ویکی‌کتاب:سره‌نویسی



«برای هر کس که به راه تازه‌ای می‌رود خطر گمراهی هست، فقط آنان که به جای خود ایستاده‌اند هرگز گمراه نمی‌شوند.»
پرویز خانلری وزیر فرهنگ پیشین ایران در مجلهٔ سخن (تیر ۱۳۲۳)

از هدف‌های سره‌گویی و سره‌نویسی این است که از زیان‎‌هایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوش‌نواز زبان و هم‎چنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد می‎‌کنند، جلوگیری کنیم. این که زبان پارسی نمی‌باید «وام‌واژه‌ها» را راه دهد، دیدگاهی دانش‌ورانه و بر پایه برهان‎‌های زبان شناختی است. زبان پارسی بسیار پیشرفته است. زبانی است بسیار پویا.[۱]

زبان فارسی، زبانی است توانمند و بی‌نیاز، اگر گاهی به «وام‌واژه‌ها» نیاز دارد، این نیاز در همان مرز و اندازه‌ای است که هر زبان می‌تواند داشته باشد؛ و حتی بسیار کمتر از بسیاری از دیگر زبان‎‌ها، نیازمند «وام‌واژه‌ها» ست. نخستین و آشکارترین زیان و گزندی که زبان‎های بیگانه به زبان پارسی می‎زنند آن است که به رفتار آهنگین و خنیایی و گوش نواز این زبان لطمه می‌زنند.[۲]

بحث پالایش زبان (اما نه سره‌نویسی مطلق) از وجود واژه‌های بیگانه، مسألهٔ مهمی است که باید در هر زبانی به آن پرداخته شود؛ اما این نکته در خور توجه است که این پالایش زبانی، دربرگیرندهٔ امکان‌ها و فرصت‌ها، و داشتن فرهنگ واژگانی بسیار در زبان است.

در صورتی که یک زبان، برابرهای جا افتاده و قشنگ را در فرهنگ واژگانی خود داشته باشد (و از سوی دیگر با محدودیت مفاهیم کاربردی روبه رو نباشد)، بهتر است به جای کاربرد واژه‌های بیگانه و نا آشنا که سبب نشان دادن فقر فرهنگی در زبان می‌شود-{در حد امکان} نویسندگان و گویندگان آن بکوشند از واژه‌های مربوط به آن زبان استفاده کنند.

نفس توجه به این مسأله، در گام نخست سبب رشد زبان می‌شود و در گام بعدی، فرهنگ توجه به اصالت‌های زبانی را در میان گویندگان آن (با گذشت زمان) نهادینه می‌سازد. امروزه افرادی هستند که به پالایش زبان فارسی ارج می‌نهند و کوشش‌های بسیاری در این راه انجام داده اند، مثلن بدرالزمان قریب از اعضای فرهنگستان فارسی و چهره ماندگار ایران آثار بسیاری درباره زبان ایران باستان پدید آورده است. از دیگر نویسندگانی که آثاری به پارسی سره دارند عبارتند از ابوالقاسم آزاد مراغه ای، ذبیح بهروز.

اهمیت سره‌نویسی و جلوگیری از ایجاد واژه‌های جعلی

بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی در واقع عربی نیستند و اعراب آن‌ها را به معنایی که خود می‌دانند در نمی‌یابند! این واژه‌ها را " ساختگی " (جعلی) می‌نامند و بیش ترشان ساختهٔ ترکان عثمانی است. از آن زمره‌اند :ابتدایی (عرب می‌گوید: بدائی)، انقلاب (عرب می‌گوید: ثوره)، تجاوز (اعتداء)، تولید (انتاج)، تمدن (مدنیه)، جامعه (مجتمع)، جمعیت (سکان)، خجالت (حیا)، دخالت (مداخله)، مثبت (وضعی)، مسری (ساری)، مصرف (استهلاک)، مذاکره (مفاوضه)، ملت (شَعَب)، ملی (قومی)، ملیت (الجنسیه) و بسیاری از واژه‌های دیگر. بسیاری از واژه‌های عربی در زبان فارسی را نیز اعراب در زبان خود به معنی دیگری می‌فهمند، از آن زمره‌اند :رقیب (عرب می‌فهمد: نگهبان)، شمایل (عرب می‌فهمد: طبع‌ها)، غرور (فریفتن)، لحیم (پرگوشت)، نفر (مردم)، وجه (چهره) و بسیاری از واژه‌های دیگر.

وجود کلمات مشترک در دو زبان فارسی و عربی و تفاوت معنایی آن‌ها به ارتباط و پیوند بین ایرانیان و عرب در برخی دوره‌ها بازمی‌گردد. شدت و ضعف در این ارتباط باعث شد که برخی از کلمات عربی وارد‌شده به فارسی تحول معنایی یابند؛ یعنی معنای آن‌ها با معنای عربی متفاوت گردد. در جدول زیر چند نمونه از واژه‌های عربی با معنای متفاوت عربی و پارسی نوشته شده است[۳]:

واژه در عربی در فارسی
جریمه جنایت غرامت
عکس متضاد تصویر
اختصاصی کارشناس خاص
انقلاب کودتا انقلاب یا خیزش مردمی
خسیس ناچیز بخیل
فرض اجبار احتمال
جامعه دانشگاه مجتمع
تجاوز اقدام عمل خلاف عفت

استفاده از واژگان بالا و مانند آن‌ها در زبان فارسی درست نیست بنابراین باید سره‌نویسی انجام دهیم تا آن‌ها را با واژگان فارسی جایگزین کنیم. در زمان قاجار در ایران تعداد زیادی واژه جعلی عربی در زبان فارسی ایجاد شده بود که حضور این واژگان در زبان فارسی ناپایدار بود و با گسترش جنبش سره‌نویسی از بین رفتند. با این حال هنوز هم واژگانی در زبان فارسی وجود دارند که اگر چه به نظر عربی هستند ولی در زبان عربی وجود ندارد یا معنای دیگری دارند. برای زدودن چنین واژگانی از زبان فارسی نیاز داریم بیشتر سره‌نویسی انجام دهیم. شایان ذکر است نگرانی کسانی که می‌گویند سره‌نویسی باعث می‌شود درک کردن متن سخت شود یا نامفهوم به نظر برسد کاملاً بیهوده است و زبان جریانی پویا است که همیشه واژگان تازه‌ای تولید می‌کند.

