به چه دلیل عقیده برای راهنمایی یک فرد نابینا توسط فردی دیگر که خود نابینا است عقیده خوبی است؟

مقدمه

ویرایش
 

در درک چگونگی استفاده از اطلاعات و روشهای نوین و تکنولوژی های ارتباطی (ICT) برای ارائه ابزاری که باعث توسعه ظرفیت های انسانی مطابق با محدوده وسیعی از مسائل مربوط به انسان می شود دستور کارهای فناوری شناختی (CT) تکالیف و وظایف سختی را تعیین می کند. نه تنها باید تکنولوژی های ممکن را ابداع کنیم بلکه نیازمند پیش‌بینی اشکال بالقوه اندیشه انسانی و تصمیم گیری درست درباره شرایط مطلوب اجتماعی، سیاسی، شناختی و تاثیر آن اشکال مختلف هستیم. تصور کنید که مشکل پیش‌بینی تاثیرات سیستم نوشتن و سواد در حال گسترش قبل از ابداع آن سیستم ها چه خواهد بود. البته اختراعات با گذشت زمانی معین، به شکل نهایی خود ظاهر خواهند شد. بنابراین شناسایی آن چیزی که باید به تبع هر معیار طراحی از جمله CT در نظر گرفته شود نتیجه تقریب و تخمین های تدریجی خواهد بود. با داشتن این امتیاز هم حتی برآورده کردن نیازها و تقاضاهایی که CT تعیین می کند برایمان مشکل خواهد بود.

یک روش برای تسهیل آن تقاضا در نظر گرفتن توسعه و پیشرفت ابزارهایی است که برای کمک به کسانی که دارای برخی معلولیت ها یا اختلالاتی هستند که در انجام امور روزمره آن ها را با مشکل مواجه می سازد طراحی شده‌اند. حداقل به این ترتیب تمرکز روشن‌تری بر آنچه که انجام می شود و چگونگی برآورده کردن اهداف CT توسط تکنولوژی‌های در حال شکل‌گیری حاصل می‌گردد. این مقاله درباره یک چنین فناوری‌هایی است که هدف آن کمک به افراد نابینا برای برطرف ساختن نیازهای مربوط به راه یابی و حرکت در مکان ها و فضاهای ناشناخته است. البته این موضوع هنوز در مراحل اولیه شکل‌گیری است اما آزمایش‌های اولیه بسیار نوید بخش بوده‌اند حتی اگر انتظارات اولیه از این وسیله خاص کاملا برآورده نشود نظر ما این است که روش ابداع و ایجاد آن هم با در نظر گرفتن دستور کار CT. این فصل به میزان زیادی با کار منتشر نشده و هدایت شده در همکاری با جان بارابل و ریچارد بنت از مرکز تحقیق رسانه های جدید دانشگاه پورت موث در توسعه نقشه های صوتی برابری و رقابت می کند. این فصل به همان مقدار من از کارهایش گزارش می دهد با این تفاوت که مسئولیت پذیری آن ها در برابر اشتباه‌هایشان را شامل نمی‌شود. کارهای بعد با اما هاکت از شعبه معماری دانشگاه کمبریج نیز با چیزی که این جا بحث شده و نیز بسیاری از بحث های ارزشمند با مارک بروز از موسسه ملی رویال برای نابینایان در بریتانیا همپوشانی دارد... می تواند مفید باشد.

تاریخچه‌ای کوتاه درباره کمک های حرکتی به افراد نابینا

ویرایش
 

مصیبت کاهش بار قدرت بینایی در هر زمانی از زندگی یک فرد یا عدم وجود قدرت بینایی در زمان تولد که مواردی از نابینایی مادرزادی است مشکلات متعددی را به وجود می‌آورد. طبق نظر هال (۱۹۹۰) گروه اول دچار آسیب های روانی بی شماری به خاطر از دست دادن بینایی می شوند که بسیار با عملی بودن در زندگی روزمره فاصله دارد اما بزرگترین مسئله عملی که مقابل هر دو گروه است چگونگی حرکت ایمن در جهان اطراف می‌باشد. اهمیت قابلیت تحرک در وسایل متعددی که برای یاری رساندن به افراد نابینا ایجاد شده‌اند شناسایی شده است.این وسایل به دو گروه گسترده تقسیم می‌شوند. دسته اول که می توا ن به آن‌ها وسایل کمکی دورنمای آینده گفت به دنبال آماده‌سازی فرد نابینا برای یک محیط جدید به وسیله استفاده از نقشه یا تعریف کلامی است. دسته دوم را که می‌توان وسایل کمکی معاصر نامید به گونه ای طراحی شده‌اند تا اطلاعات تکمیلی یا اطلاعات بیشتری درباره محیطی که فرد به آن وارد می شود ارائه دهند.

این مشاهدات نباید این گونه در نظر گرفته شود که کاربرد و عملی بودن به راحتی می‌تواند از اجتماع و اصول روانی تفکیک شود. هر مشکل در توانایی فردی که در زندگی روزمره نقش دارد برای فرد خلق و فهم خودش را به طریقی که دیگران این کار را انجام می دهند دشوارتر می‌کند. در حالی که این مقاله درباره کاربرد و عملی بودن نگران است منفعت بیشتر از افزایش حرکت و مستقل شدن را نباید فراموش کرد.

وسایل کمکی دورنمایی برای آینده

ویرایش
 

نقشه یک وسیله کمکی دورنما دهنده است که همهٔ ما با آن آشنا هستیم. این وسیله یک شکل بصری است که به وسیله ویژگی‌های نمادین و قراردادی، توصیفی از مکان یا فضا را ارائه می‌دهد. در ضمن اینکه نقشه را می‌توان به عنوان راهنمای جهتی به کار برد ولی روش دیگر مرسوم برای استفاده از آن، آشنایی با نقشه است و نیز داشتن دورنمای آن و نیز ایجاد تصویری ذهنی درباره مکانی که باید به آن وارد شویم. این تصویر یا تجسم را می‌توان برای راهنمایی لحظه به لحظه شخص ایجاد کرد. درست مثل همین موضوع، تعریف و توصیف کلامی از یک مکان می‌تواند دانش رویه‌ای درباره مسیریابی را به همراه تشریح فضایی، طراحی و ویژگی‌های آن ارائه دهد. هر دو نوع توصیف می‌تواند باعث ایجاد تجسم‌های ذهنی بسیار ارزشمندی شوند که به مفهوم آنچه که بر پایه نقشه‌های بصری شکل گرفته‌اند نزدیکی و مشابهت زیادی داشته و در معنای کاربردی به عنوان یک تجسم دیداری ارزش خواهد داشت.

