پیشروی فناوری و دگرگونی نیارهای بشر
بخش اول
ویرایشنویسندگان اصلی این فصل
ویرایش- کولین تی. اشمیت، دانشگاه سوربن
- پاتریک راچ، دانشگاه ژوانا
مقایسه کنید با
ویرایشمقدمه: اجماع و جدال با دانش
ویرایشنوع بشر در حال دگرگونی است و از طریق فنآوری است که به این مهم دست می یابد. رشته تعامل انسان – کامپیوتر مثالهایی را در خصوص اصل اساسی این رابطه همیشه در حال تغییر ارائه میدهد. چنین به نظر میرسد که تطبیق دادن فن آوری با افراد ( و بالعکس) بُعدی اخلاقی به خود گرفته است بدین جهت که سبقت جستن در بهره برداری از قدرت انفجار اطلاعات رو به گسترش است. قلمرو ذهنی سنجشگران فنآوری که در برگیرنده پیشنهادات اختصاصی مورد بحث می باشد با توجه به نقش آن به عنوان تعدیل کننده ارتباط میان نیازهای انسان و پاسخهای فن شناختی به آنها به نظر می رسد که به صورت فزایندهای نقشی مهم را ایفا می نماید. در این مقطع زمانی، اجمالاً با توجه به سوالات در هر دو زمینه فن آوری شناختی (CT) و شناخت فن آوری (TC) (گورایسکا و مارش، ۱۹۹۶)، به همراه افرادی که بیشتر به ارزیابی فن آوری ادراکی توجه نشان می دهند تا به همتای نهادینه شده آن (اسمیت، ۱۹۹۰) ، این سوال را بوجود می آورد که آیا دیدگاهها در زمینه مشکلات HCI به احتمال زیاد چارچوب قابل قیاسی برای نوسازی زمینه سنتی تر از ارزیابی فن آوری (TA) را ارائه می دهند. روی هم رفته ، رشته هایی مانند طراحی گرافیک، طراحی صنعتی، معماری و برنامه ریزی شهری ، و از این قبیل (رشته هایی که اساساً بوســـیله ملاحظاتی که در آنها وجود دارد مرزهــایی جدا می شوند)، طراحی کلی را ایجاد نموده اند که به صورت هوشیارانه به درگیری فعالانه در مشکلات شایع تر از پایداری کره زمین می اندیشند (مارگولین، ۱۹۹۶). هدفی که ما برای غلبه بر مشکلات TA با استفاده از یک مدل در نظر گرفته شده برای HCI در ذهن داریم پرورش عینی از طریق تصدیق متقابل است.
روشهای کنونی برخی از گروه های ارزیابی فن آوری در رابطه با هدف فن آوری در زمینه جدایی از تمرکز میان دلایل احتمالی فن آوری و / یا دلایل قابل قبول منفی گرایی برای انسان با شکست مواجه می گردد. در نهادها بخشی از این مشکل در ورای یک تصدیق متقابل نهان باقی مانده است که در آن " فشار همسانی" ممکن است در وهله اولیه مورد استفاده قرار بگیرد تا اتحاد حاصل شود، سپس با استفاده از رسانه به تکمیل قابلیت پذیرش این پیشنهاد توسط افکار عمومی اقدام گردد. در فرآیند تصمیم گیری که با موضوعات فن شناختی بوسیله برقراری دیدگاه TA در میان سیاستمداران سر و کار دارد، تمایل به مورد توجه قرار دادن دیدگاههای اجتماعی در هیچکدام از مراحل پنداری موجب به فراموشی سپردن دانش فن شناختی- عِلمی نمی گردد. با افزایش قدرت این روشها و بدست آوردن ابزارهای دقیق و عَمَلی برای بررسی میکرو ساختارها ( ابزارهای اطلاعاتی، پیامدهای کامپیوتری کردن و ... ) چیزی است که ارزیابی مفهومی تماماً در این مورد به بحث می پردازد. به نظر می رسد که در این میان نیازی به این امر وجود دارد از این رو که در حال حاضر تمایلی در رابطه با بررسی دیدگاههای به نظر عملگرانه تر با توجه به دورنمای فن شناختی ما وجود دارد؛ به عنوان مثال رشته HCI مکانی را برای CSCW ( کار مشارکتی پشتیبانی کامپیوتری) جهت فراتر رفتن از رابطه یک در یک سنتی آن در نظر گرفته است . همچنین، پیامدهای گرد هم آوری TA و هرگونه رشته فن شناختی دیگر می تواند تنها از لحاظ پرسشی به فن آوری کمک رسانی نماید. از لحاظ اخلاقی، HCI و TA ، با مشاهده اینکه زمینه بررسی پیشین در حال گسترش محتوای اجتماعی – سیاسی خود می باشد حالتی دوجانبه به خود گرفته اند ، همانطور که در منافع تئوری فن آوری شناختی دیده می شود و مورد دوم در تلاش جهت درک سوالات مرتبط با فن آوریهای خاص به منظور تایید تصمیم گیری صحیح می باشد.
