ترجمه اول - بخش دوم - فصل سیزده
هشدار:
این صفحه مربوط به یک کتاب در حال گردآوری است. بدون هماهنگی مدیران به هیچ عنوان تغییری در این صفحه ایجاد نکنید. در صورتی که تغییری در این صفحه ایجاد کنید یک خرابکار محسوب میشوید و با شما برخورد خواهد شد | |
سمانه شريعتي 89231529
صفحه 244
از بيست و نه دانش آموز خواسته شد تا در دو گروه 1 و 2 به نوارها گوش دهند. سن افراد بين 16 تا 45 سال و ميانگين سني آنان؛27 سال بود. 17 نفر مي توانند به عنوان افراد داراي اختلال شديد بصري شناخته شوند و 12 نفر بينايي شديدا مختل شده دارند. از گروه دوم 5 نفر اصلا بينايي نداشتند. چيزهاي بسياري از اين آزمايش حاصل شد و تفاسير ديگري از ساير مطالب غير واضح پديد آمد همچنين دو موضوع خاص از يكديگر مجزا گرديد. يكي اينكه تمامي قضات احساس كردند كه يك نوار به نوعي در مورد تجربيات روزانه بسيار خاطره انگيز و آموزنده است. هر چند افراد به عنوان دومين نكته همچنان احساس مي كردند كه مي توانند بهتر باشند و به نظر نمي رسد ضعف آنها به كيفيت كلي ضبط گره خورده باشد. توجه به اين تكنيك؛ ما را به سوي توليد آنچه كه آن را "صداي دوربين" مي ناميم و استفاده از آنچه كه به طور موثر روش CT ناميده مي شود؛ هدايت مي كند. با انجام اين كار؛ واضح شد كه نگراني هاي تكنيكي كه با دقت زياد در نظر گرفته شده بود؛ تنها يك بخش از داستان است و مسئله بسيار گسترده تر است.
تكنولوژي؛ تكنولوژي شناختي و ايجاد نقشه
در حالي كه نتايج اين كار تا امروز؛ شامل مطالعات صورت گرفته توسط هاكت(1996) ؛ به روشني از اين ايده حمايت مي كند كه ضبط دوگوشي مي تواند تصاوير مفيدي از محيط را توليد كند؛ اما روش هاي بسياري وجود دارد كه تكنولوژي و برنامه هاي آن نيازمند پالايش هستند. به منظور توجه به اينكه اين پالايش چه چيزهايي بايد باشد؛ مناسب است كه ببينيم نقشه هايي كه روزانه؛ به عنوان وسيله ارتباطي استفاده مي كنيم چگونه به عنوان وسيله ارتباطي استفاده مي شوند و سپس توجه كنيم كه جنبه هاي عملكردي و نه جنبه هاي ساختاري از سيستم ارتباطي؛ براي يك نابينا در دسترس خواهد بود.
نقشه هاي فضايي براي بينايان
نقشه هايي كه مردم را راهنمايي مي كنند؛ با استفاده از قابليت قراردادي و طبيعي براي رسيدن به هدف(موفقيت)؛ مورد توجه قرار ميگيرند. به وضوح هر فرد نيازمند كليدي در بررسي "نقشه مهمات بريتانيا" مي باشد تا بداند فيلدي به شكل مربع سياه و با ضربدري كه از آن خارج شده است؛ كليسايي با يك برج است و فيلد دايره اي ديگر كه ضربدري از آن خارج شده است كليسايي با نوك تيز است. به همين ترتيب؛ واضح است كه ارتباطات فيزيكي بين ساختار نقشه از نظر ويژگي هايي از قبيل سواحل و جاده ها و ساختار جهان واقعي جاده ها و سواحل وجود دارد.
