ترجمه دوم - بخش سوم - فصل اول

پرسش: آیا این تلاش ها می تواند شناخت گرفته شده از مدل را مدل کند به گونه ای که دریک نمای پرسپکتیو با یک تغییر خود را ادغام نماید؟


چیزی که تا کنون از ملاحظات تهیه شده است زمینه عادلانه ایست که معتقد است یک نمونه آرمانها از طرح پردازشهای ارتباط وجود دارد(در شکل 4 نشان داده شده است)


همچنین قابل قبول است که فرض کنیم این طرح زمانی استارت شروع را می خورد که توانایی بالقوه آن در محیط بوجود بیاید و با پتانسیل استطاعت در درک شخص نیز در ارتباط خواهد بود.به عنوان نتیجه ایی از چنین ارتباط هایی محرک های عملی معنادار با این صورت تعریف می شوند که کدامیک ممکن است بعدا برای شکل دهی پیوندهای ارتباط اشتراکی رزرو شود. فعالیت محرک متعاقبا یک اثر بازگشتی هم بر روی مرحله انگیزشی و هم محیط دارد


لینک دانلود عکس: http://www.pic.iran-forum.ir/images/tbehydgv6pz2agxbfgp.gif


شکل4.حلقه فید بک ارتباط/استطاعت.


چیزی که ما ممکن است به آن فکر کنیم و اینجا علاقه به آن وجود داشته باشد می تواند ایجاد یک سوییچ به دور از دور نمای جاری در ارتباط باشد که به زودی در مورد آن بحث می شود تا جاییکه در همان زمان سهم مثبت آنها دریافت شده است. مردم اغلب گسترش ارتباط صحبت می کنند و بنابراین به این منجر می شود که ارتباط یک مقدار قابل اندازه گیری و اسکالراست(اسپدرو ویلسون سال 1986):


می توان ارتباط بیشتر و کمتر داشت اما چه اتفاقی می افتد اگر ما یک نمای متفاوت بدهیم؟چه می شود اگر ارتباط را به گونه ای فرض کنیم که آن را به عنوان یک نوع بولین در روابط تعریف کنیم؟چه می شود اگر در ارتباط یک فعال منفرد یا شد را برای دستیابی به بعضی اهداف درجه یک که می تواند فقط تعیین کند که آیادرست است یا غلط باشد بدانیم؟سپس اگر ما خواهان یک حساب برای آنچه به نظر می رسد برای درجه های ارتباط باشیم (یعنی بسط اینکه کدامیک از عمل اشیاء مرتبط هستند)ابتدا باید دقیقا تعیین کنیم که کدام اهداف قابل رسیدن هستند.


كه در اين حالت،ممكن است مجبور شويم به جستجوي روابط ارتباطي درجه دوم هم بپردازيم.به عنوان مثال،يك عملي كه بطور مستقيم يك هدف شناختي را در يك زنجيره طرح/هدف مشخص مي كند،گاهي حاوي هدف نهايي در زتجير مي باشد.از آنجاييكه ارضاء يك هدف شناختي،موجب ارضاء يك هدف نهايي نيست.اما فقط موجب بعضي درجه ها براي چنين رضايتي مي شود،عمل موثر در سوال مي تواند به عنوان هدف نهايي در بعضي درجاتبراي پيش بيني ارتباط باشد.(كينز1921.مدل احتماي ارتباط).


بخش هايي از اين روابط ارتباطي درجه دوم،موارد ديگري كه بسط يك ارتباط آن را درست نگه ميدارد آنهايي هستند كه محاسبات شامل يك اثر بهينه دارند(گوراسيكا و ليندسي،1989).اعمال و اشياء بصورت فوري بهينه مي شوند بسته به اينكه چه مقدار از اهداف در هر زماني داده شده دستيابي مي شوند،ويا چه مقدار از اهداف و طرحهاي ديگر به موفقيت يا شكست منجر مي شوند.چنين محاسباتي نه بصورت استوار،اينكه چه بر سر ما در ارجاع به روابط ارتباط مي آيد،اولين اولويت در روابط بين اهداف مخصوص،طرحهاي موثر آنها،واجزاء طرح كه آن طرحها را موثر مي كنند مي باشد.ما در طبيعت آنها را بصورت بولين مي بينيم كه آيا آنها وجود دارند يا وجود ندارند.


