ برّ فارسی و الهند و السيام‌ للممارس‌ وصلّ ما جُزتَ خليج‌ فارس‌ عَلی النبی المصطفی يارايِسِ».

  1. .تاج‌ العروس‌ من‌ جواهر القاموس‌ ، محمد بن‌ محمد الزبيدی (1205 هـ) «خارَك‌ كما مَر جزيره‌ ببحر فارس‌».
  2. . دائره‌المعارف‌ البستانی چاپ‌ 1883 م‌ / 1300 ِ / 1262 خ، مجلد هفتم‌ ذيل‌ مدخل‌ الخليج‌ از دو خليج‌: الخليج‌ العربی و خليج‌ العجمی مراد از الخليج‌ العجمی خليج‌ فارس‌ است‌.

نویسندگان عرب دو قرن اخیر: ویرایش

1. التعريبات الشافية للطهطاوى (متوفى 1290 ه .) اسم الخليج الفارسي تحت عنوان (الانهر الكبيرة) ص 28 و (اوصاف عامة) ص 170 و 171 . 2. تاريخ التمدن الاسلامي لجرجي زيدان (متوفى 1331 ه .) الخليج الفارسي تحت عنوان (جغرافيا مملكة السلام في عصر المامون وحدودها) ج 1 ص 41 . 3. حقائق الاخبار عن دول التجار تاليف اسماعيل سرهنگ (متوفى 1343 ه.ق) تحت عنوان (اكتشافات شواطي آسيا): ان اسطول الاسكندر المقدوني تحت امارة نيارك اكتشف شواطي آسيا من نهر السند الى الخليج الفارسي . . . ج‏1 ص 7 . 4. مرآة الحرمين لابراهيم رفعت‏باشا (متوفى 1353 ه.ق) في باب (شبه جزيرة العرب) الخليج الفارسي . 5. التحفة النصوحية لحسن نصوح، عنوان (مملكة الفرس او حكومة ايران) : «مملكة العجم عبارة عن هضبة عالية محاطة بجملة جبال شاهقة الارتفاع . . . على طول الخليج الفارسي‏(ص 274و 336 ) . 6. ‏كتاب النخبة الازهرية لاسماعيل علي، كلام على مضيق هرمز وجزيرة قشم والبحرين والخليج الفارسي، ودراسة عن حدود الخليج وموقعه الجغرافي، وهناك اشارة الى ميناءين مهمين في الخليج الفارسي .(ص 461- 520 ) . 7. كتاب تاريخ البصرة لعلي ظريف الاعظمي، بحث عن البصرة ووصف للخليج الفارسي(ص 3- 10) . 8. كتاب تاريخ الاسلام السياسي لحسن ابراهيم حسن، اشارة الى الخليج الفارسي ضمن وصف الدول العربية جغرافيا (ج 1 ص 21 و 77 ). 9. ‏كتاب جغرافية شبه جزيرة العرب تاليف عمر رضا كحالة، الخليج الفارسي في صفحات عديدة . يتناول الكتاب حدود شبه الجزيرة العربية وثغورها وحضرموت والاحساء وقطر وعمان ، وما يتعلق بصيد اللؤلؤ والمحصولات الصيفية والطول والعرض الجغرافيين، حيث‏يتكرر ورود اسم الخليج الفارسي في هذا الكتاب. 10. في كتاب جهود المسلمين في الجغرافيا لنفيس احمد، اشارات مختلفة للخليج الفارسي تحت عناوين متنوعة .(ص 119، 120و 134 ) . 11. ‏كتاب جولة في ربوع الشرق الادنى تاليف محمد ثابت، وفي الصفحات 108، 109 و 112 اشارات الى الخليج الفارسي وميناء بوشهر ومدن الخليج الفارسي الاخرى، كما يشير الى مدينة كازرون التي تقع على الطريق بين شيراز وبوشهر .(ص 212و213 .) وفي اواخر هذا الكتاب اشارة الى الملاحة في الخليج الفارسي والى ثروة النفط العظيمة فيه (ص 213 و 214) . 