ما می بایست مجدداً تاکید نماییم که این بخش قصد دارد تا به سوالات برانگیخته شده در رابطه با مسائل فن شناختی از طریق ادراکی پاسخ دهد، تا اینکه مستقیماً مباحث بنیادی را به چالش بکشد. و ما این بررسی را از ابزارها و روشهای فن شناختی آغاز نموده و به سمت تشکیلات اجتماعی – سیاسی وسیع تر پیش می رویم و تغییر پذیری توصیفی را در جهت مقابل با روشی که توسط محققان TA به صورت سنتی پذیرفته شده بود ارائه می دهیم. بسب این واقعیت ما خطر وابستگی بیش از اندازه به موارد فرضی را قبول کردیم، اما البته تمام تلاش خود را در جهت پیشبرد این موضوع و بدست آوردن مرجعی مشترک می نماییم، موضوعی که در TA نهادی تا اندازه ای سطحی به نظر می رسد (اگر اصلاً وجود داشته باشد) . می و تالبوت ( ۱۹۸۸) خصیصه ظاهراً منطقی بُعد اجتماعی را در شناخت جریان اصلی مورد توجه قرار دادند. تدریجاً ما تصمیم می گیریم که دیدگاه فن آوری ادراکی استدلالی را در گامی به سمت خود با سرزندگی بیشتر ادغام نماییم. در همان زمان، با مثال، ما سپس به صورت ضمنی همراه با پیشرفت ادراکی و تئوریهای مربوطــه ( فردگرایانه) برخی دیگر از مخلوقات را مشخص می نماییم. ما احساس می نماییم که چنین مثالهایی نگاهی به جلو داشته و برای نظریه پردازان TA امروزی از ارزشی فزاینده برخوردار است.
در ابتدا ما می بایست حالتهای مختلفی را که می توان در رابطه با این مشکل ایجاد نمود را مورد بررسی قرار دهیم، سپس ببینیم که چگونه ارتباط و شرایط مورد نیاز برای رخداد آن می تواند به ما در رابطه با TA کمک کند، و نهایتاً مدل محاوره ای برای دسته بندی مانورهای سیاسی طراحی نمود که به عنوان فعالیتهایی عمل کنند که برای آینده بشریت قطعی باشند.