یکی دیگر از کاستی‌های پیش آمده، دگرگونی آواشناختی و خوشخوانی واژگان ایرانی‌تبار فارسی است که با دستور واژه‌سازی در زبان عربی درآمیخته و آمیزه‌های ناهماهنگی مانند خواهشاً، دستورات، پیشنهادات، ویرایشات، سبزیجات، ادویه جات، ... و بسیاری ریخت‌ها و ساختارهای ناشیوا و ناهمخوان را پدیدآورده است. امروزه به کار بردن چنین واژه‌ها و عبارت‌هایی در زبان فارسی نادرست شمرده می‌شود و پیشنهاد می‌شود با افزایش سره‌نویسی آن‌ها را هرچه سریعتر بزداییم. البته کسانی هم پا را از واژگان زبان فراتر گذاشته و گفته‌اند حتی حرف‌های الفبای فارسی هم نباید دیگر عربی باشد.

با همة دگرگونی‌های مثبت و امیدبخشی که در قرن اخیر در زبان فارسی ایجاد شده است تا این زبان ساده‌تر، پویاتر و در حوزه‌های مختلف کاربردی خود کارآمدتر باشد، نه‌تنها هنوز از سردرگمی‌های گذشته کاملاً رها نشده و به سامانمندی و درجة معیاری دلخواه و شایستة فرهنگ و تمدن ایران‌زمین نرسیده است، بلکه با آشوب‌های تازه‌ای نیز روبه‌رو شده که غالباً دست‌پروردة کسانی است که یا عرب‌مآب‌اند یا فرهنگی‌مآب. در این زمینه، جلیل دوستخواه در مقالة خود با عنوان «زبان فارسی از آشوب تا سامان» می‌نویسد: «از یک‌سو کسانی را می‌بینیم که گویی زمان‌سنج خود را به چاه انداخته باشند! اینان بی‌پروا به بایستگی‌ها و نیازهای زمانه، هنوز هم پا بر جای پای پیشینیان می‌گذارند و» «ره چنان می‌روند که رهروان رفتند»! و همچنان عربی‌مآبی و پیچیده‌نویسی را مایه فخر خود می‌شمارند و نه‌تنها در میهن که گاه در جای دوری چون آمریکا هم در پایگاه استاد زبان و ادب فارسی، «علامه‌بازی» درمی‌آورند...» وی برای روشن کردن منظورش، مثال‌هایی از این نوع رفتار ناهنجار با زبان فارسی می‌زند که معتقد است مردم برای فهمشان به فرهنگ لغت احتیاج دارند:

علی ایّ حال (به هر روی/ به هر حال/ در هر حال/ به هر صورت/ در هر صورت)؛

به اقرب احتمالات (به نزدیک‌ترین احتمال‌ها/ به احتمال زیاد/ به احتمال نزدیک به یقین)؛

یاللعجب (شگفتا/ ای شگفت/ ای عجب/ عجبا)؛

متفق‌القول (هم‌سخن/ هم‌گفتار/ هم‌قول)؛

اساتید متقدم (استادان پیشین/ استادان قدیم)؛

قلت بضاعت (اندک مایگی/ کم‌مایگی/ کم‌بضاعتی)؛

فقه‌الغه (زبان‌شناسی)

....

جعل واژگان در دوران قاجار

از روزگارِ پادشاهیِ ناصرالدین شاه، با برقراریِ رابطه پایدار با «دولِ خارجه» و پدید آمدن هسته دستگاه‌های اداری و انتظامی مدرن، به تقلید از سبک اروپایی، زبانِ منشیانۀ درباری، رفته‌رفته می‌بایست سبک دشوار و پرگویی مغلق کم‌مایه خود را رها کند و راه تقلید از زبان اداری فرانسه و دستگاه اصطلاحی آن را در پیش گیرد. واژه‌های کهن می‌بایست بارهای معنایی تازه به خود بگیرند که از زبان فرانسه وام گرفته شده بود یا در همان قاب‌های زبان سنتی و عادت‌های آن، در همان قالب‌های صرفی و نحوی عربی یا عربی‌مآب، واژه‌هایی را جعل کنند که چه بسا به گوش هیچ عرب‌زبانی نخورده بود. آشنایی با اندیشه‌های «تجدّد»، و به دنبال آن، انقلاب مشروطیّت نیز عالمی از مفهوم‌های سیاسی را با خود آورد که سرراست از زبان فرانسه یا ناسرراست از راه ترکی عثمانی یا روسی به فارسی وارد شدند. از آن جمله، در بالاترین ساحت، مفهوم‌هایی مانند قانون اساسی، مجلس، حریّت، و مشروطیّت بود که، در جوار صدها واژۀ اداری و ارتشی و علمی و فنّی دیگر، به این معنای مدرن در زبان فارسی پیشینه نداشتند.

