ایران در اواخر قرن سیزدهم/عاشورا و دیگر مراسم مذهبی

عاشورا

ویرایش

در مراسم عزاداری «عاشورا» که دهم ماه محرم است، از هر محله گروهی از مردان دسته‌های مختلف تشکیل داده، در کوچه‌ها با خواندن اشعار غم انگیز و هیجان آوری به راه می‌افتند. آن‌ها پیراهن‌های سفید پوشیده‌اند و فرق سرشان را تراشیده و در دستشان یک قمه دارند. «قمه‌زنی» به مراسم خونینی گفته می‌شود که در طی آن همین مردان با قمه‌ای که در دست راست دارند «یا حسین، یا حسین» گویان به فرق سر تراشیده خود می‌زنند و آن را می‌بُرند تا اینکه از سر آنان خون می‌جهد و سرو روی همه آن‌ها سرخ می‌شود. پشت سر آن‌ها هم مردانی می‌ایستند تا اگر قمه زن‌ها در اثر خونریزی بیهوش شدند، مانع به زمین خوردن آن‌ها گردند و یا اگر بیش از حد هیجان زده شده قمه‌زنی را قطع نکردند، مداخله کنند. این مراسم، بزرگ‌ترین عزاداری مذهبی ایرانیان است که به مناسبت قتل نوه پیامبر اسلام، امام حسین، و تمامی خانواده‌اش در سال ۶۸۰ میلادی (بیش از ۱۳۳۰ سال پیش،م) در کربلا (عراق امروز) انجام می‌گیرد.

کم نیستند والدین ایرانی که فرزندان خردسال خود را هم تشویق می‌کنند که در این روز فرق سر خود را با قمه بزنند. یک بار ما از بام خانه خود در مشهد شاهد مردی بودیم که همراه با پسر دوساله‌اش در مراسم عاشورا شرکت می‌کرد. ما می‌دانستیم او این پسرش را فوق‌العاده دوست دارد، چونکه پیش از او چندین فرزندش مرده بود. ما دیدیم که آن مرد، پسر هیجان زده‌اش را که بغل گرفته بود، آرام می‌کرد که نترسد. او در حالیکه پسرش را تسکین می‌داد، فرق سر کودک را یا قمه برید تا خون جاری شد. آن‌ها در ادامه آن مراسم، طوری که رسم است، به چندین مسجد سرزدند. ما آن پدر را زمان بازگشت از آخرین مسجد دو باره دیدیم که فرزندش را که ظاهراً از فرط خونریزی بیهوش شده بود، روی دو دستش حمل می‌کرد، اما ظاهراً هیچ احساس ناراحتی نداشت، چرا که شاید تصور می‌کرد که با این کار خداوند جان او را حفظ خواهد کرد. ایرانیان اتفاقاتی مانند بیهوشی و یا حتی مرگ در اثر قمه‌زنی را پنهان می‌کنند. بعضی‌ها هم بر آنند که زخم‌های قمه‌زنی که کاری «ثواب» شمرده می‌شود، بصورت معجزه آمیزی از سوی خداوند بهبود می‌یابد و هیچ نیازی به مداخله نیست و تازه اگر هم کار به مرگ انجامید، جای کسی که می‌میرد، یقیناً در بهشت است.

اجرای مراسم عاشورا در هر شهر و روستا فرق می‌کند ولی درجه تعصب مردم در این کار ظاهراً در مشهد و تبریز بیشتر از شهرهای دیگر است. مسلمانان قفقاز هم در قمه‌زنی شهرت دارند وچون دولت روسیه به قمه‌زنی اجازه نمی‌دهد، آن‌ها به تبریز و یا مشهد می‌آیند تا در عاشورا در مراسم مفصل قمه‌زنی شرکت کنند. در مشهد ما کالسکه رانی داشتیم که اهل قفقاز بود و هر سال زمان عاشورا از ما اجازه می‌گرفت که به قمه‌زنی برود و ما پیوسته بعد از این مراسم پشت سر کالسکه رانی می‌نشستیم و در شهر می‌گشتیم که سرزخمی‌اش را با دستمال بسته بود.

