ایرانیان و ترکان ماوراءالنهر از اسلام تا حمله مغول/از مرو تا بغداد
خراسان سرنوشتساز | از مرو تا بغداد | دوران طلایی دانش در اسلام |
ایرانیان و ترکان ماوراءالنهر از اسلام تا حمله مغول |
در سال ۱۹۳ ق (۸۰۹ م) هارون الرشید، پنجمین خلیفه عباسی، که متولد شهر قدیمی ری در نزدیکی تهران کنونی بود و برای سرکوب برخی شورشهای ضد حکومتی از عراق به خراسان آمده بود، در توس در شمال غربی مشهد کنونی درگذشت. در این دوره، مامون، یکی از فرزندان او، حاکم خراسان و امین، فرزند دیگرش، حاکم عراق و شام بود. پس از مرگ هارون، برخلاف وصیتی که او برای جلوگیری از اختلاف فرزندانش در باره جانشینی خود کرده بود، میان امین که طبق این وصیت خلیفه شد و مامون که حاکم شرق و خراسان بود و میبایست پس از مدتی خلیفه شود، اختلاف افتاد و کار به جنگ کشید. امین میخواست بجای برادرش مامون فرزندش را به جانشینی خود منصوب کند. در جنگ بین دو برادر، ایرانیان و بخصوص رجال سیاسی و نظامی خراسان چون فضل بن سهل سرخسی یا طاهر بن حسین فعالانه در جبهه مامون و به نفع وی جنگیدند که حاکم خراسان بود و محل استقرارش در مرو قرار داشت، در حالیکه امین اساساً از سوی قبایل عرب و نظامیان شام حمایت میشد.
مورخین در این مورد معمولاً به نسب مادری مامون که اصالتاً ایرانی و از بادغیس افغانستان بود اشاره میکنند و در مقابل اصلیت عربی و عباسی مادر امین را یادآور میشوند تا موضوع نزدیکی مامون به ایرانیان و امین به اعراب بیشتر قابل درک باشد. اما با ملاحظه نقش و نفوذ ایرانیان و بخصوص خراسانیان در نزد همه خلفای عباسی، بنظر نمیرسد نیازی به اشاره به این و یا اقامت دراز مدت هارون الرشید در خراسان و نزدیکی او و مامون با خانوادههای ایرانی وجود داشته باشد.
فاتح جنگ داخلی میان دو فرزند هارون، مامون بود که بدنبال تسخیر بغداد از سوی طاهر بن حسین در سال ۱۹۷ ق (۸۱۳ م)، در مرو بر تخت خلافت نشست. دو، سه سال بعد مامون به عنوان خلیفه جدید نامهای به امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا نوشت که در مدینه در میان شیعیان خود به سر میبرد. مامون امام رضا را با عزت و احترام فراوان به خراسان که حالا دیگر مرکزخلافت شده بود، دعوت نمود. امام رضا در سال ۲۰۱ ق (۸۱۶ م) همراه با ملازمان خود به سوی مرو حرکت کرد و از راه بصره، اهواز و فارس ابتدا به نیشابور و سپس به مرو آمد[۱].
بنا به برخی منابع شیعه، مامون ابتدا خواست که به نفع امام رضا از خلافت کنار برود، اما امام با این پیشنهاد موافقت نکرد و بالاخره قبول نمود که ولیعهد خلیفه گردد. طبری و منابع دیگر مینویسند که عنوان «رضا» از سوی مامون به امام علی بن الموسی داده شده و این نام اشارهای به قیام ضد امویان در دوره ابومسلم و دعوت به رضایت همه مسلمانان با امامی از آل محمد است. «در این سال (۲۰۱ ق، م) مامون، علی بن موسی رضی الله عنه را ولیعهد مسلمانان کرد و خلیفه از پی خویشتن، و او را رضای آل محمد نامید، صلی الله علیه و سلم، و سپاه خویش را بگفت تا پوشش سیاه بگذارند و پوشش سبز به تن کنند»[۲]. میدانیم که سیاه پوشی از دوره قیام ضد اموی ابومسلم به سنت عباسیان تبدیل شده بود. اما ترجیح رنگ سبز برای پوشش و بیرق اسلام که مامون در حمایت از شیعیان به آن امر کرده، ظاهراً تا آن موقع در میان شیعیان رایج نبوده و از آن به بعد به عنوان نماد آشتی عباسیان و شیعیان رواج یافته است[۳].
