راهنمای آموزش زبان فارسی به غیر فارسی زبانان/درس سیزده
درس ۱۲ | آموزِشِ زَبانِ فارسی (۱۳) | درس ۱۴ |
- فعل امر: امر فعلی است که با آن فرمانی میدهیم یا از کسی میخواهیم کاری را انجام دهد یا حالتی را بپذیرد. برای فعل امر بیشتر دو ساخت به کار میرود، دوم شخص مفرد و دوم شخص جمع، «برو و بروید» که دوم شخص مفرد ساختی است اختصاصی و دوم شخص جمع مشترک امر و مضارع التزامی یا ساده، دوم شخص مفرد همان بن مضارع است که با جزء پیشین «ب» به کار میرود. در برخی از دستورها برای متکلم و غایب و بخصوص برای غایب نیز امر قائل شدهاند.
بروم، برو، برود، برویم، بروید، بروند
مصدر فعل | ب + بُن مضارع | امر | امر | ||
۱ | آمَدَن | آ | بیا | بیایید | |
۲ | بَرگَشتَن | بَر + گَرد | بَرگَرد | بَرگَردید | |
۳ | بودَن | باش | باش | باشید | |
۴ | خَریدَن | خَر | بِخَر | بِخَرید | |
۵ | خوابیدَن | خواب | بِخواب | بِخوابید | |
۶ | خواستَن | خواه | بِخواه | بِخواهید | |
۷ | خواندَن | خوان | بِخوان | بِخوانید | |
۸ | خوردَن | خُور | بِخُور | بِخُورید | |
۹ | دادَن | دِه \ دَه | بِدِه | بِدَهید | |
۱۰ | دَویدَن | دَو / دُو | بُدُو | بِدَوید / بُدُوید | |
۱۱ | دیدَن | بین | بِبین | بِبینید | |
۱۲ | رِساندَن | رِسان | بِرِسان | بِرِسانید | |
۱۳ | رَفتَن | رَو / رُو | بُرُو | بِرَوید | |
۱۴ | زدَن | زن | بِزَن | بِزَنید | |
۱۵ | ساختَن | ساز | بِساز | بِسازید | |
۱۶ | شُدَن | شو / شُو | بِشو / بِشُو | بِشَوید | |
۱۷ | شُستَن | شو | بِشو | بِشویید | |
۱۸ | فَرمودَن | فَرما | بِفَرما | بِفَرمائید | |
۱۹ | کَردَن | کُن | بِکُن / کُن | بِکُنید/ کُنید | |
۲۰ | گِرِفتَن | گیر | بِگیر | بِگیرید | |
۲۱ | گُفتَن | گو | بِگو | بِگویید | |
۲۲ | نِشَستَن | نِشین | بِنِشین | بِنِشینید | |
۲۳ | نِوِشتَن | نِویس | بِنِویس | بِنِویسید |
-
مصدر فعل | بُن مضارع | نهی | نهی | |
۱ | آمَدَن | آ | نَیا | نَیایید |
۲ | بَرگَشتَن | بَر + گَرد | بَرنَگَرد | بَرنَگَردید |
۳ | بودَن | باش | نَباش | نَباشید |
۴ | خَریدَن | خَر | نَخَر | نَخَرید |
۵ | خوابیدَن | خواب | نَخواب | نَخوابید |
۶ | خواستَن | خواه | نَخواه | نَخواهید |
۷ | خواندَن | خوان | نَخوان | نَخوانید |
۸ | خوردَن | خُور | نَخُور | نَخُورید |
۹ | دادَن | دِه \ دَه | نَدِه | نَدَهید |
۱۰ | دَویدَن | دَو \ دُو | نَدُو | نَدَوید \ نَدُوید |
۱۱ | دیدَن | بین | نَبین | نَبینید |
۱۲ | رِساندَن | رِسان | نَرِسان | نَرِسانید |
۱۳ | رَفتَن | رَو / رُو | نَرُو | نَرَوید |
۱۴ | زدَن | زن | نَزَن | نَزَنید |
۱۵ | ساختَن | ساز | نَساز | نَسازید |
۱۶ | شُدَن | شو / شُو | نَشو / نَشُو | نَشَوید |
۱۷ | شُستَن | شو | نَشو | نَشویید |
۱۸ | فَرمودَن | فَرما | نَفَرما | نَفَرمائید |
۱۹ | کَردَن | کُن | نَکُن | نَکُنید |
۲۰ | گِرِفتَن | گیر | نَگیر | نَگیرید |
۲۱ | گُفتَن | گو | نَگو | نَگویید |
۲۲ | نِشَستَن | نِشین | نَشین | نَشینید |
۲۳ | نِوِشتَن | نِویس | نَنِویس | نَنِویسید |
نمونهٔ جمله
ویرایش۱. سؤالِ یک را بخوان.