دیدگاه های تحقیق و ارزیابی فن آوری
ویرایشعزیمت از جریان اصلی TA ، HCI ( و حتی CT) ممکن است نتیجهای از ابزارهای مورد استفاده باشد، ابزارهایی که با دقت بسیار برای برنامههای تحقیقاتی بلند مدت طراحی شده اند. در حقیقت، عمل کردن بر اساس این روش اصول ایده ال تری از علت نهادی را در انتها نگاه می دارد. آیا این امر مطلوب نیست؟ ما در امتداد سفر خود برخی از مولفه های TA را پوشش می دهیم و بر مدلهای سیستماتیک محاوره ای تمرکز می نماییم، به ویژه مدلی که بوسیله فیلسوف فرانسوی فرانسیس جاکوز برای تعاملات انسان توسعه یافت (جاکوز، ۱۹۸۵) ، که اشمیت متعاقباً آنرا بر مفهوم سازی HCI اعمال نمود که این امر به منظور مقایسه ارتباط انسان و تعامل انسان - ماشین به عنوان وسیله ای جهت پیشبرد مورد دوم بوسیله متمایز نمودن صحیح آن از مورد اول مورد استفاده قرار گرفت. این امر قویاً در رابطه با این موضوع است که انسان دستورالعملهای ماشینی را طراحی می کنند که انتخاب می کند تا سوالات تکنیکی «چگونه این را انجام دهیم» را با استفاده از غربال حالت محاوره ای پالایش نماید و پس از آن موضوعات عملی به علاوه هر دو HCI و علوم شناختی در کل را مورد توجه قرار دهد. این حوزه تحقیقی گسترده تر آنها را به صورت بهتری قادر می سازد تا شرح دهند که اهداف آنها چگونه به حقیقت می پیوندد ( اشمیت، 1997b)، و نه شبیه به جستجوی مورد علاقه گورایسکا و مارش (۱۹۹۶) . یک مثال از این نمونه می تواند طراحی باشد که دارای درک اکتسابی با توجه به منشاء های فشاری است که به طریقی سلسله مراتبی در خلال فعالیتهای حرفه ای خود متحمل شده است ( از قبیل طبیعت اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی مشتری خاص که مافوق های او را تحت فشار گذاشته اند). منظور در اینجا کمک به تکامل این مدلها است تا ادغام یک دیدگاه اجتماعی بهبود یافته را برای مشکلات TA فراهم آورد. بدیهی است که ما فراتر از موضوعات تکنیکی TA کار می کنیم که همچنین سوالات " چگونه این را انجام دهیم " را شامل می شوند اگرچه آنها شامل موضوع مختلفی نسبت به آنهایی هستند که به رشته HCI توجه می نمایند ( بدین معنی که انتخاب معیارهایی درباره پروژه ها و فعالیتهای کارآفرینی)، با هدف بررسی سوالات اساسی ... سوالات در رابطه با چرایی؟. در حالیکه سوالات در رابطه با چگونگی HCI به نظر می رسد که در جامعه فراوان می باشد ( و بسادگی می توان فهمید که چرا این امر نیز در TA یک موضوع مورد بررسی می باشد)، سوالات چرایی در واقع از نظر طبیعت تقریباً شخصی و در آستانه ورود به ( یا حتی ورودی پر هیاهو دارند ) عرصه اخلاق با توجه به انتخاب شخص در رابطه با فن آوری می باشند. تنها از آنجاییکه درک عملی طراح HCI می تواند محدودیتهای سلسله مراتبی معمول آنرا بسط دهد ، سنجش گران فن شناختی می توانند ارزیابی را بیشتر بر اساس مشاهدات اطلاع داده شده در زمینه پیشرفت جهان تا نسبت به رعایت اولویت های مجلس اعمال نمایند: سوال بدین صورت تبدیل می شود «آیا من باید واقعاً این اطلاعات را مورد توجه قرار دهم یا از آن چشم پوشی کنم و از دستورات پیروی کنم؟»
