ثروت ملل/کتاب سوم
عنوان: «دربارهٔ سیر مختلف توانگری در میان ملتهای مختلف»
دسترسی سریع |
---|
کتاب یکم |
کتاب دوم |
کتاب سوم |
کتاب چهارم |
کتاب پنجم |
واژهنامه |
بخش یکم - دربارهٔ سیر طبیعی توانگری
ویرایشبزرگترین تجارت هر جامعهٔ متمدنی، تجارتیست که میان شهرها و روستاها انجام میشود. روستاها مواد خام معدنی و خواربار برای شهرها فراهم میکنند و شهرها در عوض، محصولات صنعتی و کالاهای ساخته شده را در اختیار روستاییان قرار میدهند. این تجارت به نفع هر دوی آنهاست. هرچه تعداد ساکنان شهرها افزوده گردد، گویی وسعت بازاری که در اختیار روستاییان است بیشتر شده است.
معاش مقدم بر آسایش و تجمل است؛ در نتیجه، کشت و آبادانی روستاهایی که خواربار تولید میکنند باید الزاماً مقدم بر ترقی شهرها باشد که فقط وسایل راحتی و تجمل را به وجود میآورند. افزایش جمعیت شهرها نیز باید متناسب باشد با افزایش تولید خواربار در روستاها؛ چراکه شهریها آن مقدار از صنایع خود را میتوانند بفروشند که روستاییان قدرت خرید آن صنایع را داشته باشند و قدرت خرید روستاییان وابسته است به میزان محصولاتشان. هرچه روستاها بیشتر توسعه یابند، اشتغالزایی در شهرها نیز افزونتر خواهد شد.
مازاد صنایع را میتوان به ممالک دوردست فرستاده و با ملتهای خارجی مبادله کرد. اما سرمایهداران همواره ترجیح میدهند سرمایهٔ خود را در کشاورزی و صنعت داخلی به کار اندازند چرا که تجارت خارجی با خطر بیشتری همراه است و زمانی این خطر قابل پذیرش است که سرمایهٔ کشاورزی و صنعت اشباع شده و سود آن کاهش یافته باشد. ارجحیت کلی در این است که صادرات با سرمایهٔ خارجی انجام شوند و سرمایهٔ داخلی برای توسعهٔ زمین و صنایع به کار گرفته شود.
پس سیر طبیعی توانگری یک ملت، سه مرحله دارد:
- کشاورزی
- صنعت
- تجارت خارجی
با این وجود، در بسیار از ممالک اروپایی این مسیر به صورت معکوس طی شده است و علت آن ماهیت دولتهای اولیهٔ آنها بوده است.
بخش دوم - تضعیفی که پس از سقوط امپراطوری رم در امر کشاورزی کشورهای قدیمی اروپا پدید آمد
ویرایشپس از سقوط امپراطوری رم، ممالک غربی اروپا بدست وحشیها افتاد و امنیت و آسایش در خطر افتاد و تجارت میان شهرها و روستاها ناممکن شد. به همین سبب زمینهای کشاورزی، مخروب و بایر شدند. آشوب و هرج و مرج باعث شد تا هر رهبر قدرتمندی، بخشی از زمینها را برای خود مالک شود و مردم دیگر به عنوان رعایا، تحت فرمان او قرار گیرند (فئودالیسم). برای حفظ چنین قدرتی، قانون ارشدیت در اروپا معمول شد که براساس آن مالکیت این زمینها به فرزند ارشد پسر به ارث میرسید. به علت وجود آشوب، همهٔ تلاش این اربابان صرف جنگ و تجاوز به زمینهای مجاور میشد به جای آن که صرف آبادانی و کشت زمینها بشود.
تجربهٔ تمام ملل در اعصار مختلف نشان میدهد که بردهداری، با اینکه در ظاهر ارزان است اما در باطن جزء گرانترین کارهاست؛ زیرا شخصی که اجازهٔ داشتن مال و ثروت، و امیدی به ترفیع درجه ندارد، علاقهٔ دیگری ندارد جز آنکه تا میتواند بخورد و تا امکان دارد کمتر کار کند. این ناکارآمدی سبب شد تا به مرور با وضع قوانینی، بردهداری ملغا شود و به جای آن زمینها به افرادی اجاره داده شوند تا کشاورزی کنند و قسمتی از درآمد حاصل از فروش محصولات را به مالکین بدهند.
بخش سوم - دربارهٔ ظهور و پیشرفت شهرهای بزرگ و کوچک پس از سقوط امپراطوری رم
ویرایشپس از سقوط امپراطوری رم و با ظهور فئودالیسم در اروپا، زمینداران به جای زندگی در شهرها، در زمینهای خود و در داخل دژهای مستحکم زندگی میکردند. در مقابل، صنعتگران و پیشهوران در شهرها زندگی میکردند و بسیار فقیر بوده و در حالت بردگی به سر میبردند. این فقر و بردگی به مرور از میان رفت و حاکمان برای ساکنین این شهرها، آزادیهایی قائل شدند و حتی اجازه دادند تا هر شهر، دادگاهها و شوراهای مخصوص به خود داشته باشد و برای خود قوانین محلی وضع نماید. یعنی شهرها به یک شخصیت حقوقی تبدیل شدند. به این ترتیب فرمانروایان اروپا یک نوع جمهوری مستقل در قلب کشور خود پدید آوردند. در این شرایط در هر کشور سه بازیگر وجود داشتند:
- پادشاه: که فرمانروای کل کشور بود و قوانین کلی را وضع میکرد.
- زمینداران: که مالک زمینهای کشاورزی بودند و رعایایی زیر دست خود داشتند.
- شهرنشینان: که کارشان صنعتگری و تجارت بود.
زمینداران از ثروت روزافزون شهرنشینان بیم داشتند. شهرنشینان از حملات و غارتهای زمینداران بیم داشتند. فرمانروا از زمینداران بیم داشت که مبادا بر علیه وی متحد شوند. به این ترتیب یک اتحادی میان فرمانروا و شهرنشینان شکل گرفت. کشاورزان تلاش میکردند تا آنچه را اندوختهاند از اربابان خود پنهان کنند. این رعایا، سرمایههای خود را پنهانی به شهرها میآوردند و در آنجا به امانت میگذاردند. به مرور شهرها ثروتمند شده و پیشرفت کردند و زمینداران تضعیف شده و به زیر نفوذ شهرها درآمدند.
پیشرفت شهرها وابسته به پیشرفت روستاهاست اما علت پیشرفت شهرها در اروپا در این دوران با وجود اینکه روستاها فقیر بودند این است که این شهرها در ساحل دریاها واقع بودند. تجارت از طریق دریا، امکان ثروتمند شدن شهرها را فراهم نمود. ایتالیا یکی از مهمترین کشورهایی است که بدین طریق ثروتمند شد. وقوع جنگهای صلیبی نیز باعث رونق زیاد تجارت دریایی و متعاقباً ثروتمندی ایتالیا شد. رونق تجارت سبب رونق صنعت در اروپا و شکلگیری کارخانههای مختلف گردید.
بخش چهارم - چگونه تجارت شهرها به آبادانی روستاها و دهات کمک کرد
ویرایشتجارت باعث ثروتمندی شهرها شد و ثروتمندی شهرها به سه طریق باعث آبادانی روستاها شد:
- شهرها خریداران بزرگی برای محصولات روستاها شدند و در نتیجه روستاها به تولید بیشتر تشویق میشدند.
- تاجران ثروتمند برای افزایش ثروت خود، زمینهای بایر را میخریدند و آباد میکردند و با فروش محصولات این زمینها بر ثروت خود میافزودند.
- بازرگانی و تجارت به تدریج نظم خوب و حکومت صحیح پدید میآورد و بدین ترتیب آزادی و امنیت در روستاها برقرار شد و همین امر منجر به افزایش تولیدات روستاها و آبادانی بیشتر آنها گردید. این مورد از دو مورد دیگر بسیار مهمتر است؛ زیرا در مملکتی که تجارت خارجی وجود ندارد، مازاد تولیدات در میهمانیهای بیمورد مصرف میشوند و صرف عدهای گماشته و نانخور میشوند و این گماشتهگان، مطیع و نوکر اربابان میشوند و این مانعی برای پیشرفت است.
باید توجه داشت که این سیری که در اروپا رخ داد، طبیعی نیست و به همین دلیل است که مثلاً پیشرفت آمریکا بسیار سریعتر از اروپا است چراکه در آمریکا، سرمایه عموماً صرف کشاورزی و آبادانی زمینها میشود. در کل، سرمایهای که صرف کشاورزی میشود بسیار پایدارتر از سرمایهای است که صرف تجارت میشود زیرا با رخ دادن انقلابها یا جنگها، تجارت با مشکل روبرو میشود و سرمایهای که در این راه صرف شده از میان میرود ولی برای نابودی زمینهای کشاورزی، سالها زمان لازم است.