در این دوره روابط مامون و امام رضا یعنی ولیعهد او نزدیک تر و مستحکم تر گشته و در منابع آمده است که خلیفه هر روز با امام ملاقات و گفتگو داشته و نظر او را بخصوص در امور دینی جویا میشده، چرا که امام به اظهار نظر در مورد مسایل سیاسی و اداری تمایل چندانی نشان نمیداده است. اما تعیین ولیعهدی امام رضا و مقررات جدید مامون از جمله پوشش سبز در بغداد با مخالفت مردم روبرو شد و بسیاری آن را دسیسه فضل بن سهل ایرانی، فرمانده کل و وزیرمامون و به احتمالی کار ایرانیان و شیعیان دانستند. برخی از آنان از بیعت با مامون که هنوز در مرو بود سرپیچی کردند و برخی دیگر گفتند به شرطی در بیعت با مامون باقی میمانند که ولیعهد دیگری انتخاب شود.
فضل بن سهل سعی میکرد خلیفه به فکر رفتن به بغداد نیفتد و پایتخت عباسیان در مرو و خراسان بماند. اکثر منابع برآنند که فضل بن سهل و برادرش حسن که بجای طاهر بن حسین حاکم بغداد شده بود و طبق برخی روایات با مردم این شهر بدرفتاری میکرد، مامون را بازیچه دست خود ساخته بودند و حتی اینکه اندیشه ولیعهدی امام رضا نیز گویا نقشهای ازخاندان سهل بوده، تا در نهایت «خلافت از دست آل عباس در آمده به دست آل علی برسد»[۴]. برخی منابع ایرانی نوشتهاند که مخالفت اهل بغداد و به ویژه عباسیان با سیاستهای پیش گفته مامون میتواند به ایرانی الاصل و نومسلمان بودن خاندان سهل نیز مربوط باشد. عبدالحسین زرین کوب به نقل از تاریخ گزیده حمدالله مستوفی مینویسد که فضل روزی «با یکی از ارکان دولت مامون گفت سعی من در این دولت از ابومسلم بیشتر است. او گفت ابومسلم دولت از قبیله به قبیله رسانید و تو از برادر به برادر رسانیدی. گفت اگر عمر باشد از قبیله به قبیله رسانم»[۵].
البته بنظر نمیرسد این برداشتها آنچنان بی مبنا باشند. حتی قبل از جنگ دو برادر یعنی امین و مامون، یک نگرانی پدر آنان هارون الرشید از این خطر بود که رشد شورشهای ضد خلافت در خراسان و ماوراءالنهر میتواند باعث جدایی خراسان و عراق شود. در عمل هم با بالا گرفتن نقش ایرانیان خراسان، نوعی کشمکش عراقیان و خراسانیان و یا اعراب و ایرانیان به وجود آمده بود، تا حدی که در ذهن عباسیان بغداد، خراسان هممعنی با فضل بن سهل و بخصوص برادرش حسن شده بود که به عنوان حاکم بغداد به مردم زورگویی میکرد و این تصور ایجاد شده بود که ایرانیان زرتشتی برای به دست گرفتن حاکمیت دولت اسلامی و عربی دست به کار شدهاند. عباسیان بغداد با این ذهنیت خود مامون را نیز که مادرش ایرانی الاصل بود و از سوی ایرانیان «شوهر خواهر ما» خوانده میشد، همانند ایرانیان نومسلمان میشمردند. «بزودی شاعران دربار امین، مامون و وزیر او فضل بن سهل را که تا سال ۱۹۰ ق (۸۰۶ م) زرتشتی بود، مخالف اعراب و نتیجتاً اسلام نامیدند»[۶]. جالب آنکه یکی از همین شاعران مامون را به عنوان «ادامه دهنده کار خسروان ایرانی و دین آنان» توصیف نموده است[۷].
در این دوران اوضاع دولت عباسی در نتیجه جنگ امین و مامون از یک طرف و شورشهای علویان و خوارج و نیز جریانهای طرفدار امویان و ضد عباسیان درخراسان، سیستان و شمال آفریقا از طرف دیگر آشفته شده بود. احتمالاً مامون انتظار داشت که در پی انتخاب امام رضا به عنوان ولیعهد، آرامش بیشتری میان خراسان و عراق حاصل شود. اما این محاسبات درست از آب در نیامد. در پی تصمیمات مامون در مورد ولیعهدی امام رضا و در شرایط غیبت او به عنوان خلیفه در بغداد، شورشهای جدید و خونینی ازعراق، حجاز و یمن برخاست.