مک ایچرن (۱۹۹۵) نشان داده است که کاری که نقشه‌ها انجام می‌دهند و ساده هم نیست چگونه صورت می‌گیرد. وود و فلز (۱۹۸۶و۱۹۹۳) که معنایی را که در نقشه‌ها دیده می‌شود را تحلیل می‌کنند به این نکته اشاره داشته‌اند که پنج کد مختلف (ساختاری، زمینی، نمادین، زبان شناختی، و تجسمی) هر یک تاثیر متفاوتی دارند. صرف نظر از پیچیدگی‌های مربوط به چگونگی انچام کار توسط نقشه‌ها که در قسمت زیر به برخی از آن‌ها اشاره خواهیم کرد شکی در ارزشمندی نقشه‌ها وجود ندارد. بنابراین بی هیچ تعجبی، کسانی که در زمینه تحرک و کمک‌های حرکتی افراد نابینا کار می‌کنند در تلاش برای ایجاد اشکالی از نقشه‌ها و وسایل مسیریابی کلامی هستند که اکنون توسط افراد نابینا استفاده می‌شود و قابلیت استفاده برای افراد نابینا را هم داشته باشد.

یک راهکار مرسوم در ایجاد نقشه برای افراد نابینا استفاده از نقشه گرافیکی و تصویری و تفسیر ویژگی‌های آن به گونه‌ای است که از طریق لمس کردن قابل تشخیص باشد. این نقشه‌های لمسی همچنین به توصیف کلامی (از طریق سیستم NOMAD پارکز ۱۹۸۸) مرتبط می‌شوند. در این صفحه حساس به لامسه نه تنها ترکیب‌های برجسته‌ای برای نشان دادن آرایش‌های فضایی به صورتی مشابه با خطوط مشاهده شده روی یک نقشه معمولی وجود دارد بلکه علاوه بر آن گزارشی از محلی که کاربر لمس می‌کند نیز ارائه می‌شود. طبق گزارشات، موفقیت سیستم‌های مختلف متفاوت بوده‌اند. در کارهای جدید انجام شده توسط اونگار، بلیدس و اسپسنر (۱۹۹۷) نتایج مثبت و مطلوبتری گزارش شده است. با استفاده از نقشه‌های لمسی ساده، افراد با مکان جدیدی که این نقشه‌ها معرفی کرده و شخص در نهایت به آنجا سفر کرده بود آشنایی به دست آورده بودند.

کمک های معاصر

ویرایش
 

تاریخچه دوری از کمک‌های مختلفی که اطلاعات بیشتری درباره محیطی که فرد نابینا به آن سفر می-کند ارائه می دهند وجود دارد. جالب توجه است که ویژگی های آنان تحت تاثیر تجربه ای که افراد بینا نسبت به دنیای اطراف دارند تعیین می گردند. گاهی این امر با موفقیت های چشمگیری همراه است. بهترین نمونه در این زمینه، روش عصای بلند است. در این روش شخص نابینا از عصای سفید نه به عنوان وسیله کمکی حمایتی برای رفع مشکل ها و لغزش ها بلکه به عنوان یک وسیله حساس استفاده می کند. ماهیت روش عصای بلند این است که فرد نابینا با کشیدن نوک عصا روی زمین به شیوه ای که بتواند مسیر را با رد چشمانش بررسی کند راه خود را پیدا می‌نماید. این روش راهیابی نه تنها باعث اطلاع مستقیم از هرگونه تغییر انجام شده در زمین توسط تغییرات مکانی پیشنهاد شده توسط آن و انتقال احساس از طریق آن می¬شود بلکه این ضربات آهسته باعث ایجاد صدایی می‌شود که جنبه های دیگر مکانی را نشان داده و در نتیجه نشانه‌های شنیداری مفیدی برای ترسیم طرح فضایی مهیا می‌شود. استفاده از نشانه‌های شنیداری در قلب برخی از وسیله‌هایی که از دستگاه چراغ صوتی (sonic Torch) ابداع شده توسط لزلی کی به بعد اختراع شده‌اند جای دارد. این دستگاه اولین نمونه از وسیله‌های متعددی همچون راهنمای شنیداری یا صوتی (sonic guide)، مسیریاب صوتی (sonic pathfinder)، حسگر موات (mowat sensor)، و پولارون (polaron) بود که همگی آن ها از نظریه کشیدن و گذر از محیط به وسیله نوعی از کاوش مافوق صوت بهره می‌گیرند. انعکاس‌ها و بازتاب‌هایی که از اشیا با فواصل مختلف توسط ناقل دریافت می¬شوند توسط یک وسیله دیگر به شکل علائم قابل شنیدن و یا ارتعاش تغییر می‌یابند. به این ترتیب ساختار اولیه شی قابل ترسیم بوده و اطلاعاتی در مورد اندازه، فاصله و محل شی حاصل می‌گردد. به شکلی مشابه، با عصای لیزری تحقیقی از محیط ورای آن چیزی که عصای بلند ارائه می‌دهد حاصل می‌گردد چرا که در انتهای عصا سه قسمت مشخص وجود دارد که مجهز به پرتوهای لیزری مادون قرمز است. به این ترتیب بازخورد انعکاسی تبدیل یافته‌ای برای کاربر ایجاد می‌گردد. برای جزییات بیشتر این وسیله و وسایل دیگر به دادس (۱۹۹۳) مراجعه کنید.

گذشته از این‌ها، وسایل مافوق صوت از خواص صوتی و شنیداری محیط بهره گرفته و علائم صوتی را برای کاربر ایجاد می‌کنند. نگاه تجاری نسبت به این وسایل اشتباه است زیرا افراد نابینا دائم در حال استفاده از آن ها برای تشخیص علائم صوتی فضای اطراف هستند. این نکته به کرات توسط عصای لیزری که اثرات مشابهی با استفاده از نور داشته و طبق تظریه دادس موفق تر و در مواقع ارزان تر است نشان داده شده است. در ضمن یک گزارش رایج این است که این وسایل اطلاعات زیادی در اختیار کاربر قرار داده و کسانی که در استفاده از آن موفق بوده‌اند به آموزش‌های جامع نیاز داشته و زمان زیادی را صرف سازگاری با دستگاه سپری کرده¬اند.