صفحه 245 اگرچه حتي در اينجا؛ "چند ريختي" كه پيشنهاد مي شود بستگي به كنوانسيوني دارد كه خصوصيات فيزيكي براي آن اهميت دارد و بنابراين با استفاده از آن تشخيص داده مي شود كه كداميك بايد ارائه شده و كدام نياز به ارائه شدن ندارند. تمام وسايل ارائه به نوبه خود؛ مبتني بر كنوانسيون است اما به همان اندازه مبتني بر تصور مكاتباتي از ديدگاه ها يا نقطه نظرات نيز مي باشد و از دامنه حسي مشترك بين طراح نقشه و استفاده كننده از نقشه كه رابط بين دنياي واقعي و نقشه؛ بهره مند مي شود. به عبارت ديگر؛ نقشه بصري هم مبتني بر درجه وابستگي موضوعي بين طراح و كاربر بر روي واسط ارائه و دنيايي كه با آن مرتبط است مي باشد و هم مبتني بر قراردادهاي مشترك است. نقشه هاي فضايي براي نابينا همانطور كه در بالا اشاره شد؛ يك شكست در بسياري از كمك هاي ارائه شده به نابينايان آن است كه اين كمك ها به دنبال جايگزيني از درك بصري فضا براي نابينايان هستند. بنابراين نقشه هاي لمسي ارائه اي از فرد بينا درمورد جهان اطراف را گرفته است كه تنها مبتني بر ارتباطات نيستند بلكه مبتني بر جهان حسي مشترك نيز مي باشند و به دنبال ايجاد خطوط و امكانات و جايگزيني آنان از طريق واسط هاي ديگر هستند. وعده نقشه هاي صوتي كه در اين پروژه به آن پرداختيم نه تنها بر تكنولوژي؛ بلكه بر ضبط دو گوشي هم تاكيد دارد اما در واقع فرآيند طراحي نقشه براي يك كاربر نابينا كه دامنه به اشتراك گذارده شده حسي اش با آنچه طراح و كاربر نقشه بصري به اشتراك گذارده اند يكسان مي باشد؛ ارزش آن را افزون ميكند. همچنان ساخت راهكاري اساسي بر پاي اين وعده دشوار به نظر مي رسد اگرچه آنچه رابط بين تكنولوژي و ملاحظات بشري است؛ اكنون به نظر واضح مي رسد. چراكه بخشي از آن مبتني بر تعداد تحولات تكنولوژيك است اما بخشي نيز بر درك چگونگي تنظيم فناوري و معني آن با استفاده از آن در جامعه مبتني است. براي اينكه ببينيد اين چه معني مي تواند داشته باشد؛ چهار نكته زير بايد در نظر گرفته شوند. 1. به منظور توسعه روش هاي نقشه برداري و كمك به طراحان نقشه نابينايان ما آنچه را كه "صداي دوربين" مي ناميم ايجاد كرديم. اين؛ شايد شكوفايي ابزار ضبط دوگوشي است كه (الف) به كاربر اجازه مي دهد ارتفاع ميكروفون هدفون مشابه استفاده عكاس؛ براي مثال از ديافراگم و تنظيمات نور ؛ تنظيم كند. (ب) به كاربر اجازه مي دهد كه پخش مجدد كند و بنابراين آنچه ضبط شده است را ويرايش كند كه تنها از طريق تشابه به بازپخش دوربين ويدئويي و قابليت ويرايش؛ امكان پذير است. اگرچه صداي دوربين به خودي خود از طرق مختلفي نسبت به آنچه در نكات زير پيشنهاد شده است؛ كمتر جذاب است. 2. هنگامي كه ما در ابتدا نگران توانايي ضبط دوگوشي به هر تنظيمي به جز يك سرثابت بوديم؛ در توجه به اين حقيقت كه حركت سر فرد نابينا تنوع حياتي و سرنخ هاي آكوستيك(پيچيدن صدا) را افزايش مي دهد؛ جلب مي كند. اين حركت ها نه خودسرانه است و نه موقتي است بلكه وابسته به وقايع فيزيكي اثبات شده هستند. بنابراين با داشتن حركات سر به طور هوشمند و ارادي؛ ارزش اطلاعاتي صداي ضبط