12. كتاب المجتمعات الاسلامية بقلم شكري فيصل، اشارة الى الخليج الفارسي في عدد من الصفحات تحت عنوان «الجزيرة‏» ، كما يتكرر اسم "الخليج الفارسي"عند الكلام على حدود جزيرة العرب وجغرافيتها ورياحها الموسمية وحرها الشديد . 13. كتاب العراق بين احتلالين لعباس العزاوى،عبارت الخليج الفارسي (خاصة في ج 1 ص 189 وج 4 ص 85 وج 7 ص 80) والى المعاهدات بين العراق وايران وتحديد الحدود بينهما في العهدين القاجاري والعثماني، الخليج الفارسي در چندين جا بكار رفته است . 14. كتاب مباحث عراقية ليعقوب سركيس " الخليج الفارسي "(ج 2 ص 295 ) . 15. كتاب تاريخ العرب لفيليب حتي، در چندين صفحه اسم الخليج الفارسي بكار برده است. 16. كتاب النظم الاسلامية تاليف الدكتور صبحي الصالح، (ص 37و 38) البحر الفارسي . 17. كتاب الشارقة تاليف محمود بهجت‏سنان، الخليج الفارسي در ص 96 . 18. در اطلس‌ عربی الموسوعه‌ العربيه‌ الميَّسره‌ (چاپ‌ 1965 م‌.) كه‌ زير نظر محمد شفيق‌ غربال‌ عكسبرداری و چاپ‌ شده‌ در نقشه‌ای با عنوان‌ الدوله‌ العربيه‌ فی اوج‌ اتساعها ( دولت‌ عربی در اوج‌ گستردگی آن‌) خليج‌ فارس‌ در محل‌ خود درج‌ شده‌ است‌ و ده‌ها اطلس‌ و نقشه‌ و منبع‌ ديگر عليرغم‌ تحريف‌های بعمل‌ آمده‌، باز نام‌ خليج‌ فارس‌ بر تارك‌ آن‌ها مي‌درخشد. برای اطلاع بیشتر ومطالعه متن کامل توصیف های آن‌ها درباره ی خلیج فارس به کتاب عربى «الخليج الفارسی عبر القرون و الاعصار علیرضا میرزا محمد» که درسال 1355توسط دار النهضه در قاهره چاپ شده است در پاره(فصل)اول پژوهش خود از کتاب های 36 نويسنده اسلامی قرن سوم تا قرن نهم درباره ی وجه تسميه خليج فارس در88 صفحه توصیف ها وشرح خلیج فارس را آورده است. وی علاوه برتکمیل تحقیق دکتر جواد مشکور(توصیفات 32 نویسنده کهن) همچنین توصیف های یعقوبی ، طبری ، قدامه بن جعفر، تفسیر شیخ طوسی ، کشف الاسرار المیبدی ، مجمع البیان طوسی، انس المهج و حدایق الفرج الادریسی ، الکامل فی التاریخ ابن اثیر، تذکره نصیریه نصیرالدین طوسی، مدارک التنزیل النسفی ، نخبه الدهر الدمشقی ، تفسیر الخازن ، تفسیر ابن کثیر،دیوان ابن خلدون ، الخطط المقریزیه، المقریزی را نیز بطور مفصل و کامل آورده است.

در فصل دوم کتاب خود گلچینی از مطالب 24 نویسنده مشهور عرب دو قرن اخیرتا 1950م. را نقل کرده و در باب دوم تصویر 78 نقشه ی  عربی را با نام بحر فارس آورده است و در باب سوم فهرست کامل 121 کتاب و نوشته ی عربی که توصیف نام خلیج فارس را دارند و سپس زندگینامه ی نویسندگان 36 کتاب کهن فصل اول مورد اشاره درکتاب را نیزبه طور خلاصه آورده است.