آخرین مدل وسایل موجود در این گروه وسایلی هستند که باز طریق ارائه توصیف‌های مستقیم از مکان کاربر، به او یاری می رسانند. این امر با استفاده از چراغ های راهنما که نمونه‌هایی از آن‌ها در خیابان دیده می‌شوند و توضیحاتی درباره مکان و فضا ارائه می دهند به روش فنی ساده‌ای قابل اجرا است. همچنین مدل فنی تر و ظریف تر آن به شکل سیستم‌هایی است که از اطلاعات موجود در ماهواره‌های مکان‌یاب جهانی بهره می¬گیرند و اطلاعات و نقشه‌های دقیقی از محل فرد به دست می‌دهند. موفقیت این سیستم‌ها هم متفاوت بوده است. یک مشکل در این زمینه، این است که لزوما با روش های دیگری که فرد نابینا برای مقابله با محیط به کار می برد تداخل داشته و به همان میزان که اطلاعات جدیدی ارائه می‌دهند به همان میزان مانع بهره¬گیری از کاربردهای منابع دیگر می شوند.

یک قضاوت و حکم اختصاری؟

ویرایش
 

در این مقاله در پی بررسی نقاط ضعف و قوت این وسایل نیست اما بجز یکی از آن ها، یک ویژگی بسیار مهم در تمام آن ها، این است که تحت تاثیر درک و احساس یک فرد بینا از فضا و دنیای اطراف قرار دارند که به قیمت نادیده گرفتن یا حتی مداخله با اطلاعاتی که معمولا برای یک شخص نابینا موجود است تمام می¬شود. یک وسیله‌ای که از این ایراد به دور است و به نظر می رسد که همخوانی بیشتری با طراحی انسان از اصول CT داشته باشد، عصای بلند است. به کنایه می توان گفت که این وسیله ساختار فنی ساده‌ای دارد اما در کار خود موفق بوده است که به خاطر روشی است که با آن در هم تنیده و باعث بسط قابلیت‌ها و ظرفیت‌های فرد نابینا می‌شود.

جان بارابل، ریچارد بنت و نویسنده فعلی، متاسفانه جان بارابل ۱۸ ماه بعد از شروع این کار و در پی پیوند قلب درگذشت.

با شناخت این ضعف، آزمایشی را شروع کردیم که به دنبال بهره برداری از نشانه‌های صوتی موجود در محیط بوده و معمولا توسط بسیاری از افراد نابینا استفاده می‌شود تا کمکی در راهیابی محیط به آنان ارائه کند. انگیزه این کار در خواست و میل واحد معلولان قطار زیرزمینی لندن برای کمک‌رسانی به مسافران نابینا بود. هدف ما در راستای کمک به رفع و برآورده ساختن این میل، ثبت و طراحی مشخصه شنیداری مکان بود به گونه‌ای که به فرد نابینا امکان شنیدن و گوش فرا دادن به آن و ترسیم درک درستی از آن مکان را بدهیم. امیدوار بودیم با این کار بتوانیم آن‌ها را در راهیابی و مسیریابی هرچه موفق‌تر برای اولین بار که به مکانی می روند توانا سازیم. این سرآغازِ مسیرِ شکل گیریِ آن چیزی است که امروزه به نام پروژه طرح ها و نقشه های صوتی شناخته شده است. در تلاش برای شناسایی و درک مولفه‌ها و اجزای نقشه، نحوه ایجاد آن‌ها و روش شکل‌گیری کاربردهای آن به این نتیجه رسیدیم که این موضوع ساده نیست.


نقشه های صوتی

ویرایش

؟؟؟این قسمت با گزارش پروژه ای که ما در نوامبر ۱۹۹۳ و ریل ۱۹۹۴ در لندن ارائه کردیم همپوشانی دارد؟؟؟

 

ماشین آلات کامل و صحیحی که به نظر می رسد بتوانند اطلاعاتی در مورد فضا فراهم آورند، موضوع بسیاری از کارهای صوت شناختی و روانشناسی صوت قرار گرفته اند. کسانی که به این موضوع علاقه دارند و دوست دارند در مورد آن بیشتر بدانند باید با بلورت (۱۹۸۳)، مورد (۱۹۹۷) و مک آدم و بیگاند (۱۹۹۴) مشورت کنند.

؟فراخی این مهارت ها و میزان گنجایش قدرت یک فرد نابینا در یک زمینه که غرامت تلفات را در جایی دیگر منعکس می کند مدت زیادی موضوع آکادمیک کارهای دیدروت بوده است.؟

نشانه‌ها و علائم صوتی که فرد نابینا به کار می برد بسیار متعدد و گوناگون هستند به گونه‌ای که نه تنها شامل موارد ناشی از ساختار فیزیکی دنیا می‌شود بلکه از معنای اشیایی که شناسایی می شوند سرچشمه می-گیرد. نتیجه کلی استفاده از آن ها در بسیاری موارد ایجاد ظرفیتی است که گاهی کاملا معجزه آسا به نظر می¬رسند. همان گونه که جان هال در گزارش زندگینامه خود از نحوه نابینا شدنش مشاهده نموده است. این می¬تواند به یک دنیای حسی بسیار غنی تبدیل شود که حس بینایی در برابر آن حرف کمی برای گفتن دارد:

«با ورود و خروج قطار، جریان هوا در امتداد سکو و جایگاه به حرکت درآمد که پر عطر و بوی روزنامه، فلز و روغن، غذا و لباس افراد است. بین ایستگاه‌ها هیچ چیز از پنجره پیدا نیست پس از از دست دادن مناظر ناامید و ناراحت نشدم به زودی دریافتم که می‌توانم چقدر راحت صدای تق تق چرخ های فلزی را روی ریل، وزوز الکتریکی موتور با نیروگیری موتور، فش فش درهای اتوماتیک که باز و بسته می‌شوند و صدای هجوم هوا درون تونل‌ها را تشخیص دهم. صدای باد وقتی که به جایگاه می‌رسید از زمانی که از آن دور می¬شوید کاملا متفاوت است. علاوه بر تمام این موارد، صداهای آدم‌ها، گفتگوی افراد در کوپه ها، خش خش لباس ها و صدای قدم‌های مردمی که وارد قطار می شوند یا از آن بیرون می‌روند و کل صداهای زمینه‌ای ایستگاه که به درون کوپه با باز شدن درها هجوم می آورند هم شنیده می شوند؛ این صداها کاملا مرا در بر گرفته است من در میان آن ها هستم»

هال(۱۹۹۰)

واضح است که شیوه ثبت این مجموعه صداها تفاوت های چشمگیری بر چگونگی ثبت تصویر ذهنی حاصل از یک مکان دارد. به نظر می رسد که یک میکروفون که در یک محل ثابت قرار گرفته کاربرد نداشته باشد پس ما به دنبال جایگزین های دیگری هستیم. انتخاب مشهود و منطقی استفاده از روش ثبت صدا به شیوه دو گوشی بود. دادس هم در تجربه ای دیگر مشاهداتش را بیان نمود:

«با توجه به اینکه در ذهن مسافر نابینا یک نماد و توصیف صوتی وجود دارد با شگفتی می توان دید که هیچ کس به فکر اختراع یک ضبط دوگوشی از یک مسیر نبوده تا حداقل ببیند آیا به افراد در مسیریابی بهتر پس از گوش دادن به آن کمک می کند یا نه»

دادس(۱۹۹۳)

ضبط دو گوشی

ویرایش
 

ضبط دو گوشی ابتدا در آلمان در دهه ی ۲۰ و ۳۰ به کاربرده شد و در اواخر دهه هفتاد به دنبال مخابره موفق برنامه مستندی از رادیو ۴ با موضوع «دکل نفت» که با استفاده از این تکنیک ضبط شده بود دوباره رونق گرفت.

