سیر تحول تاریخی فضا زمان زمان فیزیکی


زمان، مفهومی چنان آشنا، ملموس، بدیهی، پیش پا افتاده، و عمیق است که نوشتن درباره اش جسارت زیادی را می‌طلبد. فهم مفهوم زمان، و نقد کردنِ برداشت رایج از این مفهوم، اگر به قدر کافی تداوم یابد، به تلاش برای دستیابی به نگاهی تازه و رویکردی کارآمدتر دربارهٔ مفاهیمی کلیدی مانند مکان، تغییر، و رخداد منتهی می‌شود. زمان، مفهومی چنان حاضر و نافذ است که هر پیشنهاد جدیدی برای جور دیگر دیدنِ آن به راهبردهایی رفتاری برای دگرگونی در کردار هم می‌انجامد. این پیشنهادهای نظری، و آن توصیه‌های عملیاتی، به طور خاص مهمترین جنبه‌هایی هستند که به چالش طلبیدن مفهوم زمان را چنین ترسناک می‌نمایند امیدوارم که این نوشتار، متنی جسورانه باشد که دستیابی به درکی انتقادی از مفهوم زمان را ممکن سازد، و این کار را تا مرزهای استنتاج راهبردهایی رفتاری برای «جور دیگر جریان یافتنِ زمان» دنبال کند. دقت و صحت آن دیدگاه و کارآییِ این رهنمودِ رفتاری، تنها زمانی به درستی آشکار می‌شوند که با محک نقد آشنا شوند. زمانی ریموند ویلیامز رویکردهای اندیشمندان به زمان را در سه رده جای داده بود. از دید او سه نوع برداشت از زمان قابل تصور است. نخست: برداشت بی طرف که به زمان به عنوان متغیری خنثا و فرعی برای توضیح چیزهایی دیگر نگاه می‌کند. چنین برداشتی به مدلهای مکانیکی و علمی از زمانِ انتزاعی و ریاضیگونه منتهی می‌شود. مدلی که نیوتون نخستین بنیانگذار آن محسوب می‌شود. نگرش بی طرفانه با رویکردی جبرانگارانه از زمان به عنوان توجیهی برای تحلیل علی رخدادها استفاده می‌کند.

یک نوع ساعت شنی امروزی که جنبه تزئینی دارد

دوم: رویکرد تبارشناسانه، که گویا برای نخستین بار توسط نیچه مورد استفاده واقع شده باشد. این رویکرد، از زمان به عنوان بستری برای توضیح آن که چرا رخدادهایی خاصی به شکلی ویژه رخ دادند، استفاده می‌کند. این زمان، بر خلاف مفهوم انتزاعیِ پیش گفته، پویا و سیال است و بسته به ماهیت رخداد و موضوع مورد پژوهش، انعطاف زیادی را از خود نشان می‌دهد.

سوم: رویکرد خصمانه یا انتقادی: که بر مبنای حمله بر دو نگرش پیش گفته استوار است و هدفش ویران کردن مبانی نظری برداشتی از زمان است که بدیهی پنداشته می‌شود. این رویکرد به نگرشهای تاریخ مدار و زمان گرا با دیدی انتقادی نگاه می‌کند و در صحت قوانین تاریخی شک می‌کند.

امیدوارم که متن کنونی در ردهٔ سوم بگنجد رهیافت من در این متن چنین خواهد بود. نخست، بحث را با آنچه که در مورد زمان می‌دانیم آغاز می‌کنم. این دانستن، به شواهدی «سخت» باز می‌گردد که از مجرای علوم تجربی استخراج شده و تصویری به نسبت دقیق از مفهوم زمان را به دست می‌دهد. تصویری که با وجود نقطه اتکای مستحکمش در علوم تجربی، معمولاً مورد غفلت واقع می‌شود. سپس، بر مبنای چارچوب نظری مورد علاقه‌ام -نظریهٔ سیستم‌های پیچیده- مفهوم زمان را بازسازی می‌کنم و تفسیری از چگونگی ظهور آن در سیستمها به دست می‌دهم. پس از آن به بحث اصلی خویش می‌پردازم. بحثی که بر دلایل مسخ شدگی و دگردیسی مفهوم زمان در سطوح جامعه شناختی و روانشناختی تمرکز دارد. در همین بخش بسیاری از پیش فرضهای مرسوم دربارهٔ زمان را به چالش خواهم کشید و راهبردهایی را برای رویارویی با زمان به شکلی نو پیشنهاد خواهم کرد.

منبع ویرایش

کتاب فیزیک از آغاز تا امروز نوشته حسین جوادی چاپ دوم شهریور ۱۳۸۷ انتشارات اندرز