اين دورنما بصورت تلويحي براي چگونگي مكانيزم شناختي در نظر گرفته مي شود كه فرايندهاي ارتباط ممكن است بصورت داخلي كاركنند.فرض كنيد كه هر رابطه ارتباط ابتدايي به عنوان يك واسطه مكاني 5 تايي منطقي شكل دهي شده است:


ارتباط(X،هدف،عناصر،طرح،نماينده،حول)


كه در آن عناصر به عنوان بخشي از طرحي است كه ازخصوصيات يك هدف ميزبان برداشت مي شود. با يك نماينده توانا از طرح تلويحي،يك مدل بستگي به اين مي باشدكه كدام هدف يافت نموده هدف ساخته مي شود،و نماينده موثر باشد،و X مي تواند يك جايگزين از هر يك از 5 تا پارامتر باشد.(جاززولت1996).


از آنجاييكه ما مي توانيم اين رابطه ارتباط ابتدايي را بصورت عددي مدل كنيم(بعنوان 5 يا 1)،سپس مي توان يك ارتباط فرا وظيفه عمومي را ايجاد كرد شامل بردارهاي درهم از هر عددي از مجموعه هاي پيچيده پردازش شده از چنين رابطه هايي. از آنجاييكه افزايش يا كاهش ارتباط مي تواند با يك تابع تعريف شود،بر پايه نمونه بولين مثبت يا منفي از رابطه هاي ارتباط ابتدايي مشخص كه استطاعت را فعال مي كنند مي تواند منجر به هركدام از جايگزين هاي بولين مثبت در انتساب مرتبط باشد.


به طور جالب توجه،فرايندهاي شناختي خودشا مي توانند به عنوان طرحهاي ارتباط –نظارت شده فعاليت-مغزي مدل شوند كه همتراز با هر كدام از مجموعه هاي طرح /هدف مي باشد و به عنوان اصل عمومي يكسان در انتساب ارتباط و اسناد استطاعت موكول شوند(گوريسكا،تسه،وكوك 1997).همچنين اگر،مدلهاي زيبا از شناخت فرا تطبيق بتواند تعبير شود،كه توانايي ياد گيري درباره جهان را ندارند ولي همچنان براي يادگيري مهارتها تلاش مي كنند،و در حالت عمومي،پردازش اطلاعات را بصورت موثري انجام مي دهند.


پرسش:چگونه مي توانيم بردارهاي در همي از مراحل انگيزشي،محيط ها و فعالاني واسطه هستند در عبور بين انگيزش درك كننده و محيط تعريف كنيم كه بتواند تعادل تنظيم خود در حالت پيچيده كمك قابل اطميناني در محيط هاي پويا بنمايد؟


برخلاف پایدارها و استطاعتها، که دلیل رد استنباطها هستند، ارتباط در سطح عمل کار می کند. تغییرات در محیطهای اشتراکی(مراحل انگیزشی فعال از درک شده و جهان خارج) به عنوان نتیجه ای از فریند جاری از مراحل بهینه سازی و تغییرات رخ دهد که در یک تلاش برای رسیدن به ارتباطی متناسب و رضایت بخش. به عنوان مثال یک موردیکتا از گرسنگی و تشنگی را در نظر بگیرید(شکل5) و سناریویی را که بیان می کنیم در نظر بگیرید:


دختری خود را در یک آشپزخانه معمولی می یابد. یعنی با ابزارهایی که در رابطه با غذا هستند خود را در حال کار کردن می یابد. این محیط خاص، در عمل برای فعالیتهای مرتبط با خوردن سازماندهی شده است. و خدمتکاری کردن باعث یادآوری موثر مرحلع انگیزشی گرسنگی خواهد شد. بر اساس جستجویی که در آشپزخانه برای مواد غذایی می کند، یک کیک خامه ای را انتخاب می کند و کحرک بلعیدن کیک خامه ای تحریک می شود. سپس آشپزخانه بطور بینشی برای یافتن چیزی برای نوشیدن جستجو می شود. شیر را می یابد و انتخاب می کند که محرکی برای اجرای عمل نوشیدن است و به همین ترتیب الی آخر. این فرآیند تا جایی ادامه می یابد که ادراک کننده به مرحله تکمیل رضایت اشتیاق آور در محیط برسد. نیازی نیست که بگوئیم، باید هر آیتم لازمی برای خوردن و نوشیدن در این سناریو یافت نشود، اهداف شناختی برای سازگاری با نقص محیط تولید می شوند.