این روش شامل یک فرآیند پخش دوکاناله است که در آن از سفلویید یا دهنه‌های مصنوعی دارای میکروفون‌های نصب شده روی گوش استفاده می‌شود. این روش اثرات نوسانی، فازی و پراش در شبیه‌سازی نزدیکی به فرآیند شنوایی انسان ایجاد می‌کند که نتایج واقعی و طبیعی ناموازی در پی دارد. آزمایش های روی سیستم های دو گوشی و آزمایش های بعدی روی ضبط ها شناسایی ویژگی ها و مشخصات در موارد ضبط و ثبت شده را امکان پذیر کرد که واکنش های مختلف شنوندگان را که پس از شنیدن به برنامه دکل نفت توسط بخش مهندسی اطلاعات بی بی سی حاصل شده بود را تایید می کرد.

اما به نظر می رسد معایب و نقایص این روش که مانع استفاده گسترده آن در صنعت ضبط و تامین برنامه و پخش می شود، برای پروژه طرح های صوتی مزیت و فایده است. چنین معایبی در نتیجه گزارش بی‌بی‌سی پس از پخش برنامه شناسایی شده‌اند.

ضبط دو گوشی روی یک دستگاه nagara با استفاده از میکروفون‌های sony ECM50 انجام شد. دو گوشی روی یک هدبند سبک نصب شده و روی گوش اپراتور بسته می‌ شدند. روش دیگر نصب، قرار دادن آن‌‌ها در فاصله ۶اینچی یکدیگر و جدا شدن آن‌ها توسط یک صفحه ۱۰ اینچی از نوع Perspex بود. به دلیل وجود صداهای بسیار بلند در زمینه، روش های محاسبه معمولی را نمی توان در بسیاری از موارد به کار برد. در نتیجه گزارشی که توسط اعضای تیم ضبط شده بود به گونه ای بود که فرد مجری، هدبند میکروفون را روی سرش می‌بست، به این ترتیب جدا سازی خوبی از زمینه صورت می گرفت ولی صدای مجری درون سر مخاطب پخش می شد.

محل صدا در قلب پروژه بود و صدای بلند زمینه که در واژه‌های ضبط قراردادی به آن فاکتور آزاد گفته می¬شود مولفه مرکزی اصلی طرح صوتی است. همچنین قراردادن برنامه گزارش مسیریابی در سر مخاطب با جداسازی خوب از صداهای بیرون سر دارای مزیت عمده ای به صورت شفافیت و وضوح توصیف مختصری از آن چیزی که روی طرح صوتی ضبط شده است می باشد. آزمایش های اولیه که در سالن درس پخش و گروه طراحی در دانشگاه پورتموث با استفاده از یک سر مصنوعی انجام شد بسیار موفق و دلگرم کننده بودند. میدان صوتی ۳۶۰ درجه با فاصله‌گذاری و جداسازی خوب پانتوفونی و پری‌فونی حاصل شد اما آزمایش‌های ارزیابی دیگر با استفاده از افرادی که در زمان ضبط حاضر نبوده و یا با وضعیت صوتی سالن درس که آزمایش قبل دیده می شد آشنا نبودند نا امید کننده بود و اکثر صداها به قسمت عقب یا کنار مربوط می‌شد این روند توسط جان کولیس که در برنامه «مخاطب» در زمان بررسی دکل نفتی گزارش می¬داد مشاهده شد:

«هدف از دو گوشی، ایجاد پخش در بیرون سر است به این ترتیب فرد می تواند صداها را تعیین مکان نموده و به فواصل نسبی و مکان آن ها در محدوده ۳۶۰ درجه‌ای اشاره نماید. در مورد این برنامه فرد باید روی دکل بایستد و صداها و فعالیت‌ها، همگی دور او در حال انجام باشد. جالب است که فقط برای افرادی این اتفاق می اقتاد که خود در حال ساخت این برنامه مستند بودند.»

اشکال و ارقامی که بر اساس نظرات پس از مخابره «دکل نفت» دریافت شد نشان می‌دهند که بیش از نیمی از مخاطبان صداهایی را که در دو طرف و پشت بودند را شنیدند. در آن زمان این باعث سردرگمی زیادی شد اما این کاملا پدیده‌ای قابل فهم است. در حالت ساده دیده یعنی باور کردن، چشمان ما به طور تغییر ناپذیری نقطه کور در میدان صوتی گوشی ها هستند حداقل برای حس بینایی اما همان گونه که روزنامه نگار دیگر در زمان پخش برنامه متوجه شد ارزشمندترین عکس العمل به این ابداع واکنش یک شخص نابینا و سخت ترین آزمایش‌های آن است.