ساماندهی نظام اداری و تشکیل وزارتخانه‌ها برای اداره امور تخصصی کشور در زمان پادشاهان قاجاری، گسترش یافته و بسیاری از وزارتخانه‌های مهم کشور مانند وزارت امور خارجه، اطلاعات و حتی صنایع و معادن و ... ریشه در این دوره تاریخی دارند. در نامگذاری این نهادها و سمت‌های جدید، در کنار لغات غربی فراوان، اغلب از لغات با ریشه عربی استفاده شده است. واژگان عربی همگام با تغییرات همه جانبه ایران در عهد قاجاریه، به تعداد زیاد، پیوسته وارد زبان فارسی گشته‌اند و گاهی بر حسب نیاز از مصادر عربی (یا از ریشه زبان‌های دیگر و بر وزن کلمات عربی) جعل شده‌اند، اما می‌توان گفت بیشترین شیوه تامین نیازهای واژگانی آن عهد به شکل تغییر در کارکرد معنایی واژگان بوده است.[۴]

آغاز سره‌نویسی، چه کسی و کجا؟

جلال‌الدین میرزا قاجار فرزند فتحعلی‌شاه قاجار و هما خانم کُرد جهانبگلو در سال ۱۲۴۲ یا ۱۲۴۵ هجری قمری زاده شد. اندک اخباری که از زندگی جلال‌الدین میرزا ضبط شده‌است، وی را «خوش‌سیما»، «سروقامت»، «ادب‌دوست»، «خوش‌گفتار» و «بااستعداد» وصف کرده‌اند. جلال‌الدین میرزا در اوایل جوانی با فرنگیان هم‌نشین شد و زبان فرانسه آموخت و یکی از زبان‌دانان عصر خود شد. بااین‌همه، از اخبار زندگی جلال‌الدین میرزا آگاهی‌های اندک و پراکنده‌ای در دست است. جلال‌الدین میرزا در دههٔ هشتاد سدهٔ سیزدهم قمری به بیماری سیفلیس مبتلا شد و رفته‌رفته بینایی خویش را از دست داد. جلال‌الدین میرزا پس از خانه‌نشینی نگارش تنها اثر تاریخ‌نگاری خود را آغازید. این کتاب که نامهٔ خسروان نام دارد، اثری سه‌جلدی در تاریخ عمومی ایران است که در فاصلهٔ میان سال‌های ۱۲۸۵ تا ۱۲۸۸ هجری قمری نگاشته شد. وی نامهٔ خسروان را به پارسی سره نگاشت.

از سده سیزدهم هجری، حرکتی در ایران آغاز شد که پالایش فارسی را از واژگان، اصطلاحات و تعبیرات بیگانه، به ویژه عربی تجویز می‌کرد. این حرکت از زمان پادشاهی ناصرالدین شاه (۱۲۶۴-۱۳۱۳ق) آغاز شد و پس از چندی به صورت جنبشی درآمد که تا حدی بر آگاهی‌های تاریخی و تعصّب ملّی استوار بود. سره‌نویسی در سده سیزدهم هجری به دنبال ساده‌نویسی پدید آمد که واکنشی در برابر نثر مصنوع و پرتکلّف آن روزگار بود.[۵] نخستین جلسه اعضای پیوسته فرهنگستان جهت واژه‌گزینی به روش علمی، در ۱۲ خرداد ۱۳۱۴ به ریاست محمدعلی فروغی در مدرسه عالی حقوق تشکیل شد و نخستین فرهنگستان زبان فارسی رسماً آغاز به کار کرد.[۶] اقدام به تأسیس فرهنگستان، در سال ۱۳۱۴ و پس از بازگشت رضاشاه از سفر ترکیه و تأثیرپذیری او از اقدامات ترک‌ها در زمینه تصفیه زبان، و نیز به دنبال جنبشی که در میان مقامات رسمی و محافل ادبی به قصد تصفیه زبان فارسی از واژه‌های بیگانه پدید آمده بود، صورت گرفت. نسبت به عملکرد فرهنگستان و اصرار رضاشاه بر کاربرد واژگان فارسی، قضاوت‌های متعدد و بعضن مختلفی در همان سال‌ها مطرح شد.[۷]

با وجود همه کوشش‌هایی که تا کنون برای گسترش سره‌نویسی صورت گرفته است امروزه همه کسانی که به زبان فارسی سخن می‌گویند قطعن با واژه‌های عربی که گاهی پی بردن به معنای آن دشوار است برخورد کرده‌اند پس نیک می‌دانند که به‌کارگیری این واژگان به ویژه به‌کارگیری بیش از اندازه آن، پی بردن به معنای جمله را دشوار می‌کند.

چرا برخی با سره‌نویسی مخالفند؟

یکی از دلیل‌هایی که برای مخالفت با سره‌نویسی بیان می‌شود این است که همه زبان‌ها از همدیگر تأثیر پذیرفته‌اند و زبانی که از زبان‌های دیگر وام نگرفته باشد، زبانی مرده است. با این استدلال به نظر درست می‌رسد که واژه‌هایی از زبان عربی در فارسی به کار ببریم و عربی نیز واژگان بسیاری از فارسی گرفته است. این عبارت درست است ولی دلیل خوبی برای مخالفت با سره‌نویسی نیست چراکه در زبان عربی امروزی هر چند هنوز هم واژه‌های پارسی وجود دارند ولی بسیار کم است، این تنها زبان پارسی امروزی است که شمار زیادی از واژه‌های عربی را استفاده می‌کند. در دوره‌های آغازین، دانشمندان اسلامی (که خود ایرانی بودند) از واژگان پارسی با کمک قالب‌های عربی واژگانی ساختند که تعدادی از آن‌ها به زبان عربی نیز راه یافته‌اند مانند: استیناف (از واژهٔ «نو» به معنی درخواست نو و تجدید نظر)، تهویه (از «هوا» به معنی عوض کردن هوا)، انتظار (از واژه «نگر») و ... اما این تبادل واژگان مربوط به دوران ابتدایی اسلامی بود و در دوره قاجار تقریبن هیچ واژه‌ای از زبان فارسی به زبان عربی وارد نشده است. حال آنکه بسیاری از واژگان عربی‌ای که در زبان فارسی امروز وجود دارند در دوره قاجار وارد این زبان شده‌اند. آیا بایسته است که از واژه‌های عربی که در زمان قاجار وارد فارسی شده‌اند یا جعلی هستند در زبان پارسی امروزمان استفاده کنیم؟