این مثالها ونمونه های فراوان دیگر از کتاب های کهن تاریخی ، فرهنگی و میراث عربی و اسلامی که همگی قبل از تأسیس کیان صهیونیستی نوشته شده اند نشان می دهد که این نام در طول هزاره های گذشته به یک میراث عربی- اسلامی و میراث فرهنگی جهانی تبدیل شده است و این خلیج عربی است که عمر آن دقیقا همزمان است با قدرت یابی کیان صهیونیسم(اسرائیل) و بدین ترتیب متوجه می شویم که در تمام قرون گذشته این دریا در کتابها و نقشه های عربی به نام "الخليج الفارسي" یا "بحر الفارسی" ثبت شده که اینها منابع ارزشمندی برای نوشته های غربی ها نیز بوده است. لذا از آن روزنامه معتبر خواستاریم اشتباه صورت گرفته را تصحیح نمایند. (پایان پاسخ به روزنامه التجدید)

2. دوره استيلاى پرتغالى‏ها بر خليج فارس‏

سال 1498م. كه "واسكادوگاما" از پرتغال و از طريق سواحل آفريقا به هند رسيد، سال مهمى در تاريخ جهانگردى، جغرافيا و كشف سرزمين براى استعمارگران است. گزارش سفر او نه تنها پادشاه و كليسا را براى اهداف دينى هيجان‏زده كرد، بلكه تجار و سوداگران را نيز روانه سواحل آفريقا و درياى پارس نمود. سال 1507 م. ناوگان پرتغال به رهبرى" آلفونسو بوكيرك" هرمز را به تصرف درآورد و تا سال 1620م. كه قواى ايرانى پرتغالى‏ها را از خليج فارس بيرون كردند، قدرت بلامنازع خليج فارس بودند. دكتر "ژوزه مانوئل گارسيا"، در پژوهش خود در موردنام خلیج فارس خاطر نشان كرده است كه ترسيم اولين نقشه‏ها به سبك جديد، به سال 1501م. برمى‏گردد و از آن زمان تا كنون همواره نام خليج فارس در تمامی نقشه‏ها و اسناد رسمى و غير رسمىِ پرتغال با همين نام آمده است. در سال 1489م." پيرو دى كوويلها" (Pero de Covilha) اولين پرتغالى‏اى بود كه پا به جزيره ايرانى هرمز گذاشت. در سال 1501 م. در دوره صفويه اولين پرتغالى‏ها وارد خليج فارس شدند و نقشه‏هايى از آن جا تهيه كردند. در سال 1507 م. در دوره ژوان دوم، پادشاه پرتغال، شاه هرمز به‏نام سيف‏الدين، قرارداد وفادارى نسبت به پادشاه پرتغال امضاء كرد. در سال 1510م. اولين سفير پرتغال به‏نام "فرى ژوان" به حضور شاه اسماعيل رسيد. در سال 1515م. ژنرال آلبوكرك نظر موافق شاه عباس را براى حاكميت بر هرمز جلب كرد و در قرارداد "ميناب 1523 م." آن را رسميت داد ، و در عوض مقرر گرديد پرتغال در بازپس‏گيرى بحرين (بهرام) و قطيف (قطيف به معنى چادر) ايران را يارى كند. از اين زمان به‏مدت يكصد سال در پرتغال براى پادشاه لقب "امپراتور پرتغال، آفريقا و پارس» به‏كار مى‏بردند. در دوره پرتغالى‏ها ارزشمندترين و كامل‏ترين نقشه‏ها راجع به خليج فارس تهيه شد، كه بسيارى از آن‌ها در موزه‏ها به‏عنوان ميراث بشريت نگهدارى مى‏شود. در پنجاه نقشه و نامه از سال 1500م. تا 1700 م. كه ميان حاكمان مقيم خليج فارس با پادشاه پرتغال و پادشاه اسپانيا مبادله شده و يا در کتاب هاى جهانگردان ثبت شده، خليج فارس با نام های ذيل آمده است:

Mar Persiano, Sinus Persico Mare Persio, Mare Persi, Sinus Persico, Mare de Persia, Sinus Persici, Perza Obol,  Persiski Zaliv, Persischer Golf, Sino Persico, Pars sea, Bahre Fars, Porucha Wan, Parsitstosots, Persiste Habbugt

به دنبال كارشكنى‏ها و ستم پرتغالى‏ها، ارتش ايران توانست با پشتيبانى بوميان و حمايت كشتى‏هاى انگليسى، پرتغالى‏ها را در سال 1622م. از تمام منطقه خليج فارس و عمان بيرون كند و حاكميت ايران را بار ديگر بر سواحل خليج فارس برقرار نمايد. در نبردى كه ميان سپاه ايران به رهبرى امام قلى‏خان با پرتغالى‏ها به مدت يك ماه ادامه داشت، هزار ايرانى كشته شدند و غنايم زيادى به‏دست ايرانيان افتاد و پس از 117 سال پرچم پرتغال از سواحل خليج فارس برچيده شد . با اين شكست، پادشاه پرتغال كه خود را امپراتور پرتغال، آفريقا و پارس لقب داده بود، راه سقوط و اضمحلال را پيمود. ايران همچنين با كمك عمانى‏ها و مكرانى‏ها (بلوچ‏ها و سيستانى‏ها) پرتغالى‏ها را تا موزامبيك عقب راند و شهرهاى مومباسا، كيلوا، تنگه، ماليندى و زنگبار را كه بوميان ايرانى و عرب داشتند، آزاد كرد( ). علت اصلى قيام ايرانيان عليه پرتغالى‏ها، تلاش آن‌ها براى تحميل مذهب كاتوليك به مسلمانان بود.

  1. * 3. دوره حضور هلندى‏ها
	با رانده‏شدن سلطه‏گران پرتغالى و اسپانيايى از خليج فارس، نفوذ انگليسى‏ها در منطقه زياد شد و هلندى‏ها نيز در سال 1033ق. (1625م.) با داير كردن نمايندگى بازرگانى در هرمز و سپس انتقال آن به بندرعباس، سهمى از بازرگانى خليج فارس را به‏دست آوردند. هلندى‏ها از سال 1623م.  با اعزام نماينده‏اى از كمپانى هلندىِ هند شرقى به‏نام هوبرت ويس نيخ به دربار شاه عباس و امضاى يك قرارداد 23 ماده‏اى، تلاش كردند بر تنگه هرمز و خليج فارس مسلط شوند. با توجه به شدت گرفتن رقابت انگليسى‏ها، فرانسوى‏ها و هلندى‏ها در دربار شاه ايران، هلندى‏ها مجبور شدند صحنه را ترك كنند. آن‌ها در سال 1753 م. از بوشهر و 1759م. از بندرعباس خارج شدند و در سال 1766م. به كلى خليج فارس را ترك كردند. در سال 1664م. نيز شركت فرانسوى هند خاورى تأسيس شد و نمايندگى خود را در ايران تشكيل داد و وارد عرصه اقتصادى و تجارى خليج فارس شد. نادرشاه افشار با نبردهاى دليرانه خود، وسعت ايران را به دوران ساسانى برگرداند؛ از جمله، كرانه‏هاى جنوبى خليج فارس بار ديگر در اختيار ايران قرار گرفت. نادرشاه افشار بر تمام خليج فارس حاكميت ايران را مستقر كرد؛ ولى از بخت بد ايران، با مرگ اين قهرمان ملى در سال 1747م.، حاكميت ايران بر خليج فارس تضعيف شد. با مرگ نادرشاه، از سال 1748 بحرين و رأس الخيمه و بعضى قبايل قاسمى از اعطاى ماليات و خراج سالانه به دولت ايران سر باز زدند. اما اين شيوخ را هيچ كشورى در جهان به عنوان دولت و حاكم مستقل به رسميت نمى‏شناخت و آن‌ها را دزدان دريايى لقب دادند. تا اين ‏كه در سال 1820 دولت انگلستان آن‌ها را تحت قيومت خود درآورد. كارگزاران انگليسى در اين مدت توطئه‏هاى متعددى براى تصرف و يا تجزيه جنوب ايران به‏كار بستند، اما همه آن‌ها نقش بر آب شد. به‏هرحال نه هلندى‏ها و نه رقابت‏ها و منازعه‏هاى استعمارىِ انگليس، فرانسه، آلمان و روسيه در خليج فارس هيچكدام نتوانست تغييرى در نام خليج فارس ايجاد كند.