۲. بفرمائید بنشینید.
۳. لطفاً چند دقیقه اینجا منتظرباشید.
۴. این هفته هوا خیلی سرد بود با این حال ما این هفته هم به کوه رفتیم.
تمرین ۱
ویرایششکلِ مناسبِ فعل را داخلِ پرانتز بنویسید.
مثال: لطفاً این لباس را برایِ من (بشو). < شستن- بِ + شو >
الان میشویم.
۱. حالت خوب نیست. زودتر به دکتر (———————————). < رفتن - بُ +رُو >
- باشد. حتماً امروز بعد از کلاس (———————————).
۲. عزیزم، لطفاً قاشق و چنگال به من (———————————). < دادن - بِ + دِه >
- الان (———————————).
۳. دارویت را (———————————). < خوردن - بِ \ بُ + خُور >
- بعد از غذا (———————————).
۴. خسته شدی. برو و (———————————). < خوابیدن - بِ + خواب >
- الان زود است. ساعتِ ده (———————————).
۵. لطفاً زیرِ این صفحه را (———————————).< امضاء کردن - امضاء + بِ + کُن >
- باشد. اوّل میخوانم بعد (———————————).
۶. لطفاً این را هم برایِ من (———————————). < نوشتن - بِ + نِویس >
- امروز دیگر خسته شدم. بقیه را فردا (———————————).
۷. لطفاً بخاطرِ من این کار را (———————————). < کردن - بِ \ بُ + کُن >
- باشد. بخاطرِ تو این کار را (———————————).
۸. امروز من کار دارم. بچّه را تو (———————————). < نگه داشتن - نگه + دار >
- باشد. من بچّه را امروز (———————————).
تمرین ۲
ویرایشمثال: مهتاب جان، بی زحمت یک لیوان آب به من (بده). < دادن - بِ + دِه >
بی زحمت آن نمک را به من (بدهید). < دادن - بِ + دِه >
۱. نشانیِ من را (———————————). < نوشتن - بِ + نِویس >
شمارهٔ تلفنِ من را (———————————).
۲. گاهی پیشِ ما (———————————).< آمدن - بی + آ >
لطفاً با من (———————————).
۳. دیر شد. زودتر (———————————). < حاضرشدن -حاضر+ بِ + شو >
تا ساعتِ سه (———————————).
۴. لطفاً من را تا فرودگاه (———————————).< رساندن - بِ + رسان >
لطفاً من را تا بیمارستان (———————————).
۵. عزیزم، لطفاً برو و برایِ مهمانیِ امشب میوه (———————————). < خریدن - بِ + خَر >
مهتاب خانم، لطفاً بروید و برایِ من دارو (———————————).
۶. زیرِ میز را (———————————). < دیدن - بِ + بین >
این امضاء را (———————————).
۷. این قاشق را (———————————). < گرفتن - بِ + گیر >
لطفاً تا فردا بلیتتان را از شرکت (———————————).
۸. با کلمهٔ خودکار یک جمله (———————————). < ساختن - بِ + ساز >
با کلمه هایِ آب و نان دو جمله (———————————).
۹. جملهٔ زیر را (———————————). < معنی کردن - معنی + بِ + کُن >
لطفاً این را برایِ من (———————————).
۱۰. سرِ ساعتِ دو آنجا (———————————). < بودن - باش >
سرِ ساعتِ چهار همه در مدرسه (———————————).
۱۱. بعد از من (———————————). < تکرار کردن - تکرار + بِ + کُن >
لطفاً حرفتان را (———————————).