یکی دیگر از دلیل‌هایی که برای مخالفت با سره‌نویسی بیان می‌شود این است که سره‌نویسی کار مشکلی است. در پاسخ این افراد باید گفت بخشی از سره‌نویسی مشکل است اما همه آن مشکل نیست پس نمی‌توان یله‌وار گفت سره‌نویسی مشکل است. برای مثال واژه‌های فیل، طراز، زنجبیل، باذنجان، جوهر، صباح، لجام، نسخه، ... همان واژه‌های پارسی پیل، تراز، زنجبیل، بادمجان، گوهر، پگاه، لگام، نسک، ... بودند که عرب‌ها یا ایرانی‌ها برخی از حروف آن را تغییر دادند و دوباره ما از همان واژه‌های خودمان ولی تغییر یافته به عربی استفاده می‌کنیم. آیا واقعاً سخت است به جای طراز که یک واژه عربی است بنویسیم تراز؟ بعضی از این واژه‌ها را خود فارسی‌زبان‌ها حرف‌هایش را تغییر داده و وارد زبان عربی کرده‌اند آنگاه چطور است که ما خود نمی‌توانیم آن‌ها را کنار بگذاریم؟ دست کم ۱۵ نویسندهٔ بزرگ ایرانی در شکل‌دهی ادبیات عرب نقش داشته‌اند که سیبویه از جملهٔ آنان است. این دانشمندان از مصدرهای فارسی با استفاده از باب‌ها و قالب‌های دستور زبان عربی صدها کلمهٔ جدید ابداع کرده و به غنای ادبیات عرب افزوده‌اند.

یکی دیگر از دلیل‌هایی که برای مخالفت با سره‌نویسی بیان می‌شود این است که با استفاده نکردن از واژه‌های عربی دیگر نخواهیم توانست اثرهای ادبی بزرگان و شاعران گذشته را بخوانیم. این حرف از پایه نادرست است زیرا قرار نیست ما و نسل‌های پس از ما بدون مشکل به خواندن تمام اثرهای ادبی پیشینیان‌شان توانمند باشند. گذشته از این بسیاری از واژگان عربی تنها در دوره قاجار وارد زبان فارسی شده‌اند و با حذف آن‌ها شما همچنان قادر به خواندن اثرهای ادبی پیشینیان خود خواهید بود. از این که بگذریم همیشه واژه‌های جدیدی به زبان پارسی وارد می‌شوند و واژگان بسیاری نیز کنار گذاشته می‌شوند یا معنایشان تغییر می‌کند و شما به هیچ وجه نمی‌توانید جلوی این رویداد بایستید.

اصول سره‌نویسی

  • مهمترین نکته در سره‌نویسی؛ وضوح برای اکثریت. در ویکی‌پدیا پیشنهاد می‌شود ویراستاران از واژه‌ها و عبارت‌های واضح، متعارف و سادهٔ زبان فارسی نوشتاری امروز در نوشتن و ویرایش مقالات استفاده کنند و از واژه‌ها و عبارت‌های نامعمول و مهجور پرهیز کنند. البته به دلیل آنکه معیاری دقیق برای مهجور بودن یک واژه وجود ندارد آنچه مهم است این است که واژه‌ها کمترین ابهام را داشته باشند، راحت‌تر خوانده و فهمیده شوند، و عدّهٔ بیشتری از فارسی‌زبانان آن را بفهمند.
  • در صورتی که در علم یا فن مشخصی معنی دو کلمه متفاوت باشد ولی در زبان فارسیِ معمول (زبان غیرتخصصی) هم‌معنی باشند، این کلمه‌ها به عنوان اصطلاح فنی خاص شناخته شده و از این قاعده (وضوح برای اکثریت مردم) مستثنی هستند. معیار تشخیص چنین مواردی واژه‌نامه‌هایی است که توسط صاحبنظران علوم و فنون منتشر شده است.
  • در مواردی که کلمهٔ معمول بین فارسی‌زبانان ایران و افغانستان متفاوت است، استفاده از دو کلمهٔ معمول با هم توصیه می‌شود، ولی استفاده از یکی از دو کلمه نیز مجاز است. واژه‌های مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی ایران و دپارتمان زبان فارسی آکادمی علوم افغانستان از این سیاست مستثنی هستند.
  • اگر بیم آن می‌رود که مخاطب نتواند معنی واژه سره به کار رفته را متوجه شود، راه حل پیشنهادی این است که سعی کنید با استفاده از «آگاهی از مفهوم» (Context Awareness) در متن مقاله، مساله را با ویرایش فیصله دهید. یعنی به شکلی می‌توان در جایی از متن که حساس است و خواننده برای اولین بار با مفهومی آشنا می‌شود واژهٔ معادل محبوب‌تر و مشهورتر را بیاورید و در بخش‌های بعدی بر حسب مورد می‌توان هر یک را آورد.

(مثال برای واژه‌های خاور و باختر: «نادر توانست در دوران کوتاه حکومت خود، دست‌اندازی‌هایی به سرزمین‌های همسایگان شرقی داشته باشد و در عین حال از مرزهای غربی دفاع کند. آن کشورگشایی‌ها غالباً از مرزهای شمال خاوری ایران انجام گردیدند و دفاع از مرزهای باختری به یاری کوچ اجباری عده‌ای از اهالی خراسان به آن مرزها ممکن گشت.»). خلاصه‌اش این است که بیاییم و از هر دو دستهٔ لغات به شکلی در متن مقاله استفاده کنیم که جنبهٔ مشهور ساختن آن واژه‌ای که کمتر استفاده‌شده است را نیز داشته باشد و در صورتی که مقاله اجازهٔ این کار را ندهد (بسیار کوتاه باشد و...) از موردی که معمول‌تر است.

گزینش واژه

  • در گزینش واژه در ویکی‌پدیا دو بند دارد.
  1. واژه گزینی: گزینش واژه برای نام مقاله‌ها و ترجمهٔ فارسی یا واژه‌های متن مقاله‌ها که به جستار نوشته مربوط اند و در جست و جو ی کاربران نقش اساسی دارند
  2. استفاده از واژه: هر واژه‌ای که در متن مقاله باشد و به موضوع بنیادی نوشته ربطی نداشته باشد تا در جست و جو کاربران مشکلی پدید نیاید.