توجه شده که در مرحله اولیه آزمایش که اطلاعات خاصی در خصوص محل و جهت به افرادی که در یک میدان صوتی به اندازه یک نیمکره عقبی قرار داشتند می داد. شنوایی ثانویه شناختی جالب و درکی از یک مناظره صوتی بسیار دور ارائه می‌داد به نظر می رسد که اثر درمانی قابل توجهی بر اختلال شنوایی داشته باشد. واقعیتی که علاقه‌مندان نمایش های رادیویی به آن اذعان دارند. تایید بیشتر این مطلب در زمانی که در حال آزمایش درستی و صحت دو جفت میکروفون در محل خارجی بودیم حاصل شد. اما مشخص بود که سر ساختگی که برای آزمایش قبل به کار برده شد خیلی تحمل کارهای سخت را نداشت به همین دلیل گوشی استفاده شد تا یک جفت از میکروفون های مینیاتوری در گوش های فردی که صدا را ضبط می کند قرار گیرد. برای آزمایش طرح جدید تعدادی از مخروط های ترافیکی با رنگ های مختلف در دایره ای دور فرد ضبط کننده صدا که دارای موقعیت ثابتی بود قرار داده می شد. از بچه ای خواسته شد تا از یک مخروط به مخروط دیگر بدود و در هر مخروط رو به سوی شخص مسئول ضبط صدا بایستد و رنگ مخروط انتخاب شده را قبل از حرکت تصادفی به سوی مخروط دیگر حذف کند. توجه به محل مخروط رنگی در ارتباط با صدایی که منجر به این تغییر می شود به طور موثر جهت درست ایجاد روش طرح‌نگاری را به ما نشان داد. دو میکروفونی که تست شدند ماپلین لاوالیه و نولز در سال ۱۷۵۹ بوده اند.تامین قدرت و هدایت بر حسب عادت ساخته شده بودند و برای استفاده با سونی TCD-D3 قابل حمل ضبط کننده DAT مورد پذیرش قرار گرفته بود.نهایتا ما میکروفون ماپلین را انتخاب کردیم فرد مسئول ضبط صدا و کسانی که در آزمایش شرکت کرده بودند از شکل مخروط ها آگاه بودند ولی محل هر رنگ را نمی دانستند. نتیجه نهایی تمام این موارد شناخت کامل یک میدان صوتی ۳۶۰ درجه ای بود و تعیین اینکه اگر اطلاعات توصیفی محدودی قبل از شنیدن در خصوص اصول روانی شنیداری در دست باشد فاصله در میدان صوتی پر خواهد شد. قرارگیری رنگ معمولا با تقدم و تاخر کامل اصوات روبه جلو و عقب که گاهی به آن ضربت ناگهانی می گویند تقریبا درست صورت می گیرد. توضیحات و تعاریف مختلفی برای این تقدم و تاخر و سردرگمی در تعیین مکان صوتی به شکل «سطح mohican» ارائه شده است.

خیابان وارِن

ویرایش

؟؟؟؟؟؟ضبط در ۱۰ دسامبر ۱۹۹۳ انجام شد، کسانی که حاضر بودند عبارتند از: جان بارابل مدیر مرکز رسانه جدید در دانشگاه پورت موث، کالین وناهای مهندس صوت دانشگاه پورت موث ، مارک پروز مدیر منبع تکنولوژی موسسه ملی رویال برای نابینایان، جوانا سیم کینز مربی حرکت، سگ های راهنما برای همقطاران نابینا و تیم یانگ مدیر پروژه های مخصوص لندن؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

با تعیین شکلی برای وسایل ضبط، طرحی انجام شد تا مسیرهای ثبت به سوی داخل و خارج ایستگاه متروی لندن صورت گیرد. به همین منظور خیابان وارن که در خطوط مسیر ویکتوریا و مسیر شمالی بود انتخاب شد. این ایستگاه نسبتا شلوغ است و طرح آن هم نه خیلی راحت وساده و نه خیلی پیچیده است. این بهترین ایستگاه برای مرکز RNIB در خیابان پورتلند بزرگ است. تصمیم بر آن شد که ۵ گذر از میان ایستگاه از سالن ورودی تا جایگاه و مسیر برگشت صورت گیرد.

تنوع به دلیل تصمیم ما برای ضبط هم به صورت ارائه گزارش و هم بدون آن بود که توسط فرد مسول صدای بینا و نابینا انجام شد و برای تعیین اینکه محل ثابت سر برای هر فرد ضبط کننده نابینا هم مشکل و هم غیر طبیعی است.

جدول ۱ جزییاتی از شکل کامل طرح ارائه می دهد. قبل از شروع مرحله ضبط معلوم نبود که ضبط‌هایی که از این روش سر ثابت استفاده نکردند چقدر مفید خواهد بود. به عبارت دیگر به فرد مسئول ضبطی که نابینا است امکان عملکرد طبیعی داده می شود ولی ترس از این بود که این ضبط طبیعی باعث ایجاد یک ثبت شنیداری غیر قابل تفسیر شود اما به سرعت متوجه شدیم که این روش در حالت کلی و روش به کار رفته در انتقال ۵ برای ایجاد طرح صوتی بسیار موثر بود.


راه عبور صدابردار سر ثابت تفسیر مسیر
۱ مربی تحرک بینا بله به وسیله صدابردار
۲ نابینا و آشنا به مسیر خیر به وسیله صدابردار
۳ نابینا و آشنا به مسیر خیر به همراه مربی تحرک بینا
۴ بینا بله به همراه مربی تحرک بینا
۵ نابینا و آشنا به مسیر خیر خیر

جدول۱- فرم داده های ضبط شده خیابان وارِن

این اولین تعیین مقدار موفقیت روش ضبط هنگامی که نوارها توسط تیم تحقیقاتی مستقر در خیابان وارن بررسی شدند مشخص شد. مارک پروسکه از زمان کودکی قدرت بینایی خود را به طور کامل از دست داده است مسیرهای ۲ و ۵ را ضبط کرد. در هنگام گوش دادن به نوارهای مسیر ۵ عکس العمل او با درجه شگفتی قابل توجهی از گوشی هایی که چندین بار قبل شنیده بود جالب توجه بود. به عبارت دیگر تجربه شنیداری او از حرکت به یک مکان روی نوار ضبط شد. چون مسیر ورود به گونه ای روی نوار ثبت شده بود که او سرش را برگردانده بود تا اهمیت علائم صوتی به حداکثر رسانده شود. در واقع با در نظر گرفتن تولید صوتی دو گوشی، او این تجربه را به صورت فیلم خانگی برای نابینایان برشمرد.

برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ارزش ضبط های انجام شده، آن ها برای داوران نابینا و با بینایی جزیی در دانشکده اورتون در کنت که یک موسسه سلطنتی در لندن برای نابینایان است پخش شد.

بخش دوم

ویرایش

بخش دوم: برای درک بهتر ارزش این نابینایان و افرادی که نقشه های فضایی برای نابینایان

بخش دوم را مقایسه کنید با

ویرایش

ترجمه دوم - بخش دوم - فصل سیزده

ترجمه سوم - بخش دوم - فصل سیزده

سمانه شریعتی ۸۹۲۳۱۵۲۹

 

صفحه ۲۴۴

از بیست و نه دانش آموز خواسته شد تا در دو گروه ۱ و ۲ به نوارها گوش دهند. سن افراد بین ۱۶ تا ۴۵ سال و میانگین سنی آنان؛۲۷ سال بود. ۱۷ نفر می‌توانند به عنوان افراد دارای اختلال شدید بصری شناخته شوند و ۱۲ نفر بینایی شدیدا مختل شده دارند. از گروه دوم ۵ نفر اصلا بینایی نداشتند. ازگزارشهای آزمودنیهای نابینا ازاین آزمایش نتایج متعددی حاصل شد ، ازاین نتایج خاص،می توان به دومورد شاخص اشاره کرد. یکی اینکه آزمودنی‌ها اظهار کردند که یک نوار به نوعی در مورد تجربیات روزانه بسیار خاطره انگیز و آموزنده است. هر چند افراد به عنوان دومین نکته همچنان احساس می‌کردند که می‌توانند بهتر باشند و به نظر نمی‌رسد ضعف آنها به کیفیت کلی ضبط گره خورده باشد.