بدیهی است که افزایش بُعد عملی درک یک شخص از یک موقعیت او را مجاز می شمارد تا یک قدم از کار در حال انجام خود عقب نشینی کند و در راه زمینه ای که شخص در آن با استفاه از سوء ظن مثبت به فعالیت می پردازد را مورد نقد قرار دهد. در رشته HCI چشم نقد کننده ناظر درک عمیق تری را از نقش این خود در فعالیتهای طراحی ( اشمیت، 1997b) بوسیله ادغام خود طراح در مدل تعامل میان انسان و ماشین بدست می آورد. ینابراین با تاکید بر این حقیقت که رابطه میان این دو می تواند در بهترین شبه ارجاعی خود باشد ( اشمیت ، در آینده). نتایج فن شناختی که ممکن است فوراً برای آن زمینه طراحی گردد به صورت خلاصه وجود دارند که بدین دلیل است که تعاملات شخصیتی مورد نیاز طراح یعنی خودمختاری ماشین وابسته به انسان است. این وابستگی ارتباط انسان کامل به معنای واقعی کلمه را تخریب می نماید ( خوشبختانه از آنجاییکه خودمختاری ارتباطی در ماشینها ممکن می باشد، ترس های نسبی از داستان های علمی تخیلی به واقعیت تبدیل می شود). به علاوه، کاربران اگر به سمت شخصیت های ماشینی تشویق شوند به سمت گمراهی پیش خواهند رفت تا زمانیکه تابع مرجع برای ارتباط آنها در دسترس نباشد. محدود کردن ایجاد ظهور هوش انسانی می بایست یک اصل مهم از نظریه HCI باشد تا مورد توجه شاغلان در این زمینه قرار بگیرد.
پس این امر برای HCI می باشد. این امر این سوال را برای ما بر می انگیزد که دیدگاه عملگرایانه محاوره برای ارزیابی فن آوری چه می تواند انجام دهد. با استفاده از استدلال قیاسی ، ادغام سنجش گران به فرآیند TA به خودی خود می تواند تثبات شود که مانند چنین فعالیتی که در زمینه HCI صورت گرفته است مفید می باشد، اما فرد می بایست از وسوسه جهت کلی سازی دانش از پیش داشته بدون تایید آگاه باشد. رشته مقصد اغلب دارای محدودیتهای متفاوت می باشد. هنگامیکه تحت انتقال HCI به ارزیابی فن آوری ادراکی قرار می گیرد، تحقیق " چه چیزی می خواهیم بدست آوریم؟" - که بوسیله چراها و علت های این اهداف، نیاز به تنطیم مجدد دارند؛ این دفعه توصیف آن نشاندهنده آوای پرسشی فلسفی مشابه با سوالات " ما چه کسی هستیم و می خواهیم چه باشیم ؟" است. این امر بویژه هنگامی صحیح است که فرد این حقیقت را مورد توجه قرار دهد که فن آوری به دقت به محدودیتهای عمدی سیاست اشاره می نماید ( بدین معنی که پیامدهای غیر قابل پیش بینی فرصتهای فن شناختی ، چشم پوشی ما از رویدادهای طبیعی و غیره)، که پیچیدگیهایی را برای آینده رفاه اجتماعی ما به ارمغان می آورد . بنابراین مدلهای HCI آنهایی که ریشه در محاوره دارند ، شیوع نامطلوبی از دامنه اصول طراحی درون نظری را آشکار می سازند که می تواند از این پس به نفع TA بدرون آن القا گردد. از طریق طبیعت پیشین سوالات مورد بررسی در رابطه با پیدایش یک موضوع تکنیکی ، هدف بدست آوردن یک TA سودمند است که نقشی پویا در فرآیند تصمیم گیری دارد.