در تمام اين مدت، سياحان و نويسندگان اروپايى و عرب و حتى ايرانيانى كه عموماً به زبان عربى مى‏نوشتند، خليج فارس را با همين نام اصلى ثبت كرده‏اند. اين روند تا اواخردهه 1960م. ادامه داشت. با مراجعه به کتاب هاى سيصد دانشمند، جغرافيانويس، مورخ، اديب و سياح مسلمان و عربِ قرون گذشته درمى‏يابيم كه هيچكدام از آن‌ها در کتاب هاى خود نامى غير از «خليج فارس» براى اين آبراه به‏كار نبرده‏اند.( ) فرانسوى‏ها نيز از سال 1664 م. كه به تأسيس شركت هند شرقى فرانسه اقدام كردند، تجارت با منطقه خل، بويژه با بندرعباس را شروع كردند؛ اما جنگهاى هفت ساله (1756 - 1763) موجب تضعيف فرانسه شد. "سرهارفور جونز بريگز" در بغداد با عثمانى‏ها، و "جان مالكوم" در سال 1801 م. در ايران اتحادى عليه فرانسه شكل دادند. شاه ايران فرمانى صادر كرد كه بر اساس آن، فرانسوى‏ها از ورود به داخل کشورمنع شدند. آن‌ها مدت كوتاهى در خليج فارس حضور داشتند، كه در تمام مكاتبات خود، مانند ساير اروپاييان، نام واقعى خليج فارس را به‏كار برده‏اند.