دسته‌های عزاداران در شهر می‌گردند و به چندین مسجد سر می‌زنند که این هم مراسم و دعاهای خود را دارد. آن‌ها پیوسته با آهنگی خاص و بصورت کُر اشعاری در وصف امام حسین و خانواده او و همچنین در لعن معاویه و فرزند او یزید یعنی اولین خلیفه‌های دودمان امویان می‌خوانند.

شیعیان بر این باورند که پس از وفات پیغمبر اسلام، حق پسر عمو و داماد او علی بن ابیطالب بود که بر جای پیامبر اسلام بنشیند و نه سه خلیفه پیش از علی یعنی ابوبکر، عمر و عثمان. اما اهل تسنن تسلسل حکومت اسلامی پس از پیامبر را طوری که انجام یافته، قبول می‌کنند. علی بعد از عثمان خلیفه چهارم اسلام شد، اما بزودی در مسجدی در کوفه (عراق کنونی) به قتل رسید. از آن به بعد مسلمانان به دو گروه اکثریت سنیان و اقلیت شیعیان تقسیم شدند. شیعیان حتی معتقدند که پس از علی نیز می‌بایست اولاد و نوادگان او که همراه با علی «دوازده امام» خوانده می‌شوند، رهبری عالم اسلام را صاحب می‌شدند. دو فرزند علی، حسن و حسین، از طرف یزید به قتل رسیدند. قتل حسین و مجموعاً ۷۲ نفر خانواده او در صحرای کربلا از سوی چهار هزار نفر از لشکریان یزید به‌خصوص فاجعه‌بار بود.

بغیر از مراسم عزاداری مردم در ده روز نخست ماه محرم، ملاها در تمام ماه و حتی بعد از آن تمام داستان فاجعه کربلا را با جزییات دراماتیک آن در مسجدها بصورتی هنرمندانه و نمایشنامه‌وار شرح می‌دهند و بطوری خستگی ناپذیر آن را تکرار می‌کنند. جماعت نیز پیوسته به شرحی نو از این فاجعهٔ آشنا گوش می‌کنند و هر بار همراه با شنیدن این مرثیه‌ها گریه و زاری می‌کنند. علاوه بر این، در ماه محرم صحنه‌هایی از فاجعه کربلا بصورت نمایشنامه مذهبی در کوچه‌ها و میدان‌ها اجرا می‌شود تا خاطره این فاجعه به‌طور ملموس در پیش چشم مردم مجسم شود. در این نمایش‌ها که «شبیه» خوانده می‌شود، هر کس نقشی بازی می‌کند. نقش‌های زنان را جوانانی با لباس زنانه اجرا می‌کنند. طبیعتاً نقش‌های امام حسین و افراد خانواده او مورد پسند همه است. اما کمتر کسی هست که داوطلب بازی نقش یزید و یا «شمر» باشد که ضربه نهایی و مهلک را بر امام حسین زده بود. در سال‌های ۱۸۶۰ در مراسم عاشورای اردبیل مرد بیچاره‌ای که نقش یزید را بازی کرده بود، از سوی عزاداران هیجان زده به قتل رسید. حتی امروز هم (صد سال پیش،م) کسانی که این نقش‌های منفی را بازی می‌کنند، بعد از این مراسم مدتی خود را از نظر مردم دور نگه می‌دارند تا مورد ضرب و شتم قرار نگیرند. بعضی روحانیون شیعه اینگونه نمایش‌ها را تحریم کرده‌اند، اما تعداد آن‌ها انگشت شمار است و کلامشان تأثیر چندانی ندارد.