بیایید به برخی جزئیات TA نظری بیافکنیم تا حسی نسبت به دامنه آن بدست آوریم. دفتر ارزیابی فن آوری ( OTA) ابتدایی ترین نهاد پارلمانی TA ، در مجلس ایالات متحده در طی ابتدای دهه هفتاد پا به عرصه وجود گذاشت. هدف آن اساساٌ ارائه ابزار مناسب به نمایندگان مردمی ( قوه مقننه ) جهت ارزیابی تصمیم گیریهای فن شناختی مدیریتی ( قوه مجریه) بود که این کار از طریق ایجاد یک کمیته مختلط مستقل متشکل از دانشمندان و نمایندگان انجام گردید. از آن زمان دفاتر TA متعددی با اشکال مختلف در اروپای غربی و اخیراً در کشورهای اروپای شرقی ایجاد گردیده اند ( راچ، ۱۹۹۵) . آنها با این حال تماماً به مراتب در موقعیت خوبی نیستند. به عنوان مثال اگرچه OTA آمریکایی از زمان ۱۹۹۵هنوز به صورت قانونی وجود دارد اما جریان پولی آن به سختی تقلیل یافته است.
ما سه مرحله از فعالیت TA را شرح داده ایم ( راچ ، ۱۹۹۵) : ۱) مرحله اقتصادی / اکولوژیکی ارزشی دوباره را تعریف می نماید ، و دیگر اقتصاد کلاسیک ارزشی را نمی افزاید مگر ارزش زندگی را؛ ۲) مرحله معرفت شناختی که در جدال با استقلال متخصصان و نظریه های دارای پیشینه اجتماعی است؛ و ۳) مرحله سیاسی که میپرسد «چه کسی در فرآیند تصمیم گیری چه کاری انجام داده است؟» ما خاطر نشان می کنیم که اگرچه مراحل اقتصادی / اکولوژیکی و معرفت شناختی به خوبی با هر دو TA و CT/TC کنار آمده اند اما مرحله سیاسی TA ویژه می باشد. این مرحله از درخواست به منزله جابجایی از محاوره درون ذهنی معتبر به «محاوره تنها متکی بر موضوع» می باشد (موضوع مجلس است) ، که خود را آماده حمایت از گفتمانی مانند«کدام کلمات می بایست به منظور قابل قبول ساختن تصمیم گیری ما مورد استفاده قرار بگیرند؟» در نقطه نظر ما این یک محاوره است. تغییری سودمند در TA اروپایی ها پیشرفت بنیادی را در رابطه با این مرحله ایجاد نموده است و TA را مجاز می شمارد تا کار صحیح خود را در فن آوری نقد به اجرا در بیاورد. ایده کلی در ورای TA باید امروزه قابل تفکرتر باشد.
هرگونه فرآیند تصمیم گیری در بر گیرنده یک سیستم شناختی است. مفهوم «سیستم شناختی» تا حدودی گسترده است، که با روشهای مختلقی قابل درک و فهم است. اصطلاح «سیستم شناختی» اغلب برای اشاره به یک واحد روانشناختی خود بسنده مورد استفاده قرار می گیرد لیکن گاهی اوقات اشاره به یک واحد دارای عملکرد جزئی اطلاق می گردد زیرا واحد تا حدی باز قادر به حمایت فرآیندهای شناختی اجتماعی یا «ازدحام هوش» و غیره برای تصیم گیریهای گروهی می باشد. اینها تماماً همگون می باشند و " سیستم شناختی " عملکردهای ارجاعی متفاوتی در زمینه های ساخت ماشین دارد که از HCI سنتی (یک ماشین، یک کاربر) تا زمینه CSCW جدیدتر ( یک ماشین برای تعداد زیادی از کاربران )، و نمونه ای فراتر از این در آینده (؟) گسترش یافته است. اجازه بدهید مفهوم سیستم شناختی را با مطالعه خود با دیدگاهی در جهت بهبود پیچیدگیهای کار در زمینه های فن شناختی ادغام کنیم؛ از جمله تمارین تحلیلی که محرکی جهت آغاز فنآوری شناختی بود، زمینه ای از مطالعه که به صورت گسترده مورد بررسی قرار