تمرین ۳
ویرایشمثال: این میوه تمیز نیست. (نخور). مریض میشوی. < خوردن >
من حاضر شدم. شما هم (حاضر بشوید). < حاضرشدن >
۱. زبانِ انگلیسیِ من خوب نیست. لطفاً با من به زبانِ فارسی (———————————). < حرف زدن >
۲. به کوه (———————————) چون امروز هوا خیلی سرد است. < رفتن >
۳. تو هم پیشِ ما (———————————). هتلِ ما ازاین هتل خیلی تمیزتر است. < آمدن >
۴. معنیِ این کلمهها را خوب (———————————). < یاد گرفتن >
۵ این کتاب را (———————————). زیاد جالب نیست. < خواندن >
۶. آن قاشقها را (———————————) چون خیلی گران است. < خریدن >
۷. رویِ آن صندلی (———————————). آن صندلی خراب است. < نشستن >
۸. پدرت را به پزشک (———————————). حالش خوب نیست. < رساندن >
۹. هیچوقت بچّه را (———————————). < زدن >
تمرین ۴
ویرایشمثال: من امروز وقت ندارم. تو بجایِ من مادر را به دکتر (میرسانی)؟ < رِساندَن - رِسان>
۱. من خستهام. تو بجایِ من این را (———————————)؟ < نِوشتَن - نِویس >
۲. من امروز درس دارم. تو بجایِ من لباسها را (———————————)؟ < شُستَن - شو >
۳. ماشینِ من خراب است. تو با ماشینت من را به فرودگاه (———————————)؟ < رِساندَن - رِسان >
۴. من الان خیلی خستهام. تو بجایِ من غذا (———————————)؟ < دُرُست کردَن -دُرُست کُن >
۵. انگلیسیِ من خوب نیست. تو بجایِ من از خانمِ هَریس (———————————)؟ < تَشَکّر کردَن - تَشَکّر کُن >
تمرین ۵
ویرایشمثال: امروز حالم خوب نبود با این وجود به اداره (رفتم). < رفتن >
۱. من فرش فروش هستم با این حال در خانهام هیچ فرش (———————————). < داشتن >
۲. چند بار دارو خوردم با این حال الان هنوز پایم (———————————). < درد کردن >
۳. او ماهی یکبار به کلاسِ فارسی میرود با این وجود خیلی خوب فارسی (———————————). < حرف زدن >
۴. من بخاطرِ او هیچ کاری نمیکنم با این حال همیشه از من (———————————). < تَشَکّر کردَن >
۵. دیشب ساعتِ یازدهِ شب به آن بازار رفتیم با این وجود مغازهها همه (———————————). < باز بودن >
تمرین ۶
ویرایشمثال: مادر، بی زحمت یک لیوان آب به من (بده). < دادن >
۱. عزیزم، حتماً دارویت را (———————————). < خوردن >
۲. لطفاً همه حتماً سرِ ساعت آنجا (———————————). < بودن >
۳. فریبا جان، خسته شدی. زودتر برو و (———————————). < خوابیدن >
۴. بیا، پیشِ من (———————————). < نشستن >
۵. مهتاب جان، حتماً تا ساعتِ یک به بیمارستان (———————————). < رفتن >
۶. لیلا جان، شب تا ساعتِ نه به خانه (———————————). < برگشتن >
۷. عزیزم، لطفاً این لباسها را (———————————). < شستن >
۸. آقایِ تهرانی، بقیهٔ درس را شما (———————————). < خواندن >
۹. این عکسِ خوبی است. این عکس را (———————————). < نگه داشتن >
تمرین ۷
ویرایشداخلِ پرانتز یک حرفِ اضافهٔ مناسب بنویسید.
به - از - با
مثال: لطفاً آن قاشق را (به) من بده.
۱. حتماً (———————————) من تلفن بکن.
۲. بقیهٔ پولت را (———————————) راننده بگیر.
۳. من راه را بلدم. (———————————) من بیا.
۴. (———————————) مادرم (———————————) دکتر برو.
۵. برو و (———————————) مغازهٔ شایان آقا میوه بخر.
۶. زیرِ این صفحه را (———————————) خودکار امضاء کنید.
۷. لطفاً (———————————) دیگران این حرف را نگو.
۸. (———————————) کلمهٔ بلیت یک جمله بساز.
۹ لطفاً (———————————) من (———————————) زبانِ انگلیسی حرف بزنید.
گفتگو
ویرایشمعلّمِ فارسی : لطفاً توجّه کنید. هفتهٔ دیگر امتحان است. حتماً همه سرِ ساعتِ نه در کلاس حاضر باشید. لطفاً دیر نیایید. امتحان از درسِ اوّل تا درسِ چهاردهم است. سؤالی ندارید؟
خانمِ هَریس : ببخشید، من خوب متوجّه نشدم. درسِ چهاردهم هم در امتحان هست؟
معلّمِ فارسی : بله هست. امتحان از سرِ درسِ اوّل تا آخرِ درسِ چهاردهم است.