در مجموع تعداد نسبتاً کمی از مردم قمه می‌زنند و یا فاجعه کربلا را به‌صورت نمایشنامه در می‌آورند. اما شمار بیشتری در روز عاشورا و یا یک روز پیش از آن به کوچه و خیابان آمده، مخصوصاً در بازارها و میدان‌ها جمع می‌شوند. آن‌ها با خواندن دسته‌جمعی اشعار مذهبی و تاثر انگیز پیراهنشان را در آورده یا با دست به سینه‌هایشان می‌زنند و یا با زنجیرهای آهنی آنقدر به پشت خود می‌زنند که پشتشان خونی می‌شود. بعضی‌ها هم بدون آنکه پیراهنشان را درآورند بصورت ملایم ترو بی‌خطری با دست به سینه خود می‌زنند و شعرها و شعارهای مذهبی دیگران را تکرار می‌نمایند. بعضی‌ها هم که افراطی هستند، پوست بازو و یا سینه‌شان را با چیزی نوک تیز کنده آلات آهنی مانند زنجیر، قفل و حتی خنجر و نعل اسب را به پوستشان می‌بندند و این، منظرهٔ وحشتناک و خونین دیگری ایجاد می‌کند. خود من دیده‌ام که بعضی‌ها تا ده-دوازده کیلو آلات آهنی را به پوستشان بند کرده بودند، تا جایی‌که پوست و گوشت آن‌ها زیر سنگینی آنهمه آهن به زیر کشیده شده بود و تاب می‌خورد.

عزاداری محرم و عاشورا مخصوص شیعیان و مرکز آن ایران است. در روسیه و هندوستان به قمه‌زنی اجازه داده نمی‌شود، اما مراسم عزاداری که انجام می‌گیرد، پلیس برای حفظ امنیت و آسایش مردم دسته‌های عزاداران شیعه را مشایعت می‌کند. در ترکیه عزاداری عاشورا موضوعی حساس است، چرا که به هر حال همچون نوعی تظاهرات برضد اهل تسنن تفسیر می‌شود. از این جهت ترک‌ها به عزاداری در کوچه‌ها اجازه نمی‌دهند، ولی شیعیان آن کشور می‌توانند در برخی کاروانسراها و یا مراکز ایرانی عزاداری کنند.

دیگر مراسم اسلامی

ویرایش

مراسم سالانه‌ای را که به‌طور منظم در ایران برگزار می‌شوند می‌توان به سه نوع تقسیم نمود: یکم مراسم دینی که مخصوص شیعیان است (مانند همین عزاداری عاشورا که شرحش رفت)، دوم مراسمی که همه مسلمانان جهان چه سنی و چه شیعه برگزار می‌کنند (مانند عیدهای قربان و فطر) و سوم عید نوروز که از دوره پیش از اسلام مانده و سنتی غیر دینی، بلکه ملی است.

مراسم مخصوص شیعیان اصولاً بسیار غم انگیز هستند و زمینه ساز زیاده روی‌های شگفت انگیزی در عزاداری می‌شوند. اما یک رشته عیدها و مراسم اسلامی هم هستند که محدود به شیعیان نمی‌شوند، بلکه در همه کشورهای اسلامی جهان رایج هستند. مثلاً روز مولود پیغمبر اسلام یکی از آن مناسبات است که در ماه ربیع الاول است. روز مولود حضرت علی نیز در همین ماه است. البته در ایران این روزها همراه با تشریفات و مراسم خاصی بین مردم نیست. در تهران شاه یک پذیرایی می‌دهد و شب قبل‌اش هم آتش بازی می‌شود.