شده؛ افزايش خواهد يافت. صفحه 246 به منظور واضح كردن اين نكته؛ توجه كنيد كه فرد نابينا چنانچه دوربين ويدئويي به همراه دستوراتي جهت تهيه نواري كمك كننده در اختيار داشته باشد؛ جهت ضبط از مكاني كه توسط يك فرد بينا كه ممكن است آن مكان را ديده باشد؛ چه ضبطي و با چه كيفيتي را مي تواند انجام دهد. چنانچه فرد نابينا تصميم بگيرد كه بهترين روش انجام اين كار؛ دوربين با مكان ثابت است آنگاه ممكن است ما چيز مفيدي براي فرد بينا به دست آوريم اما به همان اندازه ممكن است تصاوير غير مفيدي از زمين به دست آيد. افراد نابيناي ما ممكن است در صورت استخدام فرد بينايي به جهت تنظيم زاويه و جهت دوربين به سوي منظره اي كه براي فرد بينايي كه مي خواهد مسيرش را در آن پيدا كند؛ بهتر عمل كنند. اين امر ما را به سوي نكته سوم هدايت مي كند. 3. اگر كاربر نقشه صوتي بداند كه اين نقشه به منظور استفاده آن توسط ديگر افراد نابينا توليد شده است؛ آنگاه كيفيت ضبط؛ به دليل اطلاع كاربر از اينكه مواد آگوستيك عمدا در آن توسط طراح نقشه ضبط شده گنجانيده شده است؛ افزايش مي يابد. نكته مهم آنكه؛ اجازه به اين نوع انتخاب براي ورود به خلق اثر؛ بدين معني است كه سطح نقشه متفاوتي ايجاد خواهد شد همچنين اين نقشه مانند يك وسيله ارتباطي است كه ليونز(1972) آن را مطرح كرده است. 4. همچنين اين مورد نه تنها محيطي حسي از نقشه آكوستيك را به اشتراك گذاشته است بلكه بسياري از قابليت هاي آن توسط افراد نابينا كه ممكن است از اين سيستم استفاده كنند به اشتراك گذاشته شده است. اين نكته به طور بالقوه قابليت بسيار جذابي از تكنولوژي مطرح نموده است. همانطور كه مارك پروس مشاهده و سپس بيان كرده است؛ وي هرگز در گذشته اين شانس را نداشته است كه به زاويه گوش دهد(جهت صدا را تشخيص دهد). پيش از اين؛ او تنها فرصت اين را داشت كه به فردي در حالي كه در حال انجام فرآيند مذاكره با دنياي اطرافش بود؛ گوش فرا دهد. بنابراين با اين سيستم نه تنها وي مي تواند آنچه را كه هنگام گوش دادن به نوار مي شنود را منعكس كند؛ بلكه مي تواند نسخه مخصوصي از آن را براي شخص ديگري فراهم آورد؛ و اين مي تواند منعكس كننده مسئله امنيتي باشد كه اجازه مي دهد تا افراد قضاوت هايشان را مورد بازنگري قرار دهند و ممكن است فرد تكنيك ضبط شده را در صورت استفاده از يك تكنيك مشترك؛ بتواند تصور كند. تكنولوژي شناختي آخرين قسمت از بخش قبلي در حال حاضر؛ بيشتر مبتني بر حدس و گمان است تا كشف واقعي. با اين وجود؛ اين بخش غير محتمل و بدون محتوا نيست. اگر شخصي درباره اين بخش در قالب CT تفكر كند؛ پس به طور قابل توجهي توجه اش از شناخت به فناوري و از ارتباط به جامعه معطوف مي گردد. در مقابل طراحي برخلاف تحرك هاي پيش-موجود در راستاي كمك به نابينايان است و با تمركز بر مهارت هاي واقعي جامعه كاربري و اينكه فناوري چگونه به طور موثر لينك ارتباطي بين آنها ايجاد مي كند؛ به دست آمده است. در بسياري از موارد استفاده از تكنولوژي جديد و در واقع در هنگام طراحي آنها؛ فراموش مي كنيم كه آنها ارتباط بين طراح و كاربر را تشكيل مي دهند.