واژه‌گزینی

با توجه به شرایط امروز ما به واژه‌های جدید نیازمندیم؛ بنابراین، اگر واژه‌ها به‌طور صحیح و با معیارهای علمی تولید شوند، دایره واژگان زبان گسترش می‌یابد و در نتیجه قدرت زایش زبانی و ارتباط و تأثیرگذاری زبان بیشتر می‌شود. واژگانی که فرهنگستان برای جانشینی واژه‌های بیگانه تصویب می‌کند، باید آسان خوانده و به ذهن سپرده شوند. زیبا و خوش‌آهنگ بودن و با پیشینه فرهنگی مردم مرتبط بودن از دیگر ویژگی‌های این واژگان باید باشد. واژگان یاد شده، همچنین بهتر است ترکیبی و نامأنوس نباشند و تجربه‌ها و خاطرات خوب مردم را منعکس کنند؛ بنابراین، واژه جدید باید از نظر ساختاری و آوایی و موسیقایی راحت در دهان بچرخد و از نظر محتوایی نیز معنای درست و روشنی داشته باشد تا مردم به‌راحتی آن را به کار ببرند. واژه‌های نو به آسانی در دل زبان پارسی جا خوش می‌کنند و یکی از دلیل‌هایش این هست که گفتن واژه‌های عربی بعضن بسیار سخت است مثل واژه «ناشناس» که جای «مجهول‌الهویه» آمد و خیلی زود جا خوش کرد. واژه‌هایی که از یک گروه اسمی شامل چند واژه تشکیل شده باشند نمی‌توانند برابرنهاد خوبی باشند و بین مردم هرگز جا نمی‌افتند مثلن «همپارش» {شیمی} برابرنهاد بهتری است برای «isomerization» تا «هم عنصر شدن».

سیاست واژه گزینی: واژه‌ها بر اساس نخستینگی (اولویت) زیر گزیده می‌شوند.

  1. درصورتی که فرهنگستان ادب فارسی پیشتر واژه‌ای برای آن گزیده باشد.
  2. در واژه گزینی واژگانی که تا کنون در فارسی نبوده‌اند هیچ نیازی به گزینش از میان واژگان پرکاربرد زبان یا واژه‌های تاکنون ساخته شده نیست و می‌توان با بهره جویی از امکانات زبان فارسی آن‌ها را ساخت
  3. واژه باید تاجایی که شدنی است با ساختار زبان فارسی سازگار باشد. یعنی با آن بتوان واژه‌های بیشتری ساخت و واژه‌های بیشتری با آن ساخته شده باشد؛ و اگر از ساختار ویژه‌ای در ساخت واژه استفاده می‌کنیم آن ساختار حتماً باید فارسی باشد.
  4. ریشهٔ فارسی داشته باشد.
  5. اولویت با واژه‌ای است که اگر چه ریشهٔ فارسی ندارد ولی با فارسی سازگارتر است و واژه‌های خوش نواخت بیشتری می‌توان با آن ساخت.

پروفسور حسابی در نوشتاری به بررسی واژه‌سازی در پارسی که زبان پیوندی است (زبان‌های آریایی پیوندی هستند) پرداخته و با آمار نشان داده که در پارسی با درآمیختنِ ریشه‌ها با پیش‌وندها و پس‌وندها می‌توان:

۲۲۶۲۷۵۰۰۰ = ۹۰۰۰۰۰ + ۳۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰

دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه ساخت، ولی در عربی که زبان برگیری (اشتقاقی) است تنها با واژه گیری ریشه‌ها که شمارِ آنها از ۲۵۰۰۰ کم‌تر است، دستِ بالا می‌توان:

۱۷۵۰۰۰۰ = ۷۰ × ۲۵۰۰۰

یک میلیون و هفتسد و پنجاه هزار واژه ساخت. این توان زایا بودن واژه را در پارسی را نشان می‌دهد![۸]

استفاده از واژه‌ها (در ویکی‌پدیا)

سیاست در به کاربردن واژه:

  1. واژه باید در حد دانش خواننده بنا به اساس‌نامه باشد. درمتن درست معنی دهد (منظور از معنی، معنی روز است و پیشینهٔ واژگان شرط نیست) بنا به قوانینی که تصویب می‌شوند، ایراد بنیادی در جست و جو پدید نیاورد. در به کار بردن وام واژه‌ها باید هوشیار بود ونکته‌های زیر را در نظر گرفت.
    1. اگر برای واژهٔ بیگانه معادلی در زبان داریم، هرگز واژه بیگانه را به کار نبریم. مثلاً به کاربردن «دپارتمان» یا «آئروپلان» ممنوع است.
    2. به کار بردن واژگانی که
    3. تا جایی که می‌شود از ساختارهای فارسی بهره جست. مثلاً به جای صفویه یا سلجوقیه یا علمیه یا عملیه، صفویان و سلجوقیان و علمی و عملی را به کاربرد.
    4. اولویت به کار بردن وام واژه‌ها با وام واژهایی است که بیشتر در زبان به کار رفته‌اند و دیرینهٔ استوار تری داشته و واژه‌های بیشتری از آن‌ها گرفته شده است. برای نمونه بهتر است به جا «مد شده است» بگوییم «معمول شده است» یا «رواج یافته» است.
    5. تا جایی که می‌شود به جای به کاربردن واژه‌های برگرفته شده از یک واژهٔ بیگانه، ریشه یا مصدر واژه را گرفته و دیگر واژگان را بر اساس آن بسازیم. مثلاً واژهٔ «حل» را از تازی گرفته و به جای «حلال»، حل کننده و به جای «محلول بودن» حل شدن را به کار بریم. هر چند این دربارهٔ واژگان عربی پر کاربرد مانند نمونه‌ای که آوردیم تنها یک پیشنهاد است و به کار بردن برابرهای عربی نیز هیچ ایرادی ندارد.
    6. تا جایی که می‌شود سرهم بنویسیم؛ سر هم بنویسیم. مثلاً «سیدی» درست و «سی دی» نادرست است.
    7. واژه‌ها باید به همان گونه‌ای که وارد زبان شده‌اند به کار روند. برای نمونه اینترناسیونال درست تر از اینترنشنال و تئاتر درست تر از تیاتر است.
  • با برقراری هر اولویت، اولویت‌های دیگر هیچ ارزشی نخواهند داشت.
  • میزان ربط واژه‌های درون متن به جستار مقاله بر اساس درصد ارتباطی که به وسیلهٔ ویکی در جست و جو ی واژه در مقاله به دست می‌آید. یا بر اساس یک قانون با نظر کاربران به تصویب می‌رسد.
  • واژهٔ خوش نواخت واژه‌ای است که کمتر نیازمند فرایندهای کاهش یا افزایش واجی شود و یا واج غیر پارسی سره نداشته باشد.
  • برای واژه گزینی در سیاست‌های واژه گزینی کاربران باید نباید سرخود عمل کنند وبا متغیری که در ویکی تعریف خواهد شد. واژهٔ پیشنهادی خود را (همراه با برابر بیگانهٔ آن در پاورقی یا کمانک) در مقاله شان به کار برند. این واژهٔ پیشنهادی مانند مقاله‌های درخواستی به فهرست واژگان در خواستی افزوده می‌شود و کاربران با رای دادن با افزودن واژه‌های پیشنهادی و رای دادن به واژه‌های گوناگون بهترین واژه را تعیین می‌کنند.
  • در گزینش یا کاربرد واژگان معیار می‌تواند فارسی معیار ایران ،افغانستان یا تاجیکستان باشد.
  • درگزینش واژه از بین واژگان فارسی معیار ایران ،افغانستان یا تاجیکستان باید واژه‌ای را گزید که ریشهٔ پارسی داشته باشد و با ساختار زبان فارسی سازگار تر باشد؛ که برای این گزینش باید مانند دیگر واژه گزینی‌ها رای گیری شود.
  • واژه سازگار با فارسی ویژگی‌های زیر را دارد:
  1. در گفتگوکمتر دچار فرایندهای واجی شود (کاهش یا افزایش).
  2. واژه‌های بیشتری از آن گرفته شده باشد.
  3. اگر از واژه‌های گرفته شده از فارسی کهن که امروزه نیز کاربرد دارد باشد بهتر است (ممکن است اکنون نیازمند آن باشیم که آن را در معنی جدید به کار بندیم).
  4. نوشتن و خواندنش هماهنگی بیشتری داشته باشد.

زبان‌های ایرانی

منظور از اصطلاح زبان‌های ایرانی یا زبان‌های ایرانی‌تبار، گروهی از زبان‌ها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشته‌اند و به معنی زبان‌های مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست. مهم‌ترین زبان‌ها، لهجه‌ها و گویش‌های ایرانی نو جدا از فارسی عبارتند از: کُردی، تاتی، لکی، پشتو، بلوچی، آسی، لری، مازنی، تالشی و گیلکی. دوره استقرار اقوام ایرانی در فلات کنونی ایران از هزاره سوم پ. م تا پایان شاهنشاهی هخامنشی در سده چهارم پ. م را در بر می‌گیرد. از زبان‌های ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شده‌است: زبان مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشته‌است.

زبان مازَندَرانی (مازنی، مازِرونی، تبری، طبری، گِلِکی) نام یکی از زبان‌های ایرانی شمال‌غربی است که در گروه زبان‌های کاسپین قرار دارد. زبان طبری در قرن‌های ششم و هفتم هجری (قرن یازدهم و دوازدهم میلادی) به منزلت زبان ادبی دست یافته بود ولی امروزه دارای رسم‌الخط خاصی نیست. کتاب‌های محبت نامه، جاودان نامه و نوم نامه نوشتهٔ ملا فضل‌الله نعیمی استرآبادی از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین کتب عرفانی و ادبی به زبان مازندرانی با گویش گرگانی است که متعلق به قرن هشتم هجری است. از آثار نظم و نثر طبری قرون چهارم تا نهم هجری، تنها ابیات و عباراتی پراکنده در لابلای سطور قابوس نامه، تاریخ طبرستان ابن اسفندیار، تاریخ رویان اولیاءالله آملی و تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ظهیرالدین مرعشی بر جای مانده‌است. همه این آثار را صادق کیا بررسی کرده و داوود منشی زاده کار او را دنبال کرده‌است.

نصاب طبری یادگار پر و پیمان این عصر نصابی است که امیر تیمور قاجار ساروی مشهور به امیر مازندرانی، در عهد محمد شاه قاجار سرود. در این اثر ۸۵۳ لغت مازندرانی و برابر فارسی هرکدام در چند بحر عروض به رشته نظم کشیده شده‌است. این لغات را صادق کیا از روی سه نسخه استخراج کرده و در واژه‌نامهٔ طبری(۱۳۲۷) تنظیم نموده‌است.

بازشناسی کلمات عربی از فارسی

۱- کلماتی که دارای حروف (ث – ح – ص – ض – ط – ظ – ع – ق) می باشند اکثراً از زبان عربی وارد زبان فارسی شده‌اند و برخی نیز کلمه‌های دخیل دیگری هستند که بااین حروف نوشته شده‌اند.

نکته ۱: برخی از واژه‌ها که با «ق» نوشته شده‌اند ترکی یا مغولی می‌باشند مثل: آقا، اتاق، قاشق، باتلاق، چخماق، سنجاق، قربان و...

نکته ۲: حرف «ث» در زبان‌های اوستایی و پارسی باستان بوده است و چند کلمه‌ای از آن باقی مانده است مثل: کیومرث و تهمورث و ارثنگ ولی اکنون این حرف در زبان فارسی نیست.