خلیفه مامون در مقابل انتخابی بزرگ و حساس قرار گرفته بود: ماندن در مرو، استحکام دولتداری عربی-اسلامی در ایران و نظاره گر فروپاشی بخش غربی امپراتوری بودن و یا رفتن به بغداد و دادن برخی امتیازات و قبول خواستهای اصلی مخالفین و شورشیان بخاطر آرامش و نتیجتاً حفظ تمامیت دولت عباسی.
در این مدت فضل بن سهل کوشش مینمود مامون را از اخبار مربوط به آشوبها و شورشهای مکرر در عراق و شام دور و بیخبر نگه دارد تا خلیفه به بغداد باز نگردد. اما امام رضا به مامون یادآوری مینمود که برای آرام کردن مردم به بغداد بازگردد[۸].
در این ایام بود که مامون همراه با بزرگان لشکر و دولت خود به تدریج از مرو به سوی غرب یعنی عراق روانه شد. در طی این مدت چند نظامی در سرخس خراسان به اقامتگاه فضل بن سهل حمله کرده و او را به قتل رسانیدند. مامون غیاباً دستور دستگیری و اعدام قاتلان را داد. آنان مدعی بودند که فرمان قتل را قبل از حرکت از خود خلیفه گرفتهاند. چند ماه بعد زمانی که کاروان مامون به توس در نزدیکی مشهد کنونی رسید، امام رضا بیمار شد و در سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ ق (۸۱۷ یا ۸۱۹ م) درگذشت. مامون هیئتی از نزدیکان شیعه امام از جمله عموی او را مامور کرد تا علت فوت امام را معلوم نمایند و اطمینان حاصل شود که فوت امام امری طبیعی بود یا خیر؟ همچنین به دستور مامون، پیکر امام رضا در مجاورت آرامگاه پدر خود، هارون الرشید در نقوان (معروف به هارونیه) مشهد به خاک سپرده شد. روایت است که گویا مامون با سر برهنه در مراسم عزاداری شرکت کرده و سه روز بر سرمزار او سوگواری نمود.
با اینهمه، اکثر منابع شیعه، مامون را در مسموم نمودن امام رضا مقصر دانستهاند. در واقع کشته شدن فضل بن سهل و با فاصله کوتاهی فوت مشکوک امام رضا در شرایط بحرانی آن دوره و طی عزیمت خلیفه مامون از مرو به بغداد، راه دیگری جز مظنون شدن به مامون باقی نمیگذارد. اما به گفته مادلونگ، «این بدان معنی نیست که سوگواری مامون بخاطر درگذشت امام رضا که بنظر میرسد مورد احترام و محبت عمیق خلیفه بوده، از صمیمیت بدور بوده باشد.» احتمالاً مامون نسبت به امام رضا احترام و ارادت صمیمانهای داشته، اما وقتی به این نتیجه رسیده که موضوع بر سر مصالح دولت و خلافت است، آنچه را که بنظرش درست رسیده، انجام داده است. «همچنانکه در موقعیتهای دیگر حکومتداری مامون میبینیم، در این مورد هم بنظر میرسد که محاسبات خونسردانه سیاسی به احساسات و آرمانهای مامون غلبه نمودهاند[۹].
زیرنویسها:
[۱] مادلونگ، مدخل «علی الرضا» در ایرانیکا، مراجعه در تاریخ ۰۸٫۰۶٫۲۰۲۰
[۲] طبری، ج. ۱۳، ص ۵۶۵۹. مشابه همین روایت در تواریخ دیگر نیز آمده، مثلاً ن. تاریخ ابن خلدون، ج. دوم، ص ۴۵۰
[۳] مادلونگ، همانجا
[۴] زرین کوب: دوقرن سکوت ۱۸۸
[۵] زرین کوب، همانجا
[۶] ر. پ. متحده در: تاریخ کمبریج ایران ۷۲
[۷] ر. پ. متحده، همانجا
[۸] مادلونگ، همانجا
[۹] مادلونگ، همانجا