آموزش تفکیک زباله برای بازیافت/فرهنگ و زباله
صفحه ۲ ►◄ فرهنگ و زباله ►◄ صفحه ۴
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
وقتی که مسافرت میروی و هر جا را برای استراحت انتخاب میکنی با حجمی از زباله روبه رو هستی؟ کنار ساحل از لذت پابرهنه قدم زدن، محرومی وقتی که پای دوستت از برش شیشه شکسته لای ماسهها، ۵ تا بخیه خورده است؟ توی اتوبان شهر، ماشین کناری سطح آسفالت را با سطل زباله اشتباه گرفته و به تذکر تو پوزخندی میزند و محکوم به فضولی میشوی؟ چه باید کرد وقتی که نگاهت را سال هاست از جوی شهر میدزدی، اگر شانس داشته باشی و موشی آن میان نترساندت، پشت سدی از زباله، آب جمع شده و زبالههای غوطه ور حالت را به هم میزند؟ حالاکه رسم شده در اعیاد مذهبی مردم به خیابانها میآیند و شیرینی و شربت توزیع میکنند، چه باید کرد تا هزاران هزار لیوان و ظرف یک بار مصرف جلوی پایت نباشد؟
به نظرم بهتر است کمی رودربایستی را کنار بگذاریم، مشکل دقیقا به خودمان برمی گردد. ما که همه جا به فرهنگ والای خودمان مفتخریم لحظه ریختن زباله کنار ساحل، جوی آب، رودخانه، دریا و حتی در کوچه و خیابان محل زندگیمان به تنها چیزی که فکر نمیکنیم همین فرهنگ است.
از ماست که بر ماست و این بار انگشت اتهام، سمت هیچ نهاد دولتی و غیردولتی نمیچرخد. توقع این که مسوولان در پی پاکسازی مدام محیط زیست و شهر و آبادی باشند، دور از منطق و انصاف است. جریمه ریختن غیرقانونی زباله به مکانهای عمومی در شهری مانند تورنتوی کانادا ۳۸۰ دلار است، یعنی دست کم بیش از نیمی از حقوق کارمندان و کارگران ایرانی. این جریمه دقیقا نشان دهنده اهمیت موضوع است. حالاتصور کنید همین جریمه در کشور ما قانون شود، بی شک تحملش را نداریم، اتفاقا تحمل زباله را هم نداریم اما خودمانیم هنوز یاد نگرفتهایم زباله هایمان را تو خیابان، کنار جاده و ... نریزیم. حالاچند سالی است که ریختن زباله از جرایم راهنمایی و رانندگی محسوب میشود. برابر ماده ۲۰۶ قانون آیین نامه راهنمایی و رانندگی، ریختن هرگونه آشغال، زباله، مایعات، نخاله مصالح ساختمانی، شیء و آب دهان از درون خودرو به سطح معابر تخلف و ممنوع است؛ زیرا باعث انحراف وسایل نقلیه درحال حرکت از مسیر اصلی میشود و جریمه آن ۱۵هزار تومان است. اما این قانون هم انگار چندان نتوانسته بازدارنده باشد. انبوه زبالههای شهری و بین شهری گواه این مطلب است. پس میماند کار فرهنگی که دست رسانهها را میفشارد. البته مدارس، دانشگاهها، برنامههای بازآموزی کارمندان و فضاهایی اینچنینی باید متولی خاصی در این حوزه پیدا کنند. فعلاکه شهر ما خانه ما نشده است.