نکته ۳: با این حال کلمه‌هایی در زبان فارسی کاربرد دارند که برخی علی رغم فارسی بودن، و برخی به دلیل اینکه دخیل و عاریتی هستند و برخی نیز به دلیل (تعریب) معرب شدن با این حروف نوشته شده‌اند. مانند: طوطی، اصفهان، قزوین و ... برای نمونه به توضیح چند کلمه می‌پردازیم:

  • پرتقال - جهت جلوگیری از اشتباه کلمه پرتقال (میوه)، با «ق» و پرتغال (کشور) با «غ» نوشته می‌شود.
  • اصطبل- اصل کلمه لاتینی است که در متون زبان عربی و فارسی به هر دو شکل (اسطبل و اصطبل) به کار رفته است.
  • اصفهان- معرب اسپهان می‌باشد.
  • دهقان- معرب دهگان فارسی است.
  • صد (سَده -۱۰۰)- جهت جلوگیری از اشتباه با کلمهٔ «سَدّ» به معنی بستن.
  • شصت(۶۰)- جهت جلوگیری از اشتباه با کلمه ی «شست» به معنی انگشت بزرگ دست وپا.
  • قفس- این کلمه عربی است و اصل آن در زبان عربی «قفص» می‌باشد.
  • ملاقه- این کلمه عربی است و اصل آن در زبان عربی «ملعقه» می‌باشد.

۲- کلمه‌هایی که با نشانه‌های «ات، ون، ین» یعنی نشانه‌های جمع وهمین طور جمع‌های مکسر عربی هستند. کلمه‌های مثل: فرامین، اساتید، بنادر فارسی هستند و به غلط به این شیوه جمع بسته شده‌اند. *

۳- کلمه‌های فاﺀ الفعلی، عین الفعلی، لام الفعلی، به عبارت دیگر کلیه کلمه‌هایی که بر وزن‌های مصدرهای ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید و مشتقات آن‌ها ساخته شده‌اند عربی هستند. مثال:

حکم، حاکم، محکوم، محکمه، حکمیت، حکمت، حکیم، احکام، محکم، محاکمه، استحکام، مستحکم، حکومت

۴- همهٔ کلمه‌های تنوین دار عربی هستند. تنوین مخصوص زبان عربی است بنابراین کلمه های «دوماً، ‌ناچاراً، گاهاً، تلفناً» نادرست می‌باشند و باید به جای آنها به ترتیب از وژگانِ دوم ، به ناچار ، گاهی ، تلفنی بهره برد.

۵- اکثر کلمه‌های همزه «ﺀ» دار عربی می‌باشند چراکه همزه به این شکل (ﺀ) مخصوص زبان عربی است. تلفظ همزه در زبان فارسی درابتدای هجا (و آغاز کلمه) آن هم به شکل «الف» مثل :(ابر، اردک، آب، ایران، امروز) نوشته می‌شود و در آوانگاری به شکل «? یا ’» نمایش داده می‌شود. **

بنابر این در کلمه‌هایی مانند: پایین، پاییز، زیبایی و... به غلط همزه گذاشته می‌شود. در اصل این صامت «ی /y/» است، همچنین یای میانجی نیز که در حالت ترکیب به آخر اسم‌ها اضافه می شودرانباید به شکل همزه نوشت مانند: (میوهٔ رسیده که صحیح آن میوهٔ رسیده می‌باشد)

نکته۱: کلمه «زائو» فارسی است وبه همین شکل نوشته می‌شود. [گویا مطابق آوانگاری بایدبه شکل « زااو» نوشته می‌شده اما ،باتوجه به این که درفارسی همزه در اول هجا به شکل « ا »نوشته می شودبرای جلو گیری از دو« ا ا » همزه با پایه«ئ» آورده شده است. ( ؟ ) ]

نکته ۲: بسیاری از کلمه‌های خارجی درنگارش فارسی به شکل «ئ» نوشته می‌شود: کاکائو، نئون، لائوس، ناپلئون، ژئوفیزیک، زئوس، ئیدروژن، تئاتر، سئانس، رئالیست، نوئل، سوئد

۵- بیشتر کلمه‌های تشدیددار عربی هستند. هر چند در زبان فارسی نیز علامت تشدید وجود دارد امّا تعداد آن‌ها انگشت‌شمار است و در برخی مواقع می‌توان آن را حذف کرد، ولی در مواقعی که اشتباه معنایی بوجود می‌آید گذاشتن آن لازم است. مانند: کُره (زمین)، کُرّه (اسب) - خورم (فعل)، خُرّم (سرسبز) ***

۶- کلمه‌هایی که در آخر «الف مقصوره» دارند، عربی هستند مانند: حتّی، عیسی، مرتضی

۷- کلمه‌هایی که بر سر آن‌ها «ال» تعریف وجود دارد. مانند: السلام، الرجال، ذوالجلال، دارالفنون و...

چند نمونه از واژه‌های سره

در نمونه های زیر واژه سره، رواج خوبی نسبت به وام‌واژه پیدا کرده است:

  • ابتکار: نوآوری
  • ابدیت: همیشگی/جاودانی
  • ابرام: پافشاری
  • اتفاق: رخداد، رویداد، پیشامد
  • اتومبیل: خودرو
  • اثیر: آتش
  • اجتناب: دوری، پرهیز
  • اجرت: دستمزد
  • اجل: مرگ

...

  • تاثرآور: دلخراش
  • تاثیر: کارایی
  • تاثیر گذار: کارساز
  • تاجر: بازرگان

...