گرفته است که این امر بدلیل پیچیدگیهایی است که در جابجایی معرفت شناختی در یک زمینه وجود دارد جاییکه محسوس بودن محصول نهایی به نظر می رسد که صحنه را تا حد زیادی اشغال کرده است. نیازهای کاربران ممکن است نشان دهنده یک سوال باشند ، که تلاش فن آوری در محل اتصال ممکن است پاسخی در این زمینه ارائه دهد. و همزمان راه دیگری نیز وجود دارد . ارتباط واقعی بنابراین در یک مدل ادراکی شکل می گیرد. تفکر قیاسی به همراه تجسس ها ( منطق پرسشها و پاسخها) تایید مورد نیاز روابط ایجاد شده را ایجاد می کنند تا تعین سازند که آیا ارتباطات ممکن است در دیگر موقعیت ها نیز نگاه داشته شوند. اگر یک مفهوم بتواند هم یک سوال در مقابل مفهوم دیگر باشد، و هم پاسخی برای سوالی که در همان مفهوم مورد هدف می باشد ( و بالعکس) یک قرارداد واقعی ارتباطات میان این دو امضا می گردد. ارتباطات و گسترش محاوره دیدگاه ما در گذشته به عدم حضور ارتباط واقعی در موقعیت های ماشین – انسان در تلاشی برای روشن نمودن فعالیتهایی بود که دارای کمبود طرح ادعا در زمینه ارتباطات بودند. این دلایل برای پرده برداری از فعالیت عبارت بودند از ۱) لزوماً اشاره به طبیعت هدفمند طرح، و متعاقباً ۲) تاکید بر این واقعیت که فرآیند ارتباطی میان خود و دیگری می بایست دربرگیرنده یک مرجع اخلاقی باشد. اغاز کار مجدد بر چنین روشی با دیدگاهی در زمینه ترسیم موارد موازی در دامنه های دیگر انجام می گیرد. در حالیکه جهت تکمیل آن از طریق محاوره ای می کوشیم، سعی می کنیم تا یک نقطه بهتر ادراکی بهبود یافته را برای دانشمندان در رابطه با نقش آنها و فعل و انفعال ارتباطی میان مفاهیمی که آنها را فرماندهی می کنند ارائه دهیم.
به صورت منطقی مفهوم محاوره ما را بر آن می دارد تا مدل کد داری را که برای شبیه سازی ارتباطات درون فردی مورد استفاده قرار می گرفت را ممنوع سازیم زیرا ارتباطات انسان در اینجا به عنوان فرآیندی توصیف شده است که در آن شکل گیری تبدیل شده و بین دو سیستم در جریان است؛ ما ترجیح می دهیم تا از مدل سیستماتیک منفرد استفاده کنیم که اطلاعات را به صورتیکه در یک سیستم انتقال یافته اند محافظت می نماید ( تنها مرجع ها بیرون می باشند). این می تواند گامی مهم جهت تشریح صحیح شرایط ارتباط واقعی باشند. این امرا ما را به سوال بعدی می رساند: «محاوره دقیقاً چیست؟» در واقع محاوره یک مفهوم بسیط است. کلمه عجیب به ظاهر کافی تنها در زبان شناسی های اختصاصی و فرهنگ لغات فلسفی یافت می گردد. این باختین بود که به میزان قابل توجهی در رابطه با این موضوع نوشت اما درک ما از محاوره طبیعتاً چند صدایی نیست ( صداها در توازی) از آنجاییکه به نظر می رسد او ( اگر حالت باختین را در نظر بگیریم، مداخله گری که احتمالاً می تواند مورد توجه قرار بگیرد این است که «آلیاژ زودگداز» از نوع متن بر متن بر متن بر متن... که می توانند با یکدیگر یک رابطه را در حرارت مناظره علمی ذوب کند)؛ مفهوم ما آنی است که به دنبال کشف مستقیم و بدون واسط چند صدایی گم شده در ساختار ادبیات است، بنابراین منظور ما تشخیص سخنگوان مشابه یکدیگر