ماه رمضان که ماه روزه است، از زندگی اجتماعی تا اقتصادی همه چیز را عوض می‌کند. روزه در اسلام احتمالاً ادامه و شکل دیگری از همان سنت روزه بین یهودیان و مسیحیان است. کسی که روزه دار است، قبل از برآمدن آفتاب تا غروب حق ندارد غذا بخورد، آب بنوشد و یک رشته کارهای لازم و معمولی دیگر را انجام دهد. حتی می‌گویند گرد و خاک راه اگر از دهان و بینی وارد بدن شود، آن هم روزه را باطل می‌کند. روزه گرفتن، آن هم در روزهای طولانی تابستان بسیار سخت است. اما بعضی‌ها مانند دختران تا نُه سال و پسران تا چهارده سال، مسافرها و زنانی که عادت ماهانه دارند، از روزه معاف هستند. بعضی‌ها هم از این بهانه‌ها برای روزه نگرفتن استفاده می‌کنند. مثلاً اگر کسی به مسافرت برود و راهش درازتر از چهار «فرسنگ» (حدود ۱۴ کیلومتر،م) باشد، روزه برای او واجب نیست؛ و یا بیماری می‌تواند دلیل پرهیز از روزه گرفتن باشد. از این جهت در ماه رمضان مسافرت‌ها بیشتر از ماه‌های قبل است و بعضی‌ها از روحانیون «فتوا» یعنی حکم شرعی می‌گیرند که نظر به اینکه مریض هستند، لازم نیست روزه بگیرند. بعضی‌ها هم ظاهراً روزه می‌گیرند، اما پنهانی غذا می‌خورند. اگر آن‌ها در ملاء عام دیده شوند، ممکن است کار به مجازات‌های سخت بکشد. در سال ۱۸۹۱ دو مرد را در حال روزه خوری گرفته و از گوش‌هایشان به دیوار میخ‌کوبی کرده بودند و مردم ساعت‌ها از جلوی آن‌ها گذشته به رویشان تف می‌کردند.

کار کردن در ماه روزه آسان نیست. البته آدم‌های مرفه برای اینکه گرسنگی و تشنگی را کمتر حس کنند تا ظهر می‌خوابند. بعد از ظهرها وانمود می‌کنند که کار می‌کنند، اما اغلب ضعیف هستند و افکارشان جای دیگری است. روزها بازارها بسته است. مثل اینکه همه، چه فقیر و چه ثروتمند، منتظر صدای توپ هوایی هستند که غروب آفتاب و زمان «افطار» یعنی پایان یافتن روزه را اعلام می‌کند. بعد از افطار زندگی به خانه‌ها و کوچه و بازار بازمی‌گردد. در ماه رمضان مسلمانان بیشتر از ماه‌های دیگر قرآن می‌خوانند.

در این ماه برای ما نگاه کردن از پشت بام به حیاط همسایه‌ها بسیار جالب بود. آن‌ها فرشی کنار جویبار پهن می‌کردند. شام روی یک سینی چیده شده بود، آب یخ و شربت دم دست قرار داشت و قلیان روشن شده بود. صاحبخانه و دوستانش چهار زانو نشسته و منتظر بودند و کفش‌های آن‌ها کنار فرش جفت شده بود. به محض آنکه صدای توپ افطار به گوش می‌رسید، پُکی به قلیان می‌زدند، یکی دو جرعه آب و شربت می‌نوشیدند و بعد از کشیدن نفسی راحت به خوردن شام شروع می‌کردند.

«عید فطر» پایان ماه رمضان است. در این روز، روزه گرفتن حرام است. عید فطر همراه با «عید قربان» که به مناسبت خاطره حضرت ابراهیم و فرزندش اسماعیل جشن گرفته می‌شود، دو عید مهم کشورهای اسلامی است. در ایران هم این دو عید روز شادی و سرور است اما به‌جز قربانی کردن گاو و گوسفند در عید قربان و تقسیم گوشت آن، اتفاق خاص دیگری در این روزها نمی‌افتد.

درعید قربان کسانی که قدرت مالی کافی دارند، گوسفند و یا حتی گاوی قربانی می‌کنند و گوشتش را بین همسایگان و فقرا تقسیم می‌کنند. وقتی ما در مشهد بودیم، چند هفته پیش از عید قربان شتری در شهر گردانیده می‌شد که می‌گفتند «شتر شاه» است که شاه هر سال برای قربانی و توزیع بین مردم به مشهد می‌فرستد. شتر را با آیینه‌های کوچک و نوارهای سفید آذین می‌بستند و همراه با سرنا و دُهل در کوچه‌ها می‌گرداندند و پول جمع می‌کردند. آن پول را همان آدم‌هایی برمی‌داشتند که قرار بود سر شتر را ببُرند. البته می‌گفتند در عید قربان نه آن شتر، بلکه شتری پیر و لاغر را انتخاب کرده قربانی می‌کردند تا بین مردم توزیع کنند.