  • تألیف شده: نوشته شده
  • تبادل نظر: گفتگو - گفتمان
  • تخمین: برآورد
  • تخیل: پنداشت - پندار
  • ترمینال: پایانه
  • تفرجگاه: گردشگاه
  • تقلیل: کاهش
  • تقلیل دادن: کاستن
  • تملق: چاپلوسی
  • تمنا: خواهش
  • جدیدالتاسیس: نوساز-تازه ساز
  • جلسه: نشست
  • حق التحقیق: پژوهانه
  • حق‌الزحمه: دستمزد
  • حیرت انگیز: شگفت انگیز
  • خلقت: آفرینش
  • خیرمقدم: خوش آمد
  • راحت: آسان
  • راضی: خشنود
  • راندمان: بهره‌وری - بازده
  • راه حل: راهکار
  • رسوب: ته نشست
  • زراعت: کشاورزی
  • گرامر زبان: دستور زبان
  • لحظه به لحظه: دم به دم
  • لذیذ: خوشمزه
  • لغتنامه: واژه نامه
  • متشکرم: سپاسگزارم
  • متفکران: اندیشمندان
  • مجوز: پروانه
  • محبوس: زندانی
  • محصل: دانش آموز
  • مرتعش: لرزان
  • مرطوب: نمناک
  • مریدان: پیروان
  • مستشرق: خاورشناس
  • مستمر: پیوسته
  • مشارکت: همکاری
  • معاندت: دشمنی
  • مقاومت: پایداری
  • نسوان: زنان
  • واضح: روشن
  • واعظ: سخنران
  • واقعا: به راستی
  • وحشت: هراس-ترس-بیم
  • وحشت کردن: ترسیدن -هراسیدن
  • وضوح: روشنی
  • وطن: میهن
  • وفور: فراوانی
  • وقاحت: بی شرمی
  • وقایع: رویدادها
  • وقتی که: هنگامیکه
  • ولیعهد: جانشین
  • وکیل مجلس: نماینده مجلس
  • یومیه: روزانه
  • یک ذره: یک خرده

پرهیز از به کار بردن دستور زبان زبان‌های دیگر

بُن مایهٔ هر زبان را دستور زبان‌های آن می‌سازند و چنانچه این بن‌مایه دچار لغزش شود امیدی به استواری آن زبان نمی‌توان داشت؛ از این روست که برای پاسداری از زبانمان باید دستورزبان فارسی را از گزند دور نگه داریم. نمونه‌های برجستهٔ این گزند، تنوین‌دار کردن واژگان فارسی و به طور مکسر جمع بستن واژگان است؛ که در زیر به توضیح آن‌ها می‌پردازیم. واژگان عربی تنوین‌دار وارد شده به زبان فارسی بی استثنا قید هستند. هدف ما آن است که حتی همین واژگان را از زبان فارسی بزداییم ولی هدف والاتر آن است که از تنوین دار کردن واژگان فارسی جلوگیری کنیم، چرا که اگر واژگان فارسی را اینگونه به قید تبدیل کنیم در واقع دستور زبان فارسی را که همان بن مایهٔ زبان است دچار گزند کرده‌ایم. در زبان فارسی تنها به دو گونه اسم‌ها را جمع می‌بندیم: «هاً و» ان «که» هاً رایج‌تر است. جمع مکسر از گونهٔ جمع‌های عربی است و جمع بستن واژه‌های فارسی به این شیوه و یا شیوه‌های دیگر جمع بستن عربی مانند «ات» و «ین» و «ون» جدا از این که همانند تنوین به بن مایهٔ زبان آسیب می‌زند، آموختن زبان فارسی برای خارجی‌هایی که می‌خواهند زبان فارسی را بیاموزند دشوار می‌کند.

ویکی‌نویسی آمیخته با سره‌نویسی (در ویکی‌کتاب)

بسیاری از ویکی‌نویسان دوست دارند در نوشته‌های خود از فارسی سره بهره بگیرند. در ویکی‌کتاب فارسی (با نام پیشین ویکی‌نسک) بالای برگه نخست چنین کتاب‌هایی برچسب {{پارسی سره}} زده می‌شود. یک نمونه از نخستین کتاب‌هایی که در ویکی‌نسک با چنین رویکردی پدیدار شد دوپینگ بود. امروزه همه ایرانیان حتی آنان که خود را مخالف سره‌نویسی می‌نامند از واژه‌های سره نوساخت در گفتار و نوشتار فارسی استفاده می‌کنند. در ویکی‌کتاب کاربران اجازه دارند در ایبوک‌هایی که با برچسب پارسی سره ایجاد می‌کنند از واژه‌های سره استفاده کنند و حتا می‌توانند در صورتی که از پیش برابرنهادی وجود ندارد، واژه‌سازی انجام دهند.

ویکی‌کتاب یک وبگاه است که کتاب‌های آن توسط خیلی‌ها خوانده می‌شود؛ بنابراین، پیشنهاد می‌شود ویراستاران از کلمات و عبارت‌های واضح، متعارف و سادهٔ زبان فارسی نوشتاری امروز در نوشتن و ویرایش کتاب‌ها استفاده کنند و از کلمات و عبارت‌های نامعمول و مهجور پرهیز کنند. البته به دلیل آنکه معیاری دقیق برای مهجور بودن یک واژه وجود ندارد آنچه مهم است این است که کلمات کمترین ابهام را داشته باشد، راحت‌تر خوانده و فهمیده شوند، و عدهٔ بیشتری از فارسی‌زبانان آن را بفهمند. واضح است که این مساله شامل متن‌های صفحات بحث نمی‌شود. همه کاربران می‌توانند برای آسان تر شدن فهم معنی جملات از واژه‌های فارسی سره استفاده کنند، دست کم استفاده همیشگی و شدید فارسی سره در صفحه‌های بحث (گفتگو) این کار هیچ مشکلی ایجاد نخواهد کرد. با این وجود برخی از ویکی‌نویسان دوست دارند در نوشتارهای خود از فارسی سره بهره بگیرند. این کاربران می‌توانند نسک‌هایی با برچسب {{پارسی سره}} پدید آورند مثل کوهنوردی.

جستارهای وابسته

منابع

  1. http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/703-hadaf-serenevisi.html
  2. http://www.iranboom.ir/shekar-shekan/zaban-pajohi/703-hadaf-serenevisi.htmlبخشی از یک سخن‌رانی دکتر میرجلال‎الدین کزازی
  3. http://rctall.atu.ac.ir/article_7822.html
  4. تغییرات واژگان عربی در زبان شعرِ عصر قاجاریه، ۱۳۹۵، نرگس اسکویی، پژوهش‌های نقد ادبی و سبکشناسی، شماره ۳، صص ۳۲ - ۱۱، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بناب
  5. https://www.jafarisaeed.ir/سپیده-دم-سره‌نویسی/
  6. https://www.magiran.com/article/3745274
  7. http://oral-history.ir/?page=post&id=1185
  8. https://vista.ir/m/a/lo67s