توجه به این تکنیک؛ ما را به سوی تولید آنچه که آن را «دوربین صوتی»" می‌نامیم و استفاده از آنچه که به طور موثر روش CT نامیده می‌شود؛ هدایت می‌کند. با انجام این کار؛ مشخص شد که نگرانی‌های تکنیکی که با دقت زیاد در نظر گرفته شده بود؛ تنها یک بخش از داستان است و مسئله بسیار گسترده تر است.

فناوری؛ فناوری شناختی و طراحی نقشه

ویرایش
 

در حالی که نتایج این کار تا امروز؛ شامل مطالعات صورت گرفته توسط هاکت(۱۹۹۶)؛ به روشنی از این ایده حمایت می‌کند که ضبط دوگوشی می‌تواند تصاویر مفیدی از محیط را تولید کند؛ اما روش‌های بسیاری وجود دارد که فناوری و برنامه‌های آن‌ها نیازمند پالایش (اصلاح) هستند. به منظور توجه به اینکه این پالایش چه چیزهایی باید انجام بگیرد؛ مناسب است که ببینیم نقشه‌هایی که روزانه؛ به عنوان وسیله ارتباطی استفاده می‌کنیم چگونه به عنوان وسیله ارتباطی استفاده می‌شوند و سپس توجه کنیم که جنبه‌های عملکردی و نه جنبه‌های ساختاری از سیستم ارتباطی؛ برای یک نابینا در دسترس خواهد بود.

نقشه‌های فضایی برای بینایان

ویرایش

نقشه‌هایی که مردم را راهنمایی می‌کنند؛ با استفاده از قابلیت قراردادی و طبیعی برای رسیدن به هدف (موفقیت)؛ مورد توجه قرار می‌گیرند. به وضوح هر فرد نیازمند کلیدی در بررسی "نقشه مهمات بریتانیا" می‌باشد تا بداند فیلدی به شکل مربع سیاه و با ضربدری که از آن خارج شده است؛ کلیسایی با یک برج است و فیلد دایره‌ای دیگر که ضربدری از آن خارج شده است کلیسایی با نوک تیز است. به همین ترتیب؛ واضح است که ارتباطات فیزیکی بین ساختار نقشه از نظر ویژگی‌هایی از قبیل سواحل و جاده‌ها و ساختار جهان واقعی جاده‌ها و سواحل وجود دارد. صفحه ۲۴۵ اگرچه حتی در اینجا؛ "چند ریختی" که پیشنهاد می‌شود بستگی به کنوانسیونی دارد که خصوصیات فیزیکی برای آن اهمیت دارد و بنابراین با استفاده از آن تشخیص داده می‌شود که کدامیک باید ارائه شده و کدام نیاز به ارائه شدن ندارند. تمام وسایل ارائه به نوبه خود؛ مبتنی بر کنوانسیون است اما به همان اندازه مبتنی بر تصور مکاتباتی از دیدگاه‌ها یا نقطه نظرات نیز می‌باشد و از دامنه حسی مشترک بین طراح نقشه و استفاده کننده از نقشه که رابط بین دنیای واقعی و نقشه؛ بهره‌مند می‌شود. به عبارت دیگر؛ نقشه بصری هم مبتنی بر درجه وابستگی موضوعی بین طراح و کاربر بر روی واسط ارائه و دنیایی که با آن مرتبط است می‌باشد و هم مبتنی بر قراردادهای مشترک است.

نقشه‌های فضایی برای نابینا

ویرایش

همانطور که در بالا اشاره شد؛ یک شکست در بسیاری از کمک‌های ارائه شده به نابینایان آن است که این کمک‌ها به دنبال جایگزینی از درک بصری فضا برای نابینایان هستند. بنابراین نقشه‌های لمسی ارائه‌ای از فرد بینا درمورد جهان اطراف را گرفته است که تنها مبتنی بر ارتباطات نیستند بلکه مبتنی بر جهان حسی مشترک نیز می‌باشند و به دنبال ایجاد خطوط و امکانات و جایگزینی آنان از طریق واسط‌های دیگر هستند. وعده نقشه‌های صوتی که در این پروژه به آن پرداختیم نه تنها بر تکنولوژی؛ بلکه بر ضبط دو گوشی هم تاکید دارد اما در واقع فرایند طراحی نقشه برای یک کاربر نابینا که دامنه به اشتراک گذارده شده حسی اش با آنچه طراح و کاربر نقشه بصری به اشتراک گذارده‌اند یکسان می‌باشد؛ ارزش آن را افزون می‌کند. همچنان ساخت راهکاری اساسی بر پای این وعده دشوار به نظر می‌رسد اگرچه آنچه رابط بین تکنولوژی و ملاحظات بشری است؛ اکنون به نظر واضح می‌رسد. چراکه بخشی از آن مبتنی بر تعداد تحولات تکنولوژیک است اما بخشی نیز بر درک چگونگی تنظیم فناوری و معنی آن با استفاده از آن در جامعه مبتنی است. برای اینکه ببینید این چه معنی می‌تواند داشته باشد؛ چهار نکته زیر باید در نظر گرفته شوند. ۱.به منظور توسعه روش‌های نقشه برداری و کمک به طراحان نقشه نابینایان ما آنچه را که "صدای دوربین" می‌نامیم ایجاد کردیم. این؛ شاید شکوفایی ابزار ضبط دوگوشی است که (الف) به کاربر اجازه می‌دهد ارتفاع میکروفون هدفون مشابه استفاده عکاس؛ برای مثال از دیافراگم و تنظیمات نور؛ تنظیم کند. (ب) به کاربر اجازه می‌دهد که پخش مجدد کند و بنابراین آنچه ضبط شده است را ویرایش کند که تنها از طریق تشابه به بازپخش دوربین ویدئویی و قابلیت ویرایش؛ امکان‌پذیر است. اگرچه صدای دوربین به خودی خود از طرق مختلفی نسبت به آنچه در نکات زیر پیشنهاد شده است؛ کمتر جذاب است.