خانمِ هَریس : چند تا سؤال در امتحان هست؟
معلّمِ فارسی : امتحان صد تا سؤال دارد. معنیِ کلمهها را خوب یاد بگیرید.
خانمِ هَریس : ببخشید، لطفاً به یک سؤالِ دیگرِ من هم جواب بدهید.
معلّمِ فارسی : بفرمائید.
خانمِ هَریس : من معنیِ کلمهها را تقریباً بلد هستم با این حال معنیِ جمله را خوب متوجّه نمیشوم. چرا؟
معلّمِ فارسی : به معنیِ حرفِ اضافه بیشتر توجهّ کنید. موفّق باشید.
پاسخ پرسشها
ویرایشتمرین ۱ - سؤال ۱. (برو - میروم) ۲. (بده - میدهم) ۳. (بخور - میخورم) ۴. (بخواب - میخوابم) ۵. (امضاء بکن - امضاء میکنم) ۶. (بنویس - مینویسم) ۷. (بکن - میکنم) ۸. (نگه دار - نگه میدارم)
تمرین ۲ - سؤال ۱. (بنویس - بنویسید) ۲. (بیا - بیایید) ۳. (حاضر بشو - حاضر بشوید) ۴. (برسان - برسانید) ۵. (بخر - بخرید) ۶. (ببین - ببینید)۷. (بگیر - بگیرید) ۸. (بساز - بسازید) ۹. (معنی بکن - معنی بکنید) ۱۰. (باش - باشید) ۱۱. (تکرار کن - تکرار کنید)
تمرین ۳ - سؤال ۱. (حرف بزنید) ۲. (نرو) ۳. (بیا) ۴. (یاد بگیرید) ۵. (نخوان) ۶. (نخر) ۷. (ننشین) ۸. (برسان) ۹. (نزن) تمرین ۴ - سؤال ۱. (مینویسی) ۲. (میشویی) ۳. (میرسانی) ۴. (درست میکنی) ۵. (تشکّر میکنی)
تمرین ۵ - سؤال ۱. (ندارم) ۲. (درد میکند) ۳. (حرف میزند) ۴. (تشکّر میکند) ۵. (باز بودند)
تمرین ۶ - سؤال ۱. (بخور) ۲. (باشید) ۳. (بخواب) ۴. (بشین) ۵. (برو) ۶. (برگرد) ۷. (بشوی) ۸. (بخوانید)
تمرین ۷ - سؤال ۱. (به) ۲. (از) ۳. (با) ۴. (با - به) ۵. (از) ۶. (با) ۷. (به) ۸. (با) ۹. (با - به)
کلمه هایِ تازه
ویرایش- اِمضا:emzā :
- اِمضا کَردَن(را):emzā kardan :
- اِمتِحان:emtehān :試験
- بااین حال :bā īn hāl :
- بااین وُجود:bā īn vojūd :
- باشِه/باشَد:bāshad :
- بِجایِ :be-jā-ye :
- بِخاطِرِ:be kāter-e :
- بی زَحمَت:bī-zahmat :
- بیمارِستان:bīmārestān :
- پیشِ :pīsh-e :
- تَشَکّر کَردَن(اَز):tashakkor kardan :
- تِکرار کَردَن(را):tekrār kardan :
- تَوَجّه کَردَن(بِه):tavajjoh kardan :
- جَواب دادَن(بِه - را):javāb dādan :
- حَتماً:hatman :
- حَرف:harf :
- حَرفِ اِضافِه :harf-e ezāfe :
- حَرف زَدن(با - بِه):harf zadan :
- خواندَن(را):khāndan :
- خُودکار:khodkār :
- داخِلِ:dākhel-e :
- ساختَن (را):sākhtan :
- سُؤال:soʿāl:
- شِکل :shekl :
- عَزیز:ʿazīz :
- فَرش:farsh :
- لُطفاً :lotfan :
- لیوان:līvān :
- مَعنی کَردَن(را) :maʿnī kardan:
- مُوَفّق باشید:movaffaq bāshīd :
- مُوَفّق شُدَن(بِه -دَر):movaffaq be shodan :
- نِشَستَن(دَر):neshastan :
- نِگَه داشتَن(را) :negah dāshtan:
- نَمَک :namak:塩
- یاد گِرِفتَن(اَز - را):yād gereftan :