 4. دوره استيلاى انگليسى‏ها بر خليج فارس‏

در اين دوره نيز با وجود اين‏كه انگليس شيخ‏نشين‏هاى منطقه را تحت انقياد خود درآورده بود و چشم طمع به سرزمين ايران نيز داشت، ولى نتوانست فكر استعمارى تغيير نام خليج فارس به درياى بريتانيا را عملى كند. بيشتر مورخان غربى به خليج فارس سفركرده‏اند. ابتدا پرتغالى‏ها و سپس انگليسى‏ها از سال 1533م. وارد خليج فارس شدند؛ از جمله توماس بانيستر، پت هيلين، جان اسپيد و ژان باتيست بارون تاورنيه فرانسوى كه در فاصله سال های 1631 م. تا 1655م. شش بار به ايران سفر كرده است. سفرنامه تاورنيه يادداشت‏هاى جالبى از راه‏ها، جغرافيا و فرهنگ ايرانيان دارد. فرانسوى ديگر، شاردن نيز مانند تاورنيه از خليج فارس توصيف‏هاى جالبى ارائه كرده است.(37) لرد كرزن،(38) نايب‏السلطنه هند، در كتاب «ايران و مسأله ايران»، 1892م. (صص. 464 و 465)، و لرد لانس دان، وزير امور خارجه بريتانيا در پارلمان انگليس در سال 1903م. به سياست‏هاى آن كشور در خليج فارس اشاره كرده‏اند. "سرآرتور هاردينگ" ، وزير مختار بريتانيا در دربار مظفرالدين شاه (1900 تا 1905م.) در كتاب خاطرات خود به توصيف خليج فارس پرداخته است. "سردنيس رايت لوريمر" در كتاب «راهنماى خليج فارس»، و "سرآرنولد ويلسن" (39) در كتاب «خليج فارس» توصيف‏هاى بسيارى از مستشرقان را درباره ی خليج فارس بيان كرده و نوشته‏اند هيچ آبراهى، چه در گذشته و چه در حال حاضر، براى زمين‏شناسان، باستان‏شناسان، تاريخ‏دانان، جغرافى‏دانان، بازرگانان، سياستمداران، سياحان و دانش‏پژوهان اهميتى بيشتر از خليج فارس نداشته است. اين آبراه كه فلات ايران را از شبه جزيره عربستان جدا مى‏كند، از هزاره‏هاى قبل از ميلاد، هويت ايرانى داشته است. در همه ی اسناد و مدارك دولت های شوروى (سابق) و امريكا، همچنين در گزارش مقامات اين كشورها و از جمله وزراى خارجه آن‌ها - مانند گروميكو و ويليام راجرز - و رؤساى جمهور و مقامات طراز اول كشورهاى مطرح جهان، حداقل يك يا چند بار از خليج فارس ياد كرده‏اند. اين موضوع درباره مقامات كشورهاى جهان سوم و ساير كشورها نيز مصداق دارد. ده‏ها نفر سياح و روزنامه‏نگار ديگر كه به خليج فارس سفر كرده بودند، همگى در کتاب هاى خود توصيف‏هاى مشابهى درباره خليج فارس به‏كار برده‏اند. همچنين كارتوگراف‏ها در اين دوره همين نام را ثبت كرده‏اند. اولين دائرةالمعارف‏ها مانند "RAISONNE DE SCIENCE" ( 1571م.) (و اولين اطلس‏ها مانند)" J.B.D.ANVILLE" چاپ فرانسه، نام خليج فارس را به‏كار برده‏اند. در پنج قرن اخير بندرت مى‏توان جهانگردى و يا شرق‏شناسى را يافت كه به آسيا يا خاورميانه سفر كرده باشد و از خليج فارس نام نبرده باشد. بسيارى از سياحان و فرستادگان دولت های اروپايى و آسيايى كه از سده 14 به بعد، از سرزمين‏هاى شرقى و منطقه خليج فارس ديدن كرده‏ اند، در آثار خود از درياى خزر و خليج فارس توصيف‏هايى داشته ‏اند؛ از جمله می توان به سفرنامه "سرهارد جونز" ، نخستين وزير مختار انگليس در دربار لطفعلى‏خان‏ اشاره کرد .

مى‏دانيم كه در ادبيات ايرانى، عربى، اسلامى و حتى در ادبيات غربى، درياى پارس و بحر فارس و معادل‏هاى اروپايى آن به همه آبهاى جنوب ايران تا سواحل حبشه(اريتره فعلي) اطلاق مى‏شده است؛ ولى قلمرو درياى پارس ابتدا در دوره سلطه پرتغالى‏ها و سپس در دوره انگليسى‏ها به خليج فعلى كاهش پيدا كرد . انگليسى‏ها جنوب سواحل عمان را درياى عرب ناميدند و شمال عمان را درياى اومان نام گذاری كردند؛ در حالى‏كه اومان بندرى پارسى در شمال كشور فعلى عمان بوده است. بدين ترتيب درياى پارس  یا دریای رترا كه قدما آن را يكى از چهار درياى بزرگ جهان توصيف مى‏كردند، به منطقه كوچكتر خليج فارسِ فعلى عقب رانده شده است و ساحل جنوبى آن در قلمرو كشورهاى عربى قرار گرفت و بهآن‌هاى به‏ دست اعراب داد تا به تغيير اين نام كهن باستانى بپردازند.