لینک دانلود عکس: http://www.pic.iran-forum.ir/images/r6whtrkx6frx55fk4rl.gif


شکل 5 : اثر بازگشتی از فرآیند فعالیت استطاعت به همراه ارتباط


به خاطر داشته باشید که هر محرک استطاعتی در شکل 5 مبتنی بر استقرار یک رابطه ارتباطی ابتدایی یکتا می باشد. فعالیتهای مکرر جستجو، فعالیت استطاعت، و ارزشیابی نتیجه مراحل خروجی هم از اجرای زنجیه طرح/ هدف قدیمی و هم از فرآیندی که نوع جدیدی را تشکیل دهد. همچنین بیاد داشته باشید که هر جایگزینی برای جستجوی ادراکی در محیط وابسته به فاکتور انگیزشی فعال جاری می باشد: اجزا انتخاب شده در رابطه با اهداف و طرحهایی که باید رسیدگی شود هستند. در این نقطه، واسطهای استنباطی با اهداف مرتبط با طراحی، که حسابی برای طبیعت انتخابی از توجه و بیان انتخابی از مشخصات محیط ارتباط می باشد. بنابراین، تا جائیکه ما این را میبینیم بحثها در شکل دهی فراعملگرهای ارتباط فقط در پیچیدگیهای درهم چینی انتشار ارتباط ظهور نکرده است و استطاعت انگیزشی در میان محطهای فراوان و مجموعه های طرح/نقشه بصورت همروند اثر می کند. این همچنین در تهیه واسط ارتباطی مناسب برای راهنمایی فرآیندهای مبتنی بر محتوای قرار دارد که درمانی برای شناخت ارتباطی می باشد.


خودبازتابی به روش شناختی:


می توانیم بر روی روابط استطاعت/ارتباط مستقلا از هر فرضیلتی در تکنولوژی شناختی و روشهای طراحی آن صحبت کنیم. از یک سو، فواید قادر بودن بر تعریف استطاعت در یک راه خاص به ما یک زمینه توجیهی برای ادغام ارتباط می دهد. و به این ترتیب، فواید توانایی برای حساب برای چگونگی اینکه ارتباط پردازش شده به ما یک زمینه توجیهی برای نمایش استطاعت را می گوئیم. ما فعالیتهای زیادی را در تحلیل مشکل انگیزش استطاعت به عنوان یک فعالیت تحقیقی در تکنولوژی شناختی دیدیم که یکی از مراکز سفارش را تاسیس کرده است، براساس اینکه کدام تکنولوژی شناخته ساخته می شود. از آنجائیکه یکی از مراکز مستقر فناوری شناختی برپا شده است اینکه چگونه هر روش جاری برای طراحی با مرکزیت کاربر می تواند برای شکل دهی یک روش شناختی مفید باشد، می تواند سوالات خود بازتابی بطور آنی به ذهن خطر کنند. در نظر بگیرید که ما قادر به تعیین مکانیزم داخلی برای طرح ارتباط پیش الگو باشیم. اینکه این چگونه فناوری شناختی را دربر خواهد داشت؟ یا به عبارت دیگر:


پرسش: چگونه طرح ارتباط پیش الگو برای ابزار طراحی پرفایده خواهد بود؟ چگونه این موضوع به طور قابل توجهی در فرآیند طراحی تکنولوژی موثر خواهد بود و ارائه یک چهارچوب کاری متحد می تواند برای سازگاری با مدلهای طراحی با مرکزیت کاربر شناخته شود؟


پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی بیشتر می باشد. این کافیست در اینجا که گفته شود که تمامی آدرسهایی که ما در بالا به آنها اشاره کردیم، حتی آخرین آنها، از زوایای گوناگون مورد بررسی و نگاه قرار گرفته اند که بسیار موثر خواهند بود، اگر به منظور، تحقیق آکادمیک، سازماندهی های تجاری، یا صنعت ( اسمیت 1996) بکار بروند. اینها تاکنون بطور سیستماتیک بکار گرته نشده اند تا از دورنمای عملگرایانه/واقع گرایانه برای طراحی واسطهای انسانی در راههایی که بطور عمده فوایدی برای انسانهای خاص در دستیابی به آخرین تکنولوژیهای پیشرفته دارند بررسی شود.