در یک سیستم یکسان می باشد. محاوره نشانگر کیفیت دو نهاد است که قبل از عمل، از هر کدام در هر سیستم یکی تشکیل می گردد (در این مورد ساختار متن بر متن بر متن بر ... به عنوان نتیجه رابطه دیده می شود). در این ظرفیت ما احساس می کنیم که محاوره می تواند به عنوان روشی از توضیح مورد استفاده قرار بگیرد – مانند اینکه یک نفر ممکن است از یک متافور استفاده کند تا از طریق آن ایدهای بدست آورد، اگرچه آن شخص ممکن است از تکرار بی رویه آن خودداری ورزد. به صورت تقریباً واضحی این روش قرابت بیشتری با قیاس در برابر تحلیل دارد. با این حال اگر محاوره بتواند گونه ای از مدل تهی را پر نماید ، ممکن است موقعیت هایی را در ورای فرآیندهای ارتباطی انسان شبیه سازی نماید که در نتیجه دارای ارزش توصیفی برای انواع دیگری از زمینههای تحقیق باشد. ما باید این را قدرت آن در قابلیت ارتباط قابل تصور بنامیم. در اینجا ما به بسط مفهوم محاوره احتمالاً با ریسک کردن میپردازیم زیرا ما با بسیاری از برنامههای فنشناختی آشنا نمیباشیم که این کار را برای ما سخت خواهد نمود. بر طبق وان اشومبرگ " ... انضباط های فردی ، با پیشرفت خود، دانش بیشتر و بیشتری را با تعداد کمتری از جزئیات یا ریز رشته ها ایجاد مینماید. با این حال، آنها به نظر می رسد که چندین سوال حیاتی را بدون پاسخ باقی گذارده اند، زیرا مباحثه در رابطه با سوالات اکولوژیکی به ویژه به معنای تلاش برای در سیستمهای باز می باشد. در نتیجه، برخی دیدگاههای معین، می توانند تنها موقعی صحیح تلقی شوند که ما چندین پیش فرض قابل قبول را مد نظر بگیریم کهما هرگز نتوانیم آنها را کامل فرض کنیم" ( وان اشومبرگ، ۱۹۹۵). مهمترین فرض ما این است که فرآینده از ارتباط واقعی با توجه به تبادل اطلاعات وجود دارد که نیازهای انسان و پیشرفت فن شناختی که هر کدام در رابطه با دیگری در یک سیستم باز منفرد است را شکل می دهد. به صورت قابل قبولی، پیش فرض های کار مفهومی ما می توانند تنها هدف قضاوت شاغلان آینده ( نه به ذکر مورخان) در روشی گذشته نگر باشند.
حال زمان آن رسیده تا نگاهی به مدل اصلی مجاوره که توسط فرانسیس جاکوز با دیدی شمایک از ارتباط میان فردی ارائه شده است بپردازیم. ارتباطات انسانی
محاوره طرف صحبت انسانی=S1
محتویات گزاره ای طرف صحبت انسانی=S2
مرجع شکل ۱: ارتباطات انسان
مفاهیم شناختی مانند ورودی و خروجی دارای هیچ ارزش توصیفی برای ارتباطات میان فردی نمیباشند زیرا اطلاعات به صورت قیزیکی در بیرون از یک سیستم قبل از تعامل قرار میگیرد. ثبت صریح چنین داده هایی مزابق با تبادل درون سیستم رخ نمی دهد ، مانند ورودیهای لغوی در یک پایگاه داده؛ در حقیقت به منظور قرار دادن مرجعی صحیح، مقداری از اطلاعات در سوال نه میرسد و نه به صورت فیزیکی به خارج از دسترس انتقال مییابد، که بدان بتوان اشاره نمود. بنابراین در شکل ۱ خطی که S1 را به S2 متصل می نماید ذاتاً مختصر است مانند یک قرارداد. در کنار کار در HCI، یک ماشین ایده آل برای کار هنوز بر طبق مدل دهی محاورهای بر اساس نیازهای جامعه با محصولات فن آوری، طراحان مهر میباشند.