۲.هنگامی که ما در ابتدا نگران توانایی ضبط دوگوشی به هر تنظیمی به جز یک سرثابت بودیم؛ در توجه به این حقیقت که حرکت سر فرد نابینا تنوع حیاتی و سرنخ‌های آکوستیک (پیچیدن صدا) را افزایش می‌دهد؛ جلب می‌کند. این حرکت‌ها نه خودسرانه است و نه موقتی است بلکه وابسته به وقایع فیزیکی اثبات شده هستند. بنابراین با داشتن حرکات سر به طور هوشمند و ارادی؛ ارزش اطلاعاتی صدای ضبط شده؛ افزایش خواهد یافت.

صفحه ۲۴۶

به منظور واضح کردن این نکته؛ توجه کنید که فرد نابینا چنانچه دوربین ویدئویی به همراه دستوراتی جهت تهیه نواری کمک کننده در اختیار داشته باشد؛ جهت ضبط از مکانی که توسط یک فرد بینا که ممکن است آن مکان را دیده باشد؛ چه ضبطی و با چه کیفیتی را می‌تواند انجام دهد. چنانچه فرد نابینا تصمیم بگیرد که بهترین روش انجام این کار؛ دوربین با مکان ثابت است آنگاه ممکن است ما چیز مفیدی برای فرد بینا به دست آوریم اما به همان اندازه ممکن است تصاویر غیر مفیدی از زمین به دست آید. افراد نابینای ما ممکن است در صورت استخدام فرد بینایی به جهت تنظیم زاویه و جهت دوربین به سوی منظره‌ای که برای فرد بینایی که می‌خواهد مسیرش را در آن پیدا کند؛ بهتر عمل کنند. این امر ما را به سوی نکته سوم هدایت می‌کند.

۳.اگر کاربر نقشه صوتی بداند که این نقشه به منظور استفاده آن توسط دیگر افراد نابینا تولید شده است؛ آنگاه کیفیت ضبط؛ به دلیل اطلاع کاربر از اینکه مواد آگوستیک عمدا در آن توسط طراح نقشه ضبط شده گنجانیده شده است؛ افزایش می‌یابد. نکته مهم آنکه؛ اجازه به این نوع انتخاب برای ورود به خلق اثر؛ بدین معنی است که سطح نقشه متفاوتی ایجاد خواهد شد همچنین این نقشه مانند یک وسیله ارتباطی است که لیونز(۱۹۷۲) آن را مطرح کرده است.

۴.همچنین این مورد نه تنها محیطی حسی از نقشه آکوستیک را به اشتراک گذاشته است بلکه بسیاری از قابلیت‌های آن توسط افراد نابینا که ممکن است از این سیستم استفاده کنند به اشتراک گذاشته شده است. این نکته به طور بالقوه قابلیت بسیار جذابی از تکنولوژی مطرح نموده است. همانطور که مارک پروس مشاهده و سپس بیان کرده است؛ وی هرگز در گذشته این شانس را نداشته است که به زاویه گوش دهد (جهت صدا را تشخیص دهد). پیش از این؛ او تنها فرصت این را داشت که به فردی در حالی که در حال انجام فرایند مذاکره با دنیای اطرافش بود؛ گوش فرا دهد. بنابراین با این سیستم نه تنها وی می‌تواند آنچه را که هنگام گوش دادن به نوار می‌شنود را منعکس کند؛ بلکه می‌تواند نسخه مخصوصی از آن را برای شخص دیگری فراهم آورد؛ و این می‌تواند منعکس کننده مسئله امنیتی باشد که اجازه می‌دهد تا افراد قضاوت هایشان را مورد بازنگری قرار دهند و ممکن است فرد تکنیک ضبط شده را در صورت استفاده از یک تکنیک مشترک؛ بتواند تصور کند.

تکنولوژی شناختی

ویرایش

آخرین قسمت از بخش قبلی در حال حاضر؛ بیشتر مبتنی بر حدس و گمان است تا کشف واقعی. با این وجود؛ این بخش غیر محتمل و بدون محتوا نیست. اگر شخصی درباره این بخش در قالب CT تفکر کند؛ پس به طور قابل توجهی توجه اش از شناخت به فناوری و از ارتباط به جامعه معطوف می‌گردد. در مقابل طراحی برخلاف تحرک‌های پیش-موجود در راستای کمک به نابینایان است و با تمرکز بر مهارت‌های واقعی جامعه کاربری و اینکه فناوری چگونه به طور موثر لینک ارتباطی بین آنها ایجاد می‌کند؛ به دست آمده است. در بسیاری از موارد استفاده از تکنولوژی جدید و در واقع در هنگام طراحی آنها؛ فراموش می‌کنیم که آنها ارتباط بین طراح و کاربر را تشکیل می‌دهند.

ارتباطات؛ بسیار آسان می‌تواند بر جزئیات فیزیکی برخی سیستم‌ها و به منظور تعیین درک ما از مشخصات عملکردی مورد نیاز و ساختار دامنه کارها؛ متمرکز شود. در این حالت؛ ما تلاش می‌کنیم که بر جنبه‌های عملکردی تمرکز کنیم و این به سهولت

صفحه ۲۴۷

جوابی کاملا ساده را تولید می‌کند. هرچند به همان اندازه؛ ممکن است بیان شود که فناوری؛ به دلیل راه‌هایی که در آن می‌توان با رویکرد اجتماعی و با توجه به ساختار اجتماعی طراحی نقشه برای افراد نابینا توسط افراد نابینای دیگر عمل کرد؛ شخصیت پیچیده‌ای دارد.

در صورتی که چشم انداز یک گروه طراح نقشه نابینا مورد توجه قرار گیرد؛ آنگاه می‌توان گفت که آنها به طور موثر خالق و طراح نقشه هستند و با دقت به دیدگاه CT جالب است که به اهمیت طراحی و طراح توجه کنیم. وسوسه کننده است که پیشنهاد شود یک بخش از پروژه CT می‌تواند با درک نقشی که طراح در تولید سایر کالاها و خدمات در جوامع مدرن صنعتی ایفا می‌کند؛ با موفقیت به سرانجام برسد. بخشی اساسی از مقبولیت و موفقیت تجاری این محصولات آن است که طراحانی که به خوبی برای توانایی درک قوی از موقعیت مصرف عمومی آموزش دیده‌اند؛ در ایجاد آنها دخیل باشند. این امر به ندرت در مورد ICT اتفاق می‌افتد و عناصر کلاسیک آموزش طراحی که شامل درک چگونگی به دست آوردن مواد مختصر و کاربردی و فناوری‌های گوناگون برای ایجاد محصولی مطلوب و قابل استفاده است؛ بخشی از آموزش افراد تولید کننده محصول را؛ شامل نمی‌شود.