ارتباطات؛ بسيار آسان مي تواند بر جزئيات فيزيكي برخي سيستم ها و به منظور تعيين درك ما از مشخصات عملكردي مورد نياز و ساختار دامنه كارها؛ متمركز شود. در اين حالت؛ ما تلاش مي كنيم كه بر جنبه هاي عملكردي تمركز كنيم و اين به سهولت
صفحه 247
جوابي كاملا ساده را توليد مي كند. هرچند به همان اندازه؛ ممكن است بيان شود كه فناوري؛به دليل راه هايي كه در آن ميتوان با رويكرد اجتماعي و با توجه به ساختار اجتماعي طراحي نقشه براي افراد نابينا توسط افراد نابيناي ديگر عمل كرد؛ شخصيت پيچيده اي دارد. در صورتي كه چشم انداز يك گروه طراح نقشه نابينا مورد توجه قرار گيرد؛ آنگاه مي توان گفت كه آنها به طور موثر خالق و طراح نقشه هستند و با دقت به ديدگاه CT جالب است كه به اهميت طراحي و طراح توجه كنيم. وسوسه كننده است كه پيشنهاد شود يك بخش از پروژه CT مي تواند با درك نقشي كه طراح در توليد ساير كالاها و خدمات در جوامع مدرن صنعتي ايفا مي كند؛ با موفقيت به سرانجام برسد. بخشي اساسي از مقبوليت و موفقيت تجاري اين محصولات آن است كه طراحاني كه به خوبي براي توانايي درك قوي از موقعيت مصرف عمومي آموزش ديده اند؛ در ايجاد آنها دخيل باشند. اين امر به ندرت در مورد ICT اتفاق مي افتد و عناصر كلاسيك آموزش طراحي كه شامل درك چگونگي به دست آوردن مواد مختصر و كاربردي و فناوري هاي گوناگون براي ايجاد محصولي مطلوب و قابل استفاده است؛ بخشي از آموزش افراد توليد كننده محصول را؛ شامل نمي شود. به طور كلي؛ هر كس كه از دستور كاري CT به طور جدي استفاده مي كند به خوبي اين اتفاق را به كرات تجربه كرده است. هنگامي كه تاكيد خاصي بر تغييرات تكنيكي در محاسبات ديده مي شود و ارتباطات مانند چند سال اخير با تاكيد بر راه حل هاي مناسب تكنولوژيكي صورت مي گيرد؛ ممكن است فناوري چندان پيشرفته عمل نكند.
نتيجه گيري در اين فصل من گزارشي از وسيله اي نوين را ارائه دادم كه مربوط به مشكلات پيش روي افراد نابينا در تعامل با محيط هاي جديد بود. فناوري هاي گوناگوني در قالب طرح هاي پيچيده براي كمك به نابينايان در چنين شرايطي؛ پيشنهاد گرديد. اين طيف از استفاده از ماهواره هاي GPS تركيب شده با رايانه هاي دستي بسيار كوچك به منظور كمك به كاربر نابينا به منظور تحليل دقيق مكان خود؛ تا استفاده از يك راديو چراغي كوچك محلي در "محيط هوشمند" كه مي تواند فرد نابينا را به صورت وابسته به محل كنوني راهنمايي كند؛ گسترده شده است. اگرچه موفقيت هايي محدودي با اين سيستم ها به دست آمده است؛ اين سيستم ها و طراحان آنها هنوز زمان زيادي جهت حل مشكلات عملياتي نياز دارند.
با كار بر ديدگاه توافق بر اصول CT؛ من و همكارانم با بهره مندي از صلاحيت و توانايي افراد نابينا در تفسير نشانه هاي آكوستيك فضايي كه براي آنها امكان و بهره وري زيادي از طريق قادر ساختن شان به ارتباط با يكديگر در مورد تجربيات شنيداري از محيطشان فراهم مي كند؛ سيستمي كاملا متفاوت طراحي كرديم.
اين سيستم مبتني بر مفهومي سازي مجدد مسئله است. به طور سنتي؛ فناوري به منظور كمك به نابينايان براي يافتن مسيرشان در محيط اطراف و با فرض اينكه شخصيت؛ و امكانات ارائه شده توسط مفهوم فضاي فرد بينا هدف نهايي براي هر وسيله يا كمك جديد است؛ طراحي گرديده است. اين فرض منجر به چشم پوشي از اين واقعيت است كه افرد نابينا اغلب بسيار بيشتر در پيمودن فضايي كه مي شناسند ماهر هستند تا افرادي كه فضا را نمي شناسند؛ چرا كه آنان صفحه 248
قادر به استفاده از نشانه هاي مختلف آكوستيك هستند كه مي تواند آنان را راهنمايي كند. در نتيجه؛ مناسب به نظر مي رسد كه انرژي هايمان را بر يافتن فناوري اي كه اجازه مي دهد دانش آكوستيك و انتقال تجربه بين فرد نابينا به فرد نابيناي ديگري ممكن شود؛ متمركز كنيم.
راه كاري كه ارائه كرديم مبتني بر تكنيك ضبط دوگوشي باضافه برخي عناصر مشخص محيطي ديگر است. اين راهكار فرد نابينا كه مكان را به طور موثر مي شناسد را قادر مي سازد كه يك نقشه آكوستيك را در راستاي تجربيات شنيداريش؛ رسم كند. اين نقشه براي استفاده فرد نابيناي ديگر قبل از برخورد وي با مكاني براي اولين بار؛ استفاده مي شود. ايده استفاده از نقشه كه در اين كار ؛با ارجاع به عملكرد آن به جاي خصوصيات فيزيكي؛ از آن بهره برده ايم حركتي است كه اذعان دارد اهميت نقشه در خصوصيت فيزيكي آن و در ارتباط با تجارب حسي مشترك؛ قرارداده شده است. بنابراين؛ تاكيد بر استفاده از فناوري در جهت تسهيل ارتباط بين آنهايي كه جهان حسي مشتركي دارند است كه موجب اجتناب از انحرافاتي است كه افراد بينا معمولا به راه حل اين مسئله وارد مي كنند. در ابتداي اين راه حل به نظر مي رسد كه تكنولوژي كه به آن نياز است؛ به طور قابل توجهي ساده است. به هر حال اين راهكار به نوبه خود مي تواند به انحاي جديدي با بهره برداري از باقي فناوري هاي نوين؛ گسترش يابد. با اين بهره برداري؛ به نظر مي رسد كه انواع نقشه هاي آكوستيك مي تواند در سيستم هاي موجود براي افراد بينا و به منظور ارتقاي تجربيات آنها از فضاي مجازي؛ استفاده شود. اين مثال درسهاي بسيار مهمي در مورد چگونگي استفاده از دستور كار CT كه بايد در توسعه فناوري هاي جديد كه حساس به نيازها و توانايي هاي بشري مي باشد؛ ارائه ميكند و همچنان مي تواند اين توانايي ها را با پرورش وسايل جديد ارتباطي؛ گسترش دهد.
منابع و مراجع: 1. Blauert, J., 1983. Spatial Hearing: The psychophysics of human sound localisation. Cambridge, Massachusetts: MIT Press. 2. Dodds, A., 1993. Rehabilitating Blind and Visually Impaired People. London: Chapman and Hall. 3. Huckett, E., 1996. Architecture Revealed through Sound." A Study of Space through Acoustic Spatial Maps. Diploma Dissertation, Department of Architecture, University of Cambridge.ژ 4. Hull, J., 1990. Touching the Rock. London: Arrow Books. 5. Lyons, J., 1972. Human Language. In Robert Hinde, ed., Non-Verbal Communication. Cambrdige: Cambridge University Press. 6. McAdams, S. and E. Bigand, 1994. Thinking in Sound: The Cognitive Psychology of Human Audition. Oxford: Clarendon Press 7. MacEachren, A., 1995. How Maps Work: Representation, Visualization and Design. New York: The Guilford Press. 8. Moore, B. C. J., 1997. An Introduction to the Psychology of Hearing. London: Academic Press. Ungar, S., M. Blades, and C. Spencer, 1997. The Use of Tactile Maps to Aid Navigation by Blind and Visually Impaired People in Unfamiliar Urban Environments. Proceedings of the Royal Institute of Navigation, Orientation and Navigation Conference 1997, Oxford; Royal Institute of Navigation.