در راستای علایق بیشتر کاربر انسانی، ما ابتدا نیاز به یک درک کلی از خود فرآیند طراحی داریم. همانگونه که در آینده اشاره خواهیم کرد( گورایکا، مارس و می 1998) ما نباید فراموش کنیم که یک اساس یک رابطه استطاعت/ارتباط، همانطور که اینجا بحث شد، می تواند فقط بررسی جایگزینی در زمینه های اجتماعی شود. این مخصوصا زمانی درست می شود اگر که ما درخواستی برای مفاهیمی نظیر کنترل( که در تصمیم گیریهای توانمند اینکه چه ارتباطی باشد)، اصول اخلاقی ( در چه ارتباطی بیشتر ارتباط داشته باشیم: برای تولید کننده یا کاربر تکنولوژی)، و انتشار ذهنی از مکان یابی ارتباط در شرایطی که شناخت حاکم رشد کند و عباراتی را در آگاهیهای محیطی داشته باشد. به عنوان چنین سوالاتی می پرسیم که یک تعیین نامتعارف از روشی که ما به آن می رسیمو از موارد غیرضروری آن سوال می کنیم.


اگرچه روش بهم پیچیده، که ما تلاش می کنیم نشان دهیم که همیشه راههای جدیدی برای فکر کردن درباره مسائل قدیمی وجود دارد.(بدون نیاز به انتظار برای شیفتهای پارادیگمی خودبخودی (کوهن96/1992، بوزان وبوزان1993)) و سعی می کنیم تا از چنین تغیراتی برای تفکر و بازتفکری در سوالاتی که در فناوری شناختی می باشد، استفاده کنیم و برای در نظر گرفتن استلزامات مورد سوال این پرسش استفاده می کنیم. تغییر در طراحی از یک دورنمای شکل دهی و امتحانات پیوسته و انتقادی از روش، ما یک سوال جایگزین خواهیم داشت-- یک فرآیندی که به عنوان اصل مرکزی لازم از خود بازتابی در روش فناوری شناختی می بینیم – ممکن است یک راه برای اطمینان از بصیرت جدید و طراحیهای جلوگیرنده از فرضیاات کورکورانه از یک دورنمای ثابت باشد. یک دورنمای پرسشی خودبازتابی معمول براساس تحلیل روابط استطاعت/ارتباط بنا شده است که به ما پیشنهاد می کند که شانسی برای تولید یک زمینه بر اساس اینکه چه قسمت عملی ساخته می شود از ابزارها و تکنیکهایی برای طراحی واسط انسانی داشته باشیم برای ما فناوری شناختی در بردارنده این دنباله است و بنابراین می تواند خودش به عنوان ابزاری در ساخت طراحی به نظر بیاید.


مراجع: Anderson, J. R., 1990. The Adaptive Character of Thought. Hillsdale, NJ:

Lawrence Erlbaum Associates. Beynon, M., 1997. Report on the 2 nd International Cognitive Technology Conference. Digital Creativity, 8(3/4), pp. 160-164. Biocca, F., 1996. Intelligence Augmentation: The Vision Inside Virtual Reality. In: B. Gorayska and J. L. Mey, eds., Cognitive Technology: In Search of a Humane Interface, Amsterdam: North Holland, pp. 59-75. Biocca, F., 1998. The Cyborg's Dilemma: Embodiment in Virtual Environments. Proceedings, Second International Conference on Cognitive Technology: Humanizing the Information Age, August 25-28, 1997, Aizu-Wakamatsu City, Japan. Los Alamitos, CA: IEEE Computer Society, pp.12-26. Brooks, R. A. , 1991. Intelligence without representation. Aritificial Intelligence, 47, pp. 139-159. Brooks, R. A., 1998. The Intelligence Room Project. Proceedings of the Second Cognitive Technology Conference, CT'97, August 25-28, 1997, Aizu Wakamatsu City, Japan. Los Alamitos, CA: IEEE Computer Society, pp. 271- 278. Buzan, T, and B. Buzan, 1993. The Mind Map Book. London: BBC Books. Clark, A., 1997. Being There: Putting the brain,.body, and world together again. Cambridge, Mass.: MIT Press. Cox, K., J. P. Marsh, and B. Anderson, eds, 1995. Proceedings of the First International Cognitive Technology Conference, CT'95. 23-25 August 1995, Hong Kong. Dennett, D., 1996. Kinds of Minds: Towards an understanding of consciousness. London: Weidenfeld & Nicolson. Engelbart, D., 1963. A Conceptual Framework for the Augmentation of Man's Intellect. In: Howerton, ed., Vistas in Information Handling. Vol. 1. Spartan Books. Reprinted in I. Greif, ed., 1988, Computer- Supported Cooperative Work: A Book of Readings, San Mateo: Morgan Kaufmann, pp. 35-66. Evans, J. St B. T., 1996. Deciding before you think: Relevance and reasoning in the selection task. British Journal of Psychology, 87, pp. 223-240. Fodor, J., 1980. Methodological solipsism considered as a research strategy in cognitive psychology. The Brain and Behavioural Sciences, 85(8), pp. 1-5. Frijda, N., H., 1986. The Emotions. Cambridge: Cambridge University Press. Froehlich, T. J., 1994. Relevance Reconsidered - Towards an Agenda for the 21st Century: Introduction to Special Topic Issue on Relevance Theory. Journal of the American Society for Information Science, 45, pp. 124-134. Gover, W. W., 1991. Technology Affordances. Proceedings of CHI'91: Reading Through Technology, New Orleans, Luisiana, April 27 - May 2, USA, pp. 79- 85. Gibson, J. J., 1977. The Theory of Affordances. In: R. Shaw and J. Bransford, eds., Perceiving Acting and Knowing: Towards an Ecological Psychology, Hillsdale, N. J.: Lawrence Erlbaum Associates, pp. 67-82. Gibson, J. J., 1979. The Ecological Approach to Visual Perception. Boston, Mass: Houghton Mifflin. Gorayska, B. and R. Lindsay, 1989. On Relevance: Goal Dependent Expressions and the Control of Planning Processes. Research Report 16. School of Computing and Mathematical Sciences, Oxford-Brookes University. Gorayska, B. and R. Lindsay, 1993. The Roots of Relevance. Journal of Pragmatics, 19, pp. 306-312. Gorayska, B., and J. Marsh, 1996. Epistemic Technology and Relevance Analysis: Rethinking Cognitive Technology. In: B. Gorayska and J. L. Mey, eds., Cognitive Technology: In Search of a Humane Interface. Amsterdam: North Holland, pp. 27-39, Gorayska, B. and J. L. Mey, eds., 1996a. Cognitive Technology: In Search of a Humane Interface. Amsterdam: North Holland. Gorayska, B.and J. L. Mey, 1996b. Of Minds and Men. In: B. Gorayska and J. L. Mey, eds, Cognitive Technology: In Search of a Humane Interface, Amsterdam: North Holland, pp. 1-24. Gorayska, B. and J. L. Mey, eds, 1996c. AI&Society 10. Special issue on Cognitive Technology. Gorayska, B. and J. L. Mey, 1996d. Cognitive Technology. In: K. S. Gill, ed., Information Society: New media, ethics, and Postmodernism. London; New York: Springer Verlag, pp. 287-294, (First presented at the International Conference on New Visions of Post-Industrial Society. Brighton UK, 9 July 1994) Gorayska, B., J. Marsh, and J. L. Mey, 1998. Putting the Horse before the Cart: Formulating and Exploring Methods for Cognitive Technology. Proceedings of the Second Cognitive Technology Conference, CT'97, August 25-28, 1997, Aizu-Wakamatsu City, Japan. Los Alamitos, CA: IEEE Computer Society, pp. 2-9, Gorayska, B., N. Tse, and W. H. Kwok, 1997. A Goal Satisfaction Condition as a Function Between Problem Spaces and Solution Spaces. Technical Report TR- 97-06. Department of Computer Science, City University of Hong Kong. Greeno, J. G., 1994. Gibson's Affordances. Psychological Review, lOl(2), pp. 336- 342. Greeno, J. G. and J. L. Moore, 1993. Situativity and Symbols: Response to Vera and Simon. Cognitive Science, 17, pp. 49-61. Harnad, S., 1990. The Symbol Grounding Problem. Physica, D 42, pp. 335-346. Heft, H., 1989. Affordances and the Body: An Intentional Analysis of Gibson's Ecological Approach to Visual Perception. Journal of the Theory of Social Behaviour, 19(1), pp. 1-30. Jaszczolt, K, 1996. Relevance and Infinity: Implications for discourse interpretation. Journal of Pragmatics, 25, pp. 703-722. Jeannerod, M., 1994. The representing brain: Neural correlates of motor intention and imagery. Behavioural and Brain Sciences, 17, pp. 187-245. Johnson, G., 1997. Neuron to Symbol: Relevance Information in Hybrid Systems. Ph.D. Thesis. School of Computing and Mathematical Sciences. Oxford- Brookes University, UK. Johnson, G., J. L. Nealon, and R. O. Lindsay, 1996. Using relevance information in the acquisition of rules from a neural network. Proceedings of the Rule Extraction form Neural Networks Workshop, 68-8. AISB 1996. Brighton, UK Keynes, J. M., 1921. A Treatise on Probability. London: Macmillan. Koffka, K., 1935. Principles of Gestalt Psychology. New York: Harcourt Brace. Kuhn, T. S., 1962. The Structure of Scientific Revolutions. 3 rd edition, 1996. Chicago and London: Chicago University Press. Lackoff, G., 1987. Women, Fire, and Other Dangerous Things: What Categories Reveal about the Mind. Chicago: Chicago University Press. Langacker, R. W., 1987. Foundations of Cognitive Grammar. Vol. 1. Stanford, California: Stanford University Press. Lazarus, R. S. 1991. Emotion and Adaptation. New York & Oxford: OUP. Leeuwen, van L, A. Smitsman, and C. van Leeuwen, 1994. Affordances, Perceptual Complexity, and the Development of Tool Use. Journal of Experimental Psychology." Human Perception and Performance, 20(1), pp. 174- 191. Leontiev, A. N., 1978. Activity, Consciousness and Personality. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall. Lindsay, R. O., 1996. Cognitive Technology and the Pragmatics of Impossible Plans - A study in Cognitive Prosthetics. AI & Society ,10, pp. 273-288. Lindsay, R. and B. Gorayska, 1994. Towards a Unified Theory of Cognition. Unpublished MS. Lindsay, R. and B. Gorayska, 1995. On Putting Necessity in its Place. Journal of Pragmatics, 23, pp. 343-346. Lueg, C. and R. Pfeifer, 1998. Cognition, Situatedness, and Situated Design. Proceedings of the 2 'd International Cognitive Technology Conference, CT'97. August 25-28, Aizu, Japan. Los Alamitos: IEEE Computer Society Press, pp. 124-135, Marsh, J. and B. Gorayska, 1997. Cognitive Technology: What's in a Name? Cognitive Technology, 1(2), pp. 40-43. Marsh, J., C. Nehaniv, and B. Gorayska, eds, 1998. Humanizing the Information Age. Proceedings of the Second Cognitive Technology Conference, CT'97, 25- 28 August, Aizu, Japan. Los Alamitos: IEEE Computer Society Press, pp. 2-9. Mey, J. L., 1993. Pragmatics: An Introduction. Oxford: Blackwells. Nardi, B. A., ed., 1996. Context and Consciousness: Activity Theory and Human- Computer Interaction. Cambridge, Mass. MIT Press Newell, A., and H. A. Simon, 1972. Human Problem Solving. Englewood Cliffs: Prentice Hall. Olson, D. R., 1994. The World on Paper: The conceptual and cognitive implications of writing and reading. Cambridge: Cambridge University Press. Reed, E., 1987a. Why do things look as they do? The implications of James Gibson's The ecological approach to visual perception. In A. Costall and A. Still, eds, Cognitive Psychology in Question. Brighton: The Harvester Press, pp. 90-114, Reed, E., 1987b. James Gibson's ecological approach to cognition. In A. Costall and A. Still, eds, Cognitive Psychology in Question. Brighton: The Harvester Press, pp. 142-173, Searle, J., 1969. Speech Acts: An Essay in the Philosophy of Language. Cambridge: CUP. Smith, W., M. Rendell, S. Lewandowski, K. Kirsner, and J. Dunn, 1996. The Role of Shared Commitment, Problem Coherence, and Domain Knowledge. Cognitive Technology, 1 (1), pp. 9-18. Sperber, D., 1997. Intuitive and Reflective Beliefs. Mind and Language, 12(1), pp. 67-83. Sperber, D., and D. Wilson, 1986. Relevance: Communication and Cognition. Oxford: Blackwells. Suchman, L. A., 1987. Plans and Situated Action: The problem of human-machine communication. New York: Cambridge University PreVera, A. H. and H. A. Simon, 1993. Situated Action: A symbolic Representation. Cognitive Science, 17, pp. 7-48. Walker, P., 1996. The art of inspiring students. The New Academic, Autumn, pp. 12-16. Wicker, A. W., 1984. An Introduction to Ecological Psychology. Cambridge: Cambridge University Press. First published in 1979 by Wadsworth. Wierzbicka, A., 1992. Semantics, Culture, and Cognition: Universal Human Concepts in Culture-Specific Configurations. New York & Oxford: OUP. Winograd, T., and F. Flores, 1986. Understanding Computers and Cognition. Norwood, N. J.:Ablex Publishing. Yus Ramos, F., 1998. A decade of relevance theory. Journal of Pragmatics, 30(3), pp. 305-345.ss.