به طور کلی؛ هر کس که از دستور کاری CT به طور جدی استفاده می‌کند به خوبی این اتفاق را به کرات تجربه کرده است. هنگامی که تاکید خاصی بر تغییرات تکنیکی در محاسبات دیده می‌شود و ارتباطات مانند چند سال اخیر با تاکید بر راه حل‌های مناسب تکنولوژیکی صورت می‌گیرد؛ ممکن است فناوری چندان پیشرفته عمل نکند.

نتیجه‌گیری

ویرایش

در این فصل من گزارشی از وسیله‌ای نوین را ارائه دادم که مربوط به مشکلات پیش روی افراد نابینا در تعامل با محیط‌های جدید بود. فناوری‌های گوناگونی در قالب طرح‌های پیچیده برای کمک به نابینایان در چنین شرایطی؛ پیشنهاد گردید. این طیف از استفاده از ماهواره‌های GPS ترکیب شده با رایانه‌های دستی بسیار کوچک به منظور کمک به کاربر نابینا به منظور تحلیل دقیق مکان خود؛ تا استفاده از یک رادیو چراغی کوچک محلی در "محیط هوشمند" که می‌تواند فرد نابینا را به صورت وابسته به محل کنونی راهنمایی کند؛ گسترده شده است. اگرچه موفقیت‌هایی محدودی با این سیستم‌ها به دست آمده است؛ این سیستم‌ها و طراحان آنها هنوز زمان زیادی جهت حل مشکلات عملیاتی نیاز دارند.

با کار بر دیدگاه توافق بر اصول CT؛ من و همکارانم با بهره‌مندی از صلاحیت و توانایی افراد نابینا در تفسیر نشانه‌های آکوستیک فضایی که برای آنها امکان و بهره‌وری زیادی از طریق قادر ساختن شان به ارتباط با یکدیگر در مورد تجربیات شنیداری از محیطشان فراهم می‌کند؛ سیستمی کاملا متفاوت طراحی کردیم.

این سیستم مبتنی بر مفهومی سازی مجدد مسئله است. به طور سنتی؛ فناوری به منظور کمک به نابینایان برای یافتن مسیرشان در محیط اطراف و با فرض اینکه شخصیت؛ و امکانات ارائه شده توسط مفهوم فضای فرد بینا هدف نهایی برای هر وسیله یا کمک جدید است؛ طراحی گردیده است. این فرض منجر به چشم پوشی از این واقعیت است که افرد نابینا اغلب بسیار بیشتر در پیمودن فضایی که می‌شناسند ماهر هستند تا افرادی که فضا را نمی‌شناسند؛ چرا که آنان

صفحه ۲۴۸

قادر به استفاده از نشانه‌های مختلف آکوستیک هستند که می‌تواند آنان را راهنمایی کند. در نتیجه؛ مناسب به نظر می‌رسد که انرژی هایمان را بر یافتن فناوری ای که اجازه می‌دهد دانش آکوستیک و انتقال تجربه بین فرد نابینا به فرد نابینای دیگری ممکن شود؛ متمرکز کنیم.

راه کاری که ارائه کردیم مبتنی بر تکنیک ضبط دوگوشی باضافه برخی عناصر مشخص محیطی دیگر است. این راهکار فرد نابینا که مکان را به طور موثر می‌شناسد را قادر می‌سازد که یک نقشه آکوستیک را در راستای تجربیات شنیداریش؛ رسم کند. این نقشه برای استفاده فرد نابینای دیگر قبل از برخورد وی با مکانی برای اولین بار؛ استفاده می‌شود. ایده استفاده از نقشه که در این کار ؛با ارجاع به عملکرد آن به جای خصوصیات فیزیکی؛ از آن بهره برده‌ایم حرکتی است که اذعان دارد اهمیت نقشه در خصوصیت فیزیکی آن و در ارتباط با تجارب حسی مشترک؛ قرارداده شده است.

بنابراین؛ تاکید بر استفاده از فناوری در جهت تسهیل ارتباط بین آنهایی که جهان حسی مشترکی دارند است که موجب اجتناب از انحرافاتی است که افراد بینا معمولا به راه حل این مسئله وارد می‌کنند. در ابتدای این راه حل به نظر می‌رسد که تکنولوژی که به آن نیاز است؛ به طور قابل توجهی ساده است. به هر حال این راهکار به نوبه خود می‌تواند به انحای جدیدی با بهره‌برداری از باقی فناوری‌های نوین؛ گسترش یابد. با این بهره‌برداری؛ به نظر می‌رسد که انواع نقشه‌های آکوستیک می‌تواند در سیستم‌های موجود برای افراد بینا و به منظور ارتقای تجربیات آنها از فضای مجازی؛ استفاده شود.

این مثال درسهای بسیار مهمی در مورد چگونگی استفاده از دستور کار CT که باید در توسعه فناوری‌های جدید که حساس به نیازها و توانایی‌های بشری می‌باشد؛ ارائه می‌کند و همچنان می‌تواند این توانایی‌ها را با پرورش وسایل جدید ارتباطی؛ گسترش دهد.

منابع

ویرایش
 

۱. Blauert, J. , 1983. Spatial Hearing: The psychophysics of human sound localisation. Cambridge, Massachusetts: MIT Press.

۲. Dodds, A. , 1993. Rehabilitating Blind and Visually Impaired People. London: Chapman and Hall.

۳. Huckett, E. , 1996. Architecture Revealed through Sound." A Study of Space through Acoustic Spatial Maps. Diploma Dissertation, Department of Architecture, University of Cambridge.

۴. Hull, J. , 1990. Touching the Rock. London: Arrow Books.

۵. Lyons, J. , 1972. Human Language. In Robert Hinde, ed. , Non-Verbal Communication. Cambrdige: Cambridge University Press.

۶. McAdams, S. and E. Bigand, 1994. Thinking in Sound: The Cognitive Psychology of Human Audition. Oxford: Clarendon Press

۷. MacEachren, A. , 1995. How Maps Work: Representation, Visualization and Design. New York: The Guilford Press.

۸. Moore, B. C. J. , 1997. An Introduction to the Psychology of Hearing. London: Academic Press.

۹. Ungar, S. , M. Blades, and C. Spencer, 1997. The Use of Tactile Maps to Aid Navigation by Blind and Visually Impaired People in Unfamiliar Urban Environments. Proceedings of the Royal Institute of Navigation, Orientation and Navigation Conference 1997, Oxford; Royal Institute of Navigation. Available at http://fhis.gcal.ac.uk/PSY/sun/INTACT/Papers/Ungar2.html

۱۰. Wood, D., and John Fels, 1986. Designs on signs: Myth and meaning in maps. Cartographica 23(3), pp. 54-103

۱۱. Wood, D., and John Fels, 1993. The Power Of Maps London: Routledge, c 1993