زبان آذربایجان در گذر زمان/ترکی آذری بعد از صفویان
ترکی در دوره صفویان | ترکی آذری بعد از صفویان | از آخوندزاده تا طالبوف و رشدیه |
زبان آذربایجان در گذر زمان |
ترکی آذری پس از صفویان چگونه تحول یافت؟
فکر کنم باید از پایان صفویان تا جنگهای ایران و روس و عهدنامههای «گلستان» و «ترکمنچای» را که منتج به جدائی رسمی شمال ارس یعنی قفقاز جنوبی از ایران شد، بصورت جداگانه بررسی کرد، چرا که بعد از این جدائی، زبان و ادبیات هم فارسی و هم ترکی آذری در شمال و جنوب ارس به تدریج دو راه متفاوت را در پیش گرفته است. اقلاً صد سال طول کشید تا این پیوندهای دیرین که دستکم از زمان ساسانیان بین شمال و جنوب ارس وجود داشت و هر دو را با زبان و فرهنگ ایرانی به همدیگر وصل میکرد، متزلزل و کمرنگ شود.
در مجموع تولیدات ادبی و علمی ایران، چه به فارسی و چه به ترکی، بعد از صفویان، یعنی از دوره نادرشاه تا اواسط قرن نوزدهم به نسبت گذشته راکدتر شد. شعر و ادبیات این دوره را، چه به فارسی و چه به ترکی، میتوان تا حد زیادی تکراری و بدون نوآوری چندانی در محتوا و سبک شمرد. اولاً وضع سیاسی ایران در اواخر صفویه دچار ناآرامی و بیثباتی شد تا اینکه نادر شاه بر سر کار آمد. اما ثبات دوره نادری هم چندان طول نکشید.
از صفوی تا حتی قرن بیستم، فارسی کلاسیک و ادبی تأثیر بزرگی به زبان و بیان ادبی ترکی آذری گذاشت، هم در سطح شفاهی و هم بخصوص در سطح کتبی (بخصوص شعر و ادبیات). این تأثیر را به همان درجه میتوان در آثار شعرای عثمانی نیز دید. در مقابل، طبیعتاً واژگان و اصطلاحات ترکی نیز تا حدی به زبان و ادبیات فارسی تأثیر رسانده است که تا اواخر سلسله قاجار به ویژه در حوزههای ارتش، جنگ، عناوین و مدیریت کشور نمایان بود. دورفر میگوید در این مدت حدود ۱۲۰۰ واژه ترکی وارد فارسی و واژگان بیشتری وارد زبان کردی شده است (۱).
شاید بتوان بعنوان مهم ترین چهره ادبی ترکی آذری در دوران قاجار از شاعر معروف ملاپناه واقف نام برد که در راس شمالی جمهوری کنونی آذربایجان به دنیا آمد و سپس به قراباغ کوچ نمود. او در اینجا ابتدا مکتب خانهای دایر کرده به تدریس کودکان پرداخت و دیرتر وزیر اعظم ابراهیم خلیل خان قراباغ شد. واقف ادبیات فارسی را بخوبی میدانست، اما بیشتر اشعار او به زبان ترکی است. این خودش فرق بزرگی با شاعران ترک زبان آذربایجانی در ایران بود که در دوره قراقویونلوها و صفویان به شعر ترکی رواج بخشیده بودند، چرا که اکثر اشعار آنان فارسی و بخش کوچکتری از این اشعار ترکی بود.
بخصوص «قوشما» های واقف معروف و محبوب مردم و «عاشیق» ها یعنی آوازخوانان دوره گرد بودند و هموز هم هستند. معمولاً یک «قوشما» عبارت از دستکم سه بند و هر بند عبارت از دو بیت یعنی چهار مصرع (الف-الف-الف-ب/ج-ج-ج-ب و الخ) است که مبتنی بر وزن هجائی است و به زبان شفاهی ترکی نزدیک تر از غزلیات و دیگر اشعار عروضی کلاسیک است. یک نمونه یک بند از شعر «آیریلدیق» (جدا شدیم) نوشته ملا پناه واقف را ملاحظه کنید:
خیلی وقت دیر آیریلمیشیق یار ایلن
گوردوک، اما دانیشمادیق، آیریلدیق
قالدی جاندا گیزلی-گیزلی دردیمیز
بیرجه کلمه دانیشمادیق، آیریلدیق
برخی ادبیات شناسان مانند حمید آراسلی (۳) گفتهاند که واقف برای اولین بار شعر تغزلی را با زبان ساده مردمی ترکی آذری به سطح ادبیات رسانیده است. طبیعتاً واقف در کنار «قوشما» هایش مؤلف غزلیات و دیگر انواع شعر کلاسیک نیز هست.
در عین حال دوره واقف یعنی اواخر سده هژدهم و اوایل قرن نوزدهم را میتوان سالهای جدائی شمال ارس یعنی سرتاسر قفقاز جنوبی از ایران نیز شمرد که نتیجه جنگهای ایران و روس و عهد قراردادهای گلستان و ترکمنچای بود.
روایت است که وقتی نیروهای آقا محمدخان قاجار در سال ۱۲۹۰ ق (۱۷۹۴-۹۵ م) به قراباغ حمله کردند، پادشاه قاجار به ابراهیم خلیل خان که در شهر شوشا مستقر بود، بیتی از عرفی شیرازی، شاعر فارسی زبان هند نوشت:
زمنجنیق فلک سنگ فتنه میبارد
تو ابلهانه گریزی به آبگینه؟
و واقف که فرماندهی قوای خان قراباغ بر ضد آقا محمد خان را بر عهده داشت، با اشاره به نام شهر «شوشا» (به معنی شیشه) با این بیت خود به پادشاه قاجار جواب داد که بعدها ورد زبان مردم گردید:
گرنگهدار من آن است که من میدانم
شیشه را در وسط سنگ نگه میدارد
طوری که میبینیم تهدید و جواب آن هردو به فارسی، آن هم با شعر فارسی بود.
بار اول نیروهای قاجار موفق نشدند و آقا محمد خان متوجه حمله به گرجستان شد. زمانی که نیروهای روس بخاطر مرگ ملکه روسیه کاترین دوم موقتاً از قفقاز عقبنشینی کردند، آقا محمد خان دوباره به قراباغ حمله کرد و این بار حکومت محلی قراباغ را شکست داد. ابراهیم خلیل خان فرار کرد و واقف دستگیر و محکوم به مرگ شد. تنها قتل ناگهانی آقا محمد خان که درست شب بعد اتفاق افتاد، باعث آزادی واقف شد (۴).
بعد از این ماجرا، هم ایران و هم قفقاز وارد بحرانی سرنوشت ساز شدند. در نتیجه جنگهای نخستین دهههای قرن نوزدهم بین ایران و روسیه، شکست پی در پی و سنگین ایران و عهد قراردادهای گلستان (۱۸۱۳) و ترکمن چای (۱۸۲۸)، تمام خان نشینهای شمال ارس، از جمله جمهوری آذربایجان و ارمنستان کنونی رسماً از نگاه سیاسی و قانونی از ایران جدا شده تایع روسیه تزاری گشتند.
در این مدت دوزبانگی نخبگان و سرآمدان اجتماعی، فرهنگی، دولتی و لشکری آذربایجان یعنی جنوب ارس همچنان ادامه یافت. آنها که دیگر غالباً ترک زبان شده بودند، به کاربرد این زبان در حریم شخصی و میان خود گویشوران ترکی ادامه میدادند. اکثریت بزرگ آثار علمی و اسناد و مدارک رسمی و دولتی به فارسی بود. شاعران و نویسندگان همچنان اغلب به فارسی مینوشتند، اما گاه به زبان ترکی نیز شعر میسرودند و نثر ترکی همچنان در آثار ادبی و علمی روشنفکران و ادیبان آذربایجانی کمیاب بود.
در شمال ارس هم ظاهراً وضع هنوز به همان منوال باقی مانده بود.
طبیعتاً سنتی که دهها قرن ادامه یافته بود، یکشبه دگرگون نشد. روابط خان نشینهای قفقاز از جمله شیروان (باکو)، گنجه (که پس از استیلای روس نام «الیزابت پول» را گرفته بود)، ایروان، لنکران، قراباغ و غیره با ایران سست تر و دور تر و نفوذ و تأثیر فرهنگ و زبان روسی در این مناطق بیشتر میشد. با اینهمه، حتی در اواسط قرن نوزدهم، زمانی که عباسقلی آقا باکیخانوف، فرزند آخرین خان باکو، در پایان کتاب معروف خود «گلستان ارم» فهرست نویسندگان و شعرای مسلمان قفقاز و نام آثار آنها را میداد، معلوم میشد که اکثر این آثار به فارسی نوشته شدهاند. حتی خود باکیخانوف همین کتابش را هم بیست سی سال پس از شکست ایران و غلبه روسیه تزاری بر قفقاز، نه به روسی و یا ترکی، بلکه به فارسی نوشته بود. حتی حدوداً پنجاه سال بعد، هنگامیکه سیاستمدار معروف و روشنفکر ایرانی سید حسن تقی زاده تبریزی در سال ۱۹۰۹ یعنی تقریباً نود سال پس از شکست ایران از قفقاز دیدن کرد، نوشت که «در آن عهد در قفقاز زبان فارسی مثل تبریز معمول بود و در مکاتب پیش آخوندها میخواندند و مکاتباتشان به فارسی بود» (۴).
و لیکن تحولات سیاسی و شکست ایران در جنگ با روسیه که به حاکمیت ایران بر قفقاز رسماً پایان داده بود، به تدریج به کاربرد زبان در دوسوی ارس نیز تأثیر خود را میگذاشت.
زبان و ادبیات ترکی آذری نیز از آن ببعد روندی دو شاخه درپیش گرفت.
با استقرار حکومت شوروی در آنچه که بعدها «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی» خوانده شد، مرزها بسته، روابط قطع گردیده و راهها جدا شد.
مردم شمال ارس بتدریج زبان و فرهنگ روسی را جایگزین زبان فارسی و فرهنگ ایرانی کردند.
این هم تنها و تنها نتیجه شکست ایران در جنگ با روسیه نبود. ایران نه فقط در جنگ شکست خورده بود، بلکه قفقاز را برای همیشه از خود رانده بود. ایران قاجار ضعیف و فرتوت شده بود. فساد و تعصب، عقب ماندگی و خرافات، بی توجهی، حتی خشونت و قوه قهریه علیه مردم قفقاز که نمونه اش در تمثال نادرشاه و آقا محمد خان قاجار دیده شده بود، مردم را با وجود گذشته مشترک زبانی، فرهنگی و تاریخی، حتی با وجود مشترکات دینی و مذهبی، به سوی روسیه هدایت کرده بود.
منابع
(1) Doerfer, G. : Azerbaijan, viii. Azeri Turkish, in: Encyclopaedia Iranica Online, as viewed in February ۲۰۱۷
(2) Gandjei, T. : «Turcica Agemica» , in: Wiener Zeitschrift fuer die Kunde des Morgenlandes, Wien 1986
(3) Araslı, H. : Molla Panah Vaqif Eserleri, Bakı 2004, s. ۵-۱۲
(۴) انوشه، ح. دانشنامه ادب فارسی، تهران ۱۳۸۰، ص ۵۹۷
(۵) تقی زاده، سید ح. تهیه مقدمات مشروطیت در آذربایجان، نشریه کتابخانه ملی تبریز، ش. ۱، ۱